شماره ۳۹۹ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۷ مهر
صفحه را ببند
جن‌گیری، یا تولید و تجارت!
قسمت چهارم: گیج‌کردن مصرف‌کننده، پیچاندن مشتری

محمدمهدی پورمحمدی

آورده‌اند شخصی یک گربه داشت و یک قناری، هر دو را خیلی دوست می‌داشت و از ترس این‌که گربه، قناری را بخورد، نمی‌توانست آن دو را در خانه تنها بگذارد. بنابراین کار و کاسبی را رها کرده، خانه‌نشین شده و کارش شده بود مراقبت از قناری که گربه آن را یک لقمه نکند. روزی طبق معمول در خانه نشسته، سر در جیب تفکر فرو برده و به فکر یافتن راه‌حلی برای مشکل خود بود که صدای فالگیر و جن‌گیر دوره‌گردی چرتش را پاره کرد: «آی فال می‌گیریم، طالع می‌بینیم، جن می‌گیریم، مهره‌‌مار داریم، دوای مهر و محبت...» کلمات «جن» و «دوای مهر و محبت» گوش مرد بیچاره را تیز کرد. به کوچه دوید، جن‌گیر را که کیسه‌ای به دوش داشت، به خانه دعوت کرد و مشکل خود را با او در میان گذاشت. جن‌گیر گفت که طی نیم‌ساعت، به شرطی که در اتاقی با گربه و قناری تنها باشد، می‌تواند کاری کند که محبت قناری به دل گربه بیفتد و هیچ‌وقت آن را نخورد و برای این کار مبلغ قابل‌توجهی دستمزد خواست. مرد بیچاره قبول کرد و پرداخت پول را به دیدن نتیجه کار موکول نمود.
جن‌گیر کیسه به دوش، با قناری و گربه به اتاقی رفت و پس از نیم‌ساعت بیرون آمد و در مقابل چشمان حیرت‌زده مرد، قناری را جلو گربه گذاشت. گربه به قناری زل زده بود و سر خود را به اطراف می‌چرخاند و ابداً کاری به او نداشت و گویی که دوستان قدیم و یاران وفادار هم‌اند. مرد که از نتیجه‌ کار راضی بود دستمزد جن‌گیر را طبق قرار قبلی تمام و کمال پرداخت کرد و جن‌گیر به‌دنبال کار خودش رفت و تا سال‌های ‌سال در آن محله پیدایش نشد. حالا بشنوید از صاحب گربه و قناری که فکر می‌کرد مشکلش حل شده، آن دو را در خانه تنها گذاشت و با خیال راحت و بی‌دغدغه از خانه بیرون رفت. شب که به خانه برگشت از قناری جز چند لکه خون و چند مثقالی پر زرد رنگ باقی نمانده بود.
سال‌ها گذشت و اگرچه مرد، غم از دست دادن قناری محبوبش را کم‌کم فراموش کرده بود، اما این سوال که آن جن‌گیر شیاد، در آن اتاق تنها با گربه و قناری چه کرده بود که گربه در آن روز قناری را نخورد، هرگز نمی‌توانست از ذهنش دور ‌شود. آرزو داشت که هرطور شده یک بار دیگر آن مرد فالگیر را ببیند، نه برای انتقام و گرفتن خسارت، بلکه فقط می‌خواست برای سوال بی‌جواب خود، پاسخی بیابد. صاحب گربه و قناری که از زمان آن حادثه مؤلمه و فریبی که خورده بود به صاحب گربه تغییر نام داده بود، بالاخره پس از سال‌ها، به آرزویش رسید و در کمال ناباوری یک بار دیگر همان صدای آشنا را شنید که فریاد می‌زد: «آی فال می‌گیریم، طالع می‌بینیم، جن می‌گیریم، مهره‌مار داریم، دوای مهر و محبت...» دوان‌دوان به کوچه رفت و مرد فالگیر کیسه‌به‌دوش را به خانه دعوت کرد و به او گفت حاضر است دو برابر آن مبلغ را بدهد به شرطی که مرد جن‌گیر راز این معما را برایش بگشاید. جن‌گیر پول را گرفت و گفت:  این کیسه را می‌بینی؟ من به اتاق رفتم، گربه را در این کیسه انداختم و نیم‌ساعت دور سرم چرخانده و گربه را کاملاً گیج کردم. آن روز وقتی قناری را جلو گربه گذاشتم، گربه بیچاره از شدت گیجی اصلاً قناری را نمی‌دید، تا چه برسد به آن‌که آن را بخورد!
عجبا که این شگرد جن‌گیری به‌طور کامل و طابق‌النعل بالنعل به صنایع تولید و تجارت مواد غذایی کشور ما منتقل شده و آن‌ها نیز به فنونی دست می‌زنند که مشتریان، برچسب‌های مواد غذایی و خصوصاً بخش مربوط به ترکیبات و مواد تشکیل دهنده را نبینند، تا چه برسد به آن‌که بخوانند، یا با دیگر محصولات مقایسه کنند و برای خریدن و یا نخریدن تصمیم بگیرند.

تنها فرق برخی صاحبان صنایع غذایی با آن جن‌گیر موصوف این است که برای گیج‌کردن مشتری، و ندیدن مشخصات کامل کالا، به جای کیسه از جایزه استفاده می‌کنند.
جن‌گیر برای جلب اعتماد مشتری، با نگاهی به سر و وضع، لباس، لهجه، کلاس اجتماعی و اقتصادی، سطح سواد و جنسیت مشتری، کلیاتی که هر فردی با مشخصات وی می‌تواند داشته باشد را بازگو می‌کند: «دستت نمک ندارد، به هرکس خوبی می‌کنی بدی می‌بینی، از شریک خیر ندیده‌ای، به آن‌چه شایستگی داری نرسیده‌ای، حقت را از زندگی نگرفته‌ای، یک مشکلی داری که فکرت را مشغول کرده است، یک کار بزرگی می‌خواهی انجام دهی که هنوز نتوانسته‌ای و...» بعد که مشتری به دام افتاد، او را به اتاقی پر از دود و بو، رقص نور و صداهای عجیب و غریب می‌برد، حرکات عجیب و غریب می‌کند و به خواندن اورادی که در هیچ زبانی معنایی ندارد و از نظر تلفظ به قدری مشکل است که هیچ‌کس نمی‌تواند به‌خاطر بسپارد مشغول می‌شود. همه‌ این‌ها به‌خاطر این است که مشتری گیج شده و فرصت دیدن و فکر کردن از وی سلب گردد. این همان کاری است که آن جن‌گیر موصوف با گربه موردنظر کرد.
تولیدکننده مواد غذایی که برای محصول خود جایزه تعیین می‌کند، با توجه به مشترکاتی که فرودستان جامعه دارند، مانند:  نیاز به مسکن، اتومبیل، سفر زیارتی و سیاحتی، مخارج تحصیل، جهیزیه، سرمایه برای شروع اشتغال و... برای محصول خود تعریفی ثانویه می‌تراشد، اصل جنس را در سایه و حاشیه قرار می‌دهد و به این طریق مشتری را گیج و خریدار را می‌پیچاند. در این وضع مشتری، خریدارِ کالا نیست، بلکه خریدارِ «محصولِ ثانویه‌ی موهوم و احتمالیِ آن کالا1» است. این محصول ثانویه موهوم که احتمال دست یافتن هر مشتری به آن براساس علم آمار، مساوی یک تقسیم بر تعداد کل فروش در هر دوره قرعه‌کشی است، چشمان مشتری را به روی برچسب کالا، ترکیبات و مواد تشکیل دهنده، اصالت جنس، اعتبار تولیدکننده، راستی‌آزمایی ادعاهای تبلیغاتی و مقایسه با سایر کالاها، از نظر کیفیت و قیمت، می‌بندد. در این وضع، مشتری توجه نمی‌کند که چند درصد روغنی که می‌خرد روغن پالم و پالم اولئین است، برنج را چقدر گران‌تر می‌خرد، اصلاً این برند رب گوجه‌فرنگی در ایران کارخانه دارد و از گوجه محصول ایران تهیه شده و یا رب را در بشکه‌های دویست لیتری از چین وارد و با استفاده از ظرفیت دیگر کارخانه‌ها با مارکی که هر کس می‌تواند با دویست‌هزار تومان به ثبت برساند بسته‌بندی کرده‌اند.   پخش مراسم قرعه‌کشی از رسانه ملی همان ورود خریدار به اتاق پر از دود و بو، رقص نور و صداها و حرکات عجیب و غریب و اورادی است که بهترین متخصصان نورپردازی، مدیران صحنه و دکورسازان با استفاده از تکنولوژی‌های روزآمد تدارک دیده‌اند. در این‌گونه برنامه‌ها به همان شیوه جن‌گیری، با بکارگیری فن بیان و سحر کلام توسط مجریان و میهمانان برنامه، پرشماری از تماشاگران به جای همسان‌پنداری با هزاران‌هزار بازنده، با دو سه نفر برنده همسان‌پنداری کرده و به خیل دیگر جن‌زده‌ها می‌پیوندند.
آیا هنوز وقت آن نرسیده است که وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در دانشکده‌های علوم تغذیه، بازرگانی، مدیریت صنعتی، مدیریت بازرگانی و رشته‌های مربوطه، چند واحد درسی درباره جن‌گیری و فرق آن با تولید و تجارت بگنجاند و این مشکل بین تولید‌کنندگان مواد غذایی و مصرف‌کنندگان را به‌طور ریشه‌ای و برای همیشه حل کند؟
1-محصولِ محصول از مباحث بسیار زیبا و جذاب بازاریابی است که اگر عمری باقی بود در آینده به آن خواهیم پرداخت.

 


تعداد بازدید :  172