شماره ۳۹۹ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۷ مهر
صفحه را ببند
ارزش‌گذاری درباره‌ دیگران

|   مصطفی عابدی  | 

طرح درست هر مسأله، گام اول برای چگونگی مواجهه با آن است. اکنون مدتی است اظهارنظرات گوناگون درباره‌ مشاغل بانوان می‌شود و برخی از مشاغل را برای آنان دون شأن و حرمت زنان معرفی کرده و خواهان ممنوعیت اشتغال به کار آنان در این زمینه‌ها می‌شوند. آخرین مورد در این زمینه اظهارات مسئول بسیج بانوان بود که گفت: «به‌كارگيري زنان در اين شغل(كافي‌شاپ‌ها و سفره‌خانه‌ها)، شخصيت و هويت زنان را زير پا له كرده و به كرامت و جايگاه آنان لطمه مي‌زند.» اين مسئول بسيج با انتقاد از فعاليت زنان در اين مشاغل، آن را مترادف با بكارگيري زنان در امور پست و ظلمي مضاعف بر آنان دانسته، ظلمي كه در ادامه ظلم‌هاي روايافته به زنان در غرب است. وی در ادامه گفته است: «در اين كشورها (غربی)زنان به‌عنوان نيروي ارزان به هر صحنه‌اي كشانده مي‌شوند و در خيابان‌ها به هر شغل پستي روي مي‌آورند. اما جامعه اسلامي ايران براي زن و قداست او ارزش بسياري قایل است و به خاطر همين كرامت و ارزش، اجازه نمي‌دهد كه از زن به‌عنوان نيروي كار ارزان در هر جايي بهره‌برداري شود.» او با ابراز تاسف از بكارگيري برخي كارفرمايان از زنان به‌عنوان نيروي ارزان و مطيع كه بهترين كار را ارايه مي‌دهند به ايرنا گفت: «بايد براي حفظ هويت انساني، ديني و الهي زن تلاش كرد، در صورتي كه قرار است از توان زن براي پيشبرد جامعه بهره گرفته شود، بايد از فكر و انديشه او استفاده كرد نه اينكه به‌عنوان يك نيروي كار ارزان و دم دستي او را در جايگاه ناصواب قرار دهيم.»به نظر می‌رسد که برخی از افراد برای حرمت و منزلت هر شغلی معنای ثابتی قایل هستند. درحالی‌که چنین چیزی نیست. یک نمونه‌ آن خوانندگی است.‌ سال گذشته گفت‌وگویی با منوچهر همایون‌پور منتشر شد که در‌ سال ۱۳۲۲ و پس از گرفتن دیپلم، پدرش که افسر ارتش بوده به او توصیه می‌کند که وارد ارتش شود ولی او نمی‌پذیرد و به همین دلیل پدرش با او قهر می‌کند. تا این‌که او خواننده می‌شود و در‌ سال ۱۳۲۴ صدای آوازش از رادیو پخش می‌شود. پدرش به او زنگ زده و می‌گوید: «پسر نادان و حرف‌نشنو، به جای افسر شدن از رادیو، آبروی چندین ساله‌ خانوادگی ما را بر باد دادی؟» خب حالا می‌توانید این وضع را که در دوره پهلوی رخ داده مقایسه کنید با حرمت و منزلتی که این خوانندگان در جمهوری اسلامی دارند تا ببینیم که ملاک و اعتبار شغلی تا چه حد تغییر کرده است؟ مشابه همین داستان برای برخی دیگر از خوانندگان آن دوران نیز رخ داده است.  این مسأله برای مشاغل بانوان حادتر است. ولی مشکل از آن‌جا آغاز می‌شود که ارزش‌گذاری و داوری درباره‌ جایگاه و اعتبار و منزلت این مشاغل از دیدگاه چه کسانی صورت می‌گیرد. از دیدگاه نیروهای مذهبی، حضور در سینمای ایران پیش از انقلاب در حد کفر تلقی می‌شد ولی امروز قضیه به کلی متفاوت است. بنابراین شأن و منزلت ذاتی یک شغل نیست. بلکه از عوامل گوناگونی تأثیر می‌پذیرد. یکی از این عوامل، ارزش‌های فرد داوری‌کننده است. ما چگونه حق داریم با معیارهای خودمان برای دیگران ارزش‌گذاری کنیم؟ مثلا رنگ لباس پوشیدن را متناسب با سلیقه‌ی خود ارزش‌گذاری کنیم و بخواهیم که دیگران هم مطابق با معیارهای ما قضاوت و داوری کنند؟ اگر من به هر دلیلی کار در کافی‌شاپ را پسندیده و متناسب با کرامت زن نمی‌دانم آیا این بدان معناست که دیگران هم باید همین ارزیابی را داشته باشند؟ برای مثال آیا می‌توان گدایی و نواختن آهنگ کنار خیابان را رفتار مشابه با ارزش‌گذاری یکسان دانست؟ قطعا چنین نیست. کار دوم فرق می‌کند و افراد بر حسب لذتی که از آهنگ می‌برند هزینه و دستمزدی را به میل و اراده می‌پردازند و به هیچ وجه قصد صدقه دادن به نوازنده را ندارند. درحالی‌که پرداخت به گدا صرفا به دلیل کمک به نیازمند است و حتی بسیاری از دیدن صحنه گدایی منزجر می‌شوند. آیا تاکنون فکر کرده‌ایم که چرا کافی‌شاپ‌ها را به نام قهوه‌خانه که در اصل ترجمه همان کلمه است معرفی نمی‌کنند؟ برای این‌که تمایزی جدی میان وضع و کارکرد این دو وجود دارد. به همین دلیل نیز خانم‌ها در قهوه‌خانه کار نمی‌کنند ولی در کافی‌شاپ‌ها قضیه کاملا متفاوت است در این مورد خاص یکی از مشاغل مورد تقاضا نیز شده است. چرا که بخش قابل‌توجهی از مراجعه‌کنندگان به آنها را خانم‌ها تشکیل می‌دهند ولی مشتریان قهوه‌خانه‌ها مردان هستند. متاسفانه در برابر هر مسأله‌ جدیدی ازجمله فعال شدن بانوان در مشاغل گوناگون نوعی مقاومت بروز می‌کند. البته پس از مدتی اگر آن شغل مناسب احوال آنان نباشد، خودشان آن را ترک می‌کنند و اگر مناسب بود مقاومت‌ها برداشته می‌شود. اخیرا خانمی در یکی از استان‌های جنوبی آتش‌نشان شده است که به ظاهر در آن محیط مردانه پذیرفتنی نبوده ولی با عملکرد خودش نشان داده که زنان هم می‌توانند آتش‌نشانان خوبی باشند. جالب‌تر این‌که پس از انقلاب یکی از رشته‌های پزشکی را مختص خانم‌ها کردند ولی پس از مدتی برخی از همین بانوان به صراحت گفتند که شغل آنان بیشتر مناسب مردان است تا زنان. بنابراین مشکل اصلی در اشتغال زنان در اموری که کرامت آنان را تهدید می‌کند نیست، زیرا زنان خودشان بهتر می‌توانند شغل با کرامت و مناسب را تشخیص دهند و اگر از آنان بپرسید که چرا این شغل را انتخاب کردند لزوما نخواهند گفت از سر ناچاری و نیز آن را مغایر با شئون انسانی خود معرفی نمی‌کنند. مشکل در نوع مواجهه با نگاه‌های جدیدی است که در جامعه وجود دارد. این مواجهه از منظر قدرت و ارزش‌گذاری خاص آن آغاز می‌شود و به امر و نهی نسبت به دیگران خاتمه می‌یابد. آنچه که بیش از هر چیز دیگری کرامت زنان یا هر انسانی را در خطر قرار می‌دهد نوع شغل انتخابی آنان نیست، بلکه نگاه از بالا و ارزش‌گذاری دستوری و امر و نهی به آنان است که چه چیز برایشان خوب است و چه چیز بد. این نوع رفتار و داوری کردن نسبت به دیگران قطعا نتیجه‌بخش نیست و منجر به دو قطبی شدن نگرش‌ها، ارزش‌ها و رفتارها خواهد شد و راه تعامل و تفاهم اجتماعی را خواهد بست.


تعداد بازدید :  135