رفیقان قدر یکدیگر بدانید چو معلم است شرح از بر مخوانید
مقالات نصیحت گو همین است که سنگانداز هجران در کمین است
محمدرضا طاهری شاعر
ابیات بالا تأکید فراوانی بر لزوم استحکام روابط انسانی دارند. اشاره مستقیم شعر این است که آدمیان فارغ از محلی که در آن زندگی میکنند باید رفتار دوستانهای با هم داشته باشند. به نظر حافظ، آدمیان باید از موقعیت در کنار هم بودن بیشترین استفاده را ببرند. چراکه روزی فرا میرسد که یکدیگر را از دست میدهند. به نظر حافظ، تمام انسانها حتی آنهایی که تا امروز یکدیگر را ندیدهاند نیز به هم احتیاج دارند و از این رهگذر باید درصدد برقراری پیوندهای عاطفی دربین هم باشند. پیوند عاطفی که منظور نظرم است، شباهت زیادی به انرژی فعال دارد. بنابراین از شخصی به شخص دیگر انتقال پیدا میکند. از سوی دیگر باید در نظر داشته باشیم که خودبینی و دوری از افراد باعث بروز تنش و از بین بردن ماهیت یک زندگی مطلوب برای تکتک افراد جامعه میشود. بسیاری از افراد به اسم محافظهکاری روابط انسانی را با سایر افراد محدود میکنند و به صورت ناخودآگاه روابط خود با دیگران را تحتشعاع قرار میدهند. درحالیکه به نظر من باید سعی کنیم تا آنجا که ممکن است آدمیان را از خود نرانیم زیرا روزی میرسد که به افرادی که با آنها کمترین ارتباط را داشتهایم، نیازمند شویم. از سوی دیگر به نظر من روابط انسانی و دوستداشتنها باعث رشد افراد میشود و جامعه را تسریع میکند. آنگونه که میدانیم رشد اجتماعی در گرو روابط مسالمتآمیز شهروندان یک جامعه است. از سوی دیگر در جامعهای که بین افرادش سوءتفاهم بیداد کند، قطعا زمینه برای به وجود آمدن اصطکاکات انسانی فراهمتر است. بروز چنین اتفاقاتی نهتنها به ضرر افراد است بلکه روابط اجتماعی را نیز تیره و تار میکند. به نظر من طبقههای مختلف اجتماعی باید بدون قضاوت درباره انسانها با یکدیگر تعامل کنند.
باید از ایجاد طرز فکری که جایگاه انسانها را براساس طبقه اقتصادیشان تقسیمبندی میکند جلوگیری کرد. به نظر حافظ، همه ما باید درصدد ایجاد موقعیتی باشیم که به واسطه آن تمام حرکات و رفتار انسانهایی که دور و برمان هستند را با استفاده از یک فیلتر به مهر و سخاوت تبدیل کنیم. با تکرار چنین برخوردهایی بروز رفتارهای اجتماعی مثبت در بطن جامعه نهادینه میشود و نتیجه و حاصل آن به خود مردم بازمیگردد. افراد جامعه میتوانند با مرور رفتارهای نیکی که به خاطر دارند این موضوع را به خوبی برای خودشان جابیندازند تا نگاه و طرز تفکر و رفتارشان نسبت به انسانهای دیگر مثبت شود. بروز چنین رفتارهایی میتواند متولی اتحاد در تمام سطوح جامعه باشد. حافظ در بیت آخر میخواهد درباره کمینکردههای بدنهاد صحبت کند. کسانی که در جایجای جامعه کمین کردهاند تا اتحاد و یکپارچگی جامعه را خدشهدار کنند. بنابراین با در نظر داشتن حضور این افراد در جایجای جامعه باید نوع فعالیت خود را تنظیم کنیم. تدبیر زمینهای برای عبور از این کمینکردهها و پیشبرد اهداف
اجتماعی است.