شکوه حاجی نصرالله پژوهشگر ادبیات کودک
این روزها بیشتر ذهنم درگیر معنای کلماتی همچون پول و قدرت است. از طرفی هم این باور در من شکل گرفته است که ظهور پول و قدرت به همراه خود، چه پیامدهایی را میتواند به ارمغان آورد.
کسانیکه متمول لقب میگیرند، بر فضای اطراف خود، چه تأثیراتی را خواهند گذاشت. یعنی حضور آنها باعث به وجود آمدن چه موضوعاتی در دنیا میشود. اما موضوع واضح، این مطلب است که پول و قدرت به همراه خود فقط درد و نکبت به وجود میآورد. همچنانکه در دنیای اطرافمان به خوبی این مسأله را شاهد هستیم.
در ذهن من این سوال به وجود میآید که بچههای غزوه، عراق- فرقی نمیکند بچههای سراسر دنیا- چرا بدون هیچ گناهی به خاک و خون کشیده میشوند؟ تمام فجایعی که این روزها در سراسر جهان به وقوع میپیوندد تنها دلیلش قدرت و پولی است که در اختیار افرادی هست که به هیچ عنوان لیاقت آن را ندارند. این کودکانی که همواره مورد تهاجم هستند چه گناهی دارند؟ این روزها ذهنم پر شده از صحنههایی که برای این کودکان رخ میدهد. بیشتر افکارم این روزها، موضوع این قدرت طلبیها و این فریبهایی است که با آن افراد را به راحتی به کشتن میدهند. قصد دارم از انسانهایی صحبت کنم که به راحتی مردم را فریب میدهند.
چرا در شیر کودکان روغن پالم میریزند و بعد هم آنها با اشتیاق آن را بنوشند تا این زمان که عمر من کفاف داده است مانند این چند وقت را هر گز تجربه نکرده بودم. این زمانی که در آن هستیم نه قابل توصیف است نه قابل بیان؛ زیرا روز به روز از خبرهایی مطلع میشویم که چندین نفر در نقاط مختلف دنیا کشته میشوند و این موضوع برای هیچکس هم مهم نیست. چرا باید انسانی که کار و زندگی خود را رها میکند و قصد کمک به دیگران را سرلوحه خود قرار میدهد، این گونه با او رفتار کنند و به راحتی سرش را ببرند و تصاویرش را عمومی کنند؟ اگر کمی در این موضوعات تأمل کنیم به راحتی متوجه میشویم که در چه دنیایی زندگی میکنیم؟ دنیایی که جان انسانها پشیزی ارزش ندارد.
من همواره به کودکان فکر میکنم؛ برایم مذهب و دینشان، فرقی ندارد. تمام کودکان دنیا به یک اندازه عزیز هستند. به دلیل ارتباط زیادی که با کودکان دارم به راحتی نمیتوانم این موضوعات و این کشتارها را درک کنم. با این نوع تفکر و تأمل در این افکار، مهمترین موضوعی که در من شکل میگیرد، حس تنفر است. این حس تنفر از قدرت الهام میگیرد زیرا به وجود آورنده همه این بدیها، قدرت و پول است. این مسائل در همه جهان میتواند صورت گیرد اما اگر میبینید که در بعضی نقاط جهان این اتفاق صورت نمیگیرد دلیل این است که مردم آن کشور حاکمیت را پذیرفتهاند و در چارچوب آن رفتار میکنند.
پس این مسائل معطوف به یک جا یا یک مکان نیست بلکه این روزگار به گونهای شده که هر اتفاقی یا هر رفتاری از هر شخص یا دولتی محتمل است و نمیتوان این امر را پنهان کرد زیرا ذات دنیا و بشریت تغییر کرده است. این موضوع در صورتی است که احتمال میرود هرچه به جلو برویم، باید نظارهگر فرهنگ مترقیتری باشیم اما اینگونه نیست.