| طرح نو| سهسال از زمان اعلام رسمی آمار کودکان بازمانده از تحصیل توسط مرکز پژوهشهای مجلس میگذرد. سالهایی که در آن، مدام بر تعداد این کودکان افزوده شده و از سویی بسیاری از این افراد که زمانی کودک بودهاند، حالا دیگر کودک نیستند و بدون هیچ آموزشی به نوجوانی پا گذاشتهاند. این آمار به دلیل ارایه از سوی مرکز پژوهشها، شاید قابل استنادترین آماری باشد که درخصوص این کودکان منتشر شده است. براساس این آمار، بیش از 3میلیون و ۵۰۰ کودک بین ۶ تا ۱۷ ساله از تحصیل بازماندهاند که یا اصلا به مدرسه نرفتهاند یا در طول سالهای تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند. حال اگر بخواهیم 3سال گذشته از این اعلام رسمی را بر این رقم اضافه کنیم، بدونشک با رقم بزرگتری مواجه خواهیم شد که نگرانیهای جدیتری را در این راستا ایجاد میکند و این امر درحالی است که آمارها درخصوص کودکان بازمانده از تحصیل از تناقض بسیار بالایی برخوردار است و بسیاری از پژوهشگران رقم بسیار بالاتری را برای کودکان بازمانده از تحصیل عنوان میکنند و برخی دیگر نیز نبود آمار دقیق در این خصوص را تا حدی طبیعی میدانند. چنانچه مریم پناهی، مدیر مرکز فرهنگی- حمایتی کودکانکارکوشا درخصوص آمار موجود در این زمینه به «شهروند» میگوید: «شاید بسیار معمول باشد که نتوانیم به آمار دقیقی در این زمینه دست یابیم چراکه بسیاری از بچهها به کارهای خانگی مشغولند و حتی در اجتماع دیده نمیشوند و ما نمیتوانیم به تمامی خانهها مراجعه کنیم و از کم و کیف این وضع مطلع شویم. از سوی دیگر ما با مشکلی در کشور و در تمامی حوزهها مواجهیم و آن هم عدموجود آمار موثق و درست در تمامی حوزههاست و وجود ترس برای ارایه آمار دقیق که این مشکل توانسته ضربات بسیاری را به تمامی بخشها بهخصوص این بخش وارد سازد. با این وجود فعالیت سازمانهای مردم نهاد مانند ما توانسته بسیار موثر عمل کند و براساس اعلام سازمان بینالمللی کار، در نتیجه فعالیتهایی از این دست حدود 20درصد از کار کودکان کاسته شده است.» با این وجود شیرزاد عبداللهی، کارشناس آموزش و پرورش طی مقالهای به این مورد اشاره میکند که میتوان «با تطبيق آمار دانشآموزان مشغول به تحصيل در يک مقطع تحصيلي و آمار مواليد در همان مقطع سني و کسر متوفيان، تعداد کودکان بازمانده از تحصيل را با تفکيک پايه تحصيلي و حتي نام و نشاني آنها (با توجه به ثبت کدملي هنگام ثبتنام) به دست آورد و سراغ تکتک آنها رفت.» و شاید براساس نظراتی از این دست بود که محمد دیمهور - معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش- در ابتدای مهر امسال از راهاندازی سامانهای به نام «سناد» در آموزش و پرورش خبر داد که در آن مشخصات دانشآموزان ثبتنام شده در مدارس وارد میشود، با سامانه موالید- که مشخصات افراد در آن ذکر شده است- در ثبتاحوال انطباق داده میشود و به این ترتیب مشخصات و تعداد دانشآموزانی را که تاکنون ثبتنام نکردهاند، شناسایی خواهند شد.
با این وجود اما راهاندازی این سامانه و عملیاتیبودن و تاثیرگذاری آن بر روند کاهش و شناسایی کودکان بازمانده از تحصیل خود دارای شبهات بسیاری است و به همین دلیل نیز بسیاری از انجمنهای مردمنهاد مانند «خانه کودکانکار کوشا»، فارغ از مباحثی از این دست، با توجه به سابقه فعالیت و آشنایی که بسیاری از کودکان محروم از تحصیل و خانوادههایشان از آنها دارند به فعالیت میپردازند. مدیر مرکز فرهنگی- حمایتی کودکانکار کوشا در این خصوص میگوید: «از حدود 14-13سال پیش که کار را شروع کردیم، برای شناسایی کودکان به مناطق مختلف تحتپوشش میرفتیم اما درحالحاضر بچهها خود معترفند و اغلب خودشان برای تحصیل میآیند چراکه مکان ما مشخص است و بسیاری هم با نوع فعالیتهای ما آشنایی دارند و به این ترتیب برای تحصیل و با وجود مشکلات بسیاری که در این زمینه وجود دارد، به ما مراجعه میکنند و ما نیز سعی میکنیم تا نهایت حمایت از آنها را به عمل آوریم.»
از سوی دیگر آنچه اهمیت پرداختن به افراد بازمانده از تحصیل را دوچندان میکند، انواع کودکانی است که به دلایل مختلف از ادامهتحصیل بازماندهاند. پناهی در این خصوص میگوید: «ما روی چند دسته از کودکان کار میکنیم، دسته نخست، بچههای ایرانی بدون شناسنامه هستند، دسته دوم، شامل بچههایی میشود که شناسنامه دارند اما به دلیل فقر مالی یا مشکلات خانوادگی از تحصیل بازماندهاند و دسته دیگر هم کودکان مهاجر هستند که اغلب شامل کودکان افغان و پاکستانی میشوند. اما آنچه در میان تمامی آنها به صورت مشترک وجود دارد، فقر مالی است. با این وجود ما تعداد 280 کودک زیر 18سال را پوشش میدهیم و البته به این معنی نیست که پس از رسیدن به 18 سالگی آنها را رها کنیم بلکه پس از آن هم هوای آنها را داریم و همچنین در مباحث حقوقی نیز وارد میشویم تا بتوانیم برای کودکانی که از فقدان شناسنامه رنج میبرند، شناسنامه تهیه کنیم یا از مشکلات کودکان مهاجر بکاهیم که این موارد نیز تلاش گسترده و انرژی بسیاری میطلبد.» آنچه در کنار آموزش کودکان بازمانده از تحصیل دارای اهمیت است، این نکته است که امکان ادامهتحصیل برای این کودکان فراهم نیست و بسیاری از آنها از تحصیل در مقاطع بالا محرومند چراکه بسیاری از آنها به دلیل غیرقانونی بودن حضورشان در کشور یا نداشتن شناسنامه، از اخذ مدرک قانونی و موجه بازمیمانند اما پناهی، این امر را درباره تمامی کودکان درست ندانسته و میگوید: «این درست است که آنها از ادامه تحصیل بازمیمانند اما بچههای شناسنامهدار میتوانند به تحصیلشان ادامه دهند و پس از پایان هر مقطع- برای مثال پایان دبستان یا متوسطه- با توجه به رابطهایی که داریم، برای امتحاندادن معرفی شوند. از آنها امتحان گرفته میشود و درنهایت نیز میتوانند در مقاطع بالاتر و با مدرک رسمی به ادامهتحصیل بپردازند.» دولت اما بهعنوان رکن اصلی و حامی تحصیل کودکان، شاید سیبل اصلی انتقادات در این راستا باشد که بعضا با کمکاریهایی در این زمینه خود به مانعی بدل شده است که این مانع بیش از هرجا، در فعالیت سازمانهای مردم نهاد و انجمنهای مردمنهاد خود را نشان میدهد. پناهی در این خصوص میگوید: «مشکلات در زمینه فعالیت ما از گامهای ابتدایی آغاز میشود. اما افرادی که به این وادی گام مینهند، همگی از سختی کار آگاهند. برای مثال ما بعد از 5سال توانستیم مجوز فعالیت بگیریم و تعداد بسیاری از همکاران ما هستند که همچنان بدون مجوز مشغول بهکارند.» وی در ادامه میافزاید: «از سوی دیگر مشکلات مالی در این راستا بسیار مطرح است و متاسفانه کمکها هم اندک است. بهشخصه تعداد بسیاری از انجمنها را میشناسم که با اجارههای سرسامآور روبهرو هستند و برای خود مکانی ندارند. یکی دیگر از مشکلات، عدمانطباق با شرایط محیطی است که در آن قرار داریم. گاهی همسایگان برای ما مانعتراشیهای بسیاری میکردند و گاهی از حضور ما ناراضی بودند و به همین دلیل برای انطباق با آنها و محیط تا مدتها درگیر بودیم. ازجمله دیگر مشکلاتی که داشتیم و داریم با خانواده بچهها بوده است. بسیاری از پدر و مادرها راضی به ادامهتحصیل فرزندانشان نیستند و به آنها بهعنوان محلی برای کسب درآمد نگاه میکنند. از اینرو ما با سختی و تلاش بسیاری برای راضیکردن آنها روبهرو بودیم و هنوز هم روبهرو هستیم. اما در مواقعی که مشکل بسیار حاد میشد یا خانواده بهزور اجازه تحصیل نمیداد، از طریق مجاری قانونی مانند پلیس و بهزیستی وارد عمل میشویم. با این وجود آنچه همواره ما را برقرار نگه داشته، امید به آینده و کاری است که انجام میدهیم. کاری که از انجام آن بیش از هر چیز رضایت داریم.»