| محمدابراهیم شریعتی | فعال فرهنگی|
قصه مهاجران افغانستانی، قصه بسیار پرغصه و طول و درازی است. مهاجرت افغانستانیها به ایران که ازسال 1357 به شکل وسیع شروع شد، دلایل زیاد و عدیدهای دارد. همزبانی، هممذهبی، همخونی، هموطنی و همگذشتهبودن با ایرانیان باعث شد افغانستانیها بعد از اینکه کشورشان مورد اشغال و ستم روسها قرار گرفت، به ایران پناه بیاورند. همچنین دلایل سیاسی متعددی دارد که مجال آن در اینجا نیست.
به مهاجرانی که تا اواخر سال 60 به ایران آمدند، چندان پرداخته نشد، آنها نه سرشماری شدند و نه جایی بود که اسکان داده شوند و نه آماری از ورودشان بود. دوران تب انقلابی بود و بازتاب جنبش مقاومت در افغانستان، مسائل را طوری پیش برده بود که انگار اسلام مرز ندارد. کسی کاری به مهاجران نداشت و هرکسی به هرجای ایران که دلش میخواست، مهاجرت و زندگی میکرد. تا جایی که میدانم در آن دوران مهاجران بسیار راحت بود و نه پلیس کاری به کارشان داشت، نه دولت. دورانی که دولت انقلابی بود، به آنها به چشم بسیار محترمانه و برادرانهای نگاه میشد، به چشم کسانی که درمقابل روسیه ایستادهاند و مجاهد هستند. در آن چهارسال مهاجرت پدیدهای ایدئولوژیک بود. تا اینکه در اواخر سالهای
61-60 شورای هماهنگی آوارگان افغانستانی تشکیل شد و بعد اداره کل امور اتباع و مهاجرین از دل همان شورا به وجود آمد. آن دوران، دورانی بود که مقام معظم رهبری یا درحال رئیسجمهوریشدن بودند یا به تازگی رئیسجمهوری شده بودند. در آن دوران آیتالله رفسنجانی، ریاستجمهوری و مقام معظم رهبری و امام خمینی(ره) از جهاد مردم افغانستان پشتیبانی جانانهای کردند، با توجه به اینکه در ایران هم جنگ بود، درعین حال از افغانستان به نیکی استقبال شد. آن دوران، دوران طلایی مهاجران افغانستانی بود. بعد از آن دوران و پس از اینکه شورای هماهنگی آوارگان افغانی تبدیل به اداره کل امور اتباع خارجی شد، به مهاجران کارت شناسایی دادند که تقریبا شکل محتوایی آن همان کارت آمایش الان است. کارتی که در اداره محلی که در آن زندگی میکردند، ارزش داشت و برای ورود به شهرهای دیگر باید برگه تردد میگرفتند. هشتسال دوره ریاستجمهوری آیتالله هاشمیرفسنجانی رسید، در دور اول ریاست ایشان همین سیاستها ادامه پیدا کرد. در نیمه دوم ریاستجمهوریشان مجاهدان در افغانستان پیروز شدند و روسیه را فراری دادند. کابل به دست مجاهدان فتح شد و حکومت نیمبند مجاهدان روی کار آمد. این اتفاقات بین سالهای 71 تا 73 افتاد و دولت اسلامی در افغانستان با رهبری برهانالدین ربانی برپا شد.
درهمان زمان دولت جمهوری اسلامی و مردم ایران سیاستهایی اتخاذ کردند که مهاجران باید برگردند. کارت اکثرشان باطل شد و خیلیها از خانههایشان بخصوص درنوار مرزی به زور رد مرز شدند. مهاجران سختیهای زیادی کشیدند اما این پروسهای بود که سازمان ملل و دولت ایران و دولت افغانستان درباره آن به توافق رسیده بودند و اتفاقنظر داشتند که مهاجران باید برگردند. فکر میکردند که در افغانستان حکومت به وجود آمده و مجاهدان و مهاجرین باید برگردند تا مملکتشان را بسازند. آقای هاشمی درتمام عمرشان از کشور افغانستان و مجاهدان و حکومت قانونی و بخصوص مهاجران افغانستانی کمال پشتیبانی را انجام داد. حتی در دوران جنگ فرماندهی جنگ را به عهده داشت، درعین حال که روسها میتوانستند به ایران کمک کنند، ازحمایت از مهاجران افغانستان کوتاه نیامد.
ایشان درخطبههای نمازجمعه هرهفته به مسائل افغانستانی پرداختند. همانطور که به مسائل روز ایران میپرداختند، به همان تناسب اگر سالروز کودتا، اشغال یا جنگهای خاصی در افغانستان بود یا شهادت مجاهدان، قطعا درخطبهها و هیأت دولت به این مسأله میپرداخت. دوران ریاستجمهوری ایشان برای مهاجران دوران ویژهای بود. ایشان بعدها هم به مناسبتهای مختلف به مهاجران کمک کرد و از آنها حمایتهای جدی انجام داد. یکبار به خاطر دارم که درباره کودکان ما و مشکلاتشان صحبت کردند. حرفشان درهمه حال راهگشا بود و به آدم نیرو میداد. ایشان درهمه حال حامی محکمی برای مجاهدان و مهاجران افغانستانی بودند.