| طرح نو| ماندانا فتحیجو | بزرگترین دموکراسی جهان، رهاورد سیاست پرهیز از خشونت و مبارزه علیه هر نوع جنگ و بهخصوص مقابله با کشتار بیدفاعان و همچنین کسب آزادی و استقلال است. استقلال هند را «گاندی» درحالی پایهگذاری کرد که اصلیترین شیوه استراتژیک او دوری جستن از خشونت بود. سیاست پرهیز از خشونت و مبارزه مدنی، نگرشی اساسا استراتژیک است و «گاندی» بهعنوان پرچمدار جدایی و استقلال از بریتانیا، سیاست پرهیز از خشونت و بکارگیری شیوههای مدنی را در پیش گرفت. بکارگیری شیوهای که به شکلگیری بزرگترین دموکراسی جهان معاصر انجامید. این راه و رسم و سلوک سیاسی و پرهیز از خشونت در سالهای میانه قرن بیستم هم ادامه یافت. بسیاری از شیوههای رفتار سیاسی از جمله موازنه منفی و دور شدن از دو ابر قدرت دوران جنگ سرد و شکلگیری جریان کشورهای عضو جنبش عدم تعهد ریشه در سیاست پرهیز از خشونت دارد. سیاستهایی که صلح را بر شرکت در قطببندیهای جهانی ترجیح میدهد. در گفتوگو با دکتر سیدجلال ساداتیان، سفیر سابق ایران در لندن و مسئول موسسه مدیریت استراتژیک «بشرا»، به واکاوی مبارزه منفی با خشونت و مقابله با افراطیگری پرداختیم.
مبارزه با خشونت و افراطیگری در باورهای دینی چطور ترسیم شده است؟
عقل همواره حكم ميكند، جانب اعتدال در تمامی امور گرفته شود و عقلا هم بر اين مسأله تاكيد دارند. در تمامی ادیان با مقابله با هر نوع خشونت و ظلم و اجحاف به ضعیفان اشاره شده است.
دین اسلام بهعنوان پیشرو در ایجاد اعتدال در رفتار و منش انسانی کاملترین روش را برای پایهگذاری مبارزه با هر نوع خشونت و ظلم دارد. چرا که ما شاهد برچیدن هر نوع بردهداری و بیعدالتی در زمانی که زورگویی توسط اشراف و قدرتمندان به شدت جو جامعه را مسموم ساخته بود بودهایم. مسلمانان با تمامی توان در برابر نابرابریها ایستادگی کردند تا این مکتب و منش پایهگذاری شود. اصول مكتب اسلام برمراعات و گرفتن حد وسط و اعتدال در همه جنبههاي رفتاری و فکری زندگي فردي و جمعي است. افراط و تفريط بهطور كامل در اسلام از سوي بزرگان دين نكوهش شده است. اسلام در تمامي اعصار تأکید دارد با كساني كه تندروي ميكنند و رفتارهاي افراطگرايانه از خود نشان ميدهند يا حتي سستي در انجام امور دارند و جانب تفريط را پيشه ميكنند، مقابله شود. زیرا بياعتنایی و بيتفاوتی به امور جامعه، بزرگترین گناه بوده و بیشترین ضرر را به همگان میرساند. همچنین این افراد از سوی نگاه جمع، كاملا توبيخ شده و اينگونه افراد جايگاه مناسبي در جامعه نخواهند داشت.
آنچه گفتید براساس باورهای اصولی در دین اسلام است. چارچوب ملی و بینالمللی برای مبارزه با خشونت و نفی افراطیگری چیست؟
رعايت جوانب اعتدال و رعايت اصول و چارچوبها در مسيري كه سرنوشت آحاد انساني و جوامع را ساماندهي كند، از سوي همگان با هرنوع نگرش و گرايشي مورد تاييد قرار ميگيرد. همچنين ايجاد فضايي كه زمينه اعتدال و مبارزه با خشونت و افراطیگری را در سطح ملي و بينالمللي فراهم کند، از سوي كساني كه براي تحقق زمینههای ایجاد زندگی انساني در تمامي حوزهها تلاش ميكنند و مانع هر نوع انحراف و تنشهاي ملي و همچنين در سطح بينالمللي ميشوند و با هر نوع خشونت و افراطگرايي مقابله ميكنند، مورد تحسين و ستايش آزاد انديشان و آزاديخواهان قرار ميگيرند. اين افراد بهعنوان رهبران واقعي جامعه اعتدالگرا، مسير حركت افراد را در جوامع خواهان صلح و امنیت جهانی ترسيم كرده و همواره براي رسيدن به آرمانهاي مبارزه با هر نوع خشونت عليه افراد، مبارزه كرده و راهگشاي راه مبارزه علیه خشونت براي ديگران ميشوند. اكنون سازمانهاي بينالمللي بهخصوص در چارچوب سازمان ملل متحد درصدد هستند تا زمينه مبارزه همهجانبه با هرنوع خشونت و افراطیگری برای تمامی ملتها با هرنوع آيين و نژادي كه دارند، در سطح بینالمللی فراهم شود. نقش اصلي و اولیه سازمانملل هم در ابتدا براين اساس بنيان نهاده شده و ساختارهاي اين سازمان بر اين روند شكل گرفته است. بسياري از نهادهاي تشكيلاتي در اين سازمان هم ازجمله شوراي امنيت براي مقابله با هرنوع تندروي و ايجاد تنش در صحنه جهاني تشکیل شد تا با وجود قدرتهای بزرگ و استفاده از توان کشورها برای مقابله با هرنوع خشونت و گسترش جهانی آن به شدت مقابله و سرکوب شود. میخواهم بگویم چارچوب ملی و بینالمللی نفی خشونت ذیل این کلیات که گفتم تبیین میشود.
با وجود این سازمانها که در سطح بینالمللی برای مقابله با سوءاستفاده از قدرت و شکلگیری جنگ و خشونت ایجاد شدهاند، شاهد افراطیگری در سطح منطقه و جهان هستیم؟ منطقه خاورمیانه جولانگاه و مرکز این نوع افراطیگریها شده است، چگونه میتوان یک اجماع جهانی برای مقابله با خشونت و افراطیگری که همیشگی باشد، شکل داد؟
اساس تشکیل سازمانملل پس از جنگ جهانی دوم، مقابله با هرنوع تشکیل پایگاههای تنشزا و همچنین مقابله با خشونت و جنگ در سطح بینالمللی بود و اکنون ما شاهد بروز جنگهای ملی و منطقهای هستیم که تمامی جهان را بهنوعی درگیر مشکلات و تبعات ناشی از خود ساخته است. اکنون در منطقه بسیار استراتژیک خاورمیانه، با ایجاد فرقههای تندرو و طالب جنگ و خشونت فضای امنیت و آرامش از این منطقه رخت بربسته است و تاکنون این گروهها صدمات جبرانناپذیری بر پیکر کشورهای منطقه زدهاند بهطوری که ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای درگیر این تنشها را به کلی تحتتأثیر قرار داده و مردم این مناطق آواره شدهاند و ضررهای هنگفت مادی و معنوی بر آنها وارد شده است.
در مقابل این افراطیگریها اما، برخی از مبارزات سمتوسوی دفاع از استقلال و کسب آزادی دارد، ازجمله نهضت آزادیبخش و گروههای مبارز فلسطینی، که رژیم صهیونیستی و حامیان او، آنها را تندرو و تروریست میخوانند. درحالیکه پدیده ترور در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم شکل گرفت، که به معنای ترور سیاسی افرادی بود که در مقابل اهداف و ایدههای گروههای سیاسی با گرایشهای خاص قرار میگرفتند و مانع از تحقق مقاصد آنها میشدند. اما تشکیل گروههای تندرو و فرقهای که اکنون در منطقه شاهد آن هستیم، تاکنون از سوی سازمانملل مورد توبیخ و برخورد جدی قرار نگرفته است. در کمیته سوم سازمان ملل، که به کار نهضتهای آزادی بخش رسیدگی میشود، اما تاکنون هیچ اشاره خاصی به مبارزه علیه خشونت و افراطیگری که بسیار وسعت یافته، نشده است.
درحال حاضر نقش کشورها در قالب اتحادیهها و تشکیل ائتلافها برای مقابله با این نوع خشونتطلبی و افراطیگری ضرورت یافته است. آمریکا با همکاری کشورهای همپیمان خود در اروپا که 12 کشور هستند، با تشکیل ائتلاف غربی درصدد فرونشاندن خطر جدی داعش در منطقه بر آمده است و نقش ایران بهعنوان یک کشور مهم و تاثیرگذار در مبادلات منطقهای و حتی جهانی مورد توجه جبهه غرب قرار گرفته است تا در مقابل افراطیگری و خشونت در منطقه مبارزه همهجانبهای صورت پذیرد. اما برخی از این کشورها با حضور مستقیم ایران در این ائتلاف مخالف هستند که البته جنبه سیاسی دارد. اما بهزودی آنها باید با ایران به تفاهم مشترک برای سرکوب کردن این هجمه فرقهای که علیه آزادی و امنیت منطقهای و حتی جهانی شکل گرفته است، برسند.
ایران چگونه میتواند در منطقه برای مبارزه علیه خشونت و افراطیگری نقشآفرینی کند؟
ایجاد امنیت و رسیدن به آرامش، اکنون به آرمانهای واقعگرایانه از سوی اندیشمندان و طرفداران صلح جهانی تبدیل شده است و حتی بسیاری از کشورها به این نتیجه رسیدهاند که با ایجاد امنیت و رسیدن به صلح پایدار بهتر میتوان به منافع و اهداف خود در بلندمدت دست یابند. اما برخی هم اینگونه فکر میکنند که با ایجاد و وجود خشونت و جنگ، منافع سیاسی و اقتصادی آنها بیشتر تأمین میشود و معمولا از گروهها و فرقههای افراطی مستقیم و غیرمستقیم حمایت مادی و معنوی میکنند.
نمونه آن طالبان در افغانستان است که آمریکا برای مقابله با اشغال افغانستان توسط نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، این گروه را حمایت کرد تا از قدرت جهادی آنها برای مقابله با توسعه نظام کمونیستی استفاده کند، اما همین گروه الان به جراحتی عمیق برای تأمین امنیت در افغانستان از سوی آمریکا بدل گشتهاند. در ماجرای اخیر سوریه نیز شاهد آن بودهایم که عربستان و قطر از برخی گروههای تندرو مثل تکفیریها و جبهه النهضه حمایت کردند، اما داعش با آنها هم درگیر شده و به عربستان هم فحاشی میکند. ولی ایران همواره نشان داده است که برای مقابله با خشونت و افراطیگری طرفدار حمایت از مظلومان بوده و برای رسیدن به آزادی آنها تلاش میکند و با صراحت از نهضتهای آزادیبخش حمایت کرده است. قانون اساسی ایران هم بر جنبه ایدئولوژیک اینگونه حمایتها تأکید داشته است.
در طرف مقابل هم، با وجود حمایتهای کشورهای مختلف از گروههای افراطی که به تشکیلات نظامی و دفاعی بسیار قوی هم مجهز شدهاند، ایران جنبه دفاعیاش را در مقابل این گروهها حفظ کرده است و جبهه غرب و جامعه جهانی هم میدانند که نمیتوانند، نقش ایران را در مبارزه با داعش نادیده بگیرند. دولتمردان ایران باید از این فرصت تاریخی برای ثابت کردن حسننیت خود برای تأمین امنیت جهانی و دفاع از صلح پایدار در منطقه بهترین بهرهبرداری را داشته باشند و به دور از افکار وگرایشهای خاص سیاسی و صرفا در جهت تأمین منافع ملی، در این ائتلاف بینالمللی حضور یابند تا به دنیا و افکار عمومی جهانی که توسط تبلیغات سوء اسراییل و برخی حامیان غربی او لطمه دیده است و ایران را تروریست و مدافع تروریسم میدانند حقانیت خود را به اثبات برساند و برای مقابله با هرنوع خشونت و افراطیگری و با حضور مستقیم و موثر این هجمه فکری را بهطورکلی از میان ببرد.