شماره ۳۹۸ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۶ مهر
صفحه را ببند
تنافر اسلام تاریخی و اسلام نبوی در خاورمیانه

عبدالله ناصری  استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ اسلام

برای پاسخ به این پرسش که چه چیزی در خاورمیانه وجود دارد که همه اتفاقات و تحولاتی که در جهان رخ می‌دهد، ریشه در این منطقه دارد، باید گفت، دو دلیل عمده برای این موضوع وجود دارد. یکی به لحاظ فکری و فرهنگی در جغرافیای بشری است. خاورمیانه در طول تاریخ، کانون ظهور ادیان الهی و نیز غیرتوحیدی بوده است. به این جهت هویتی متمایز به لحاظ فکری و فرهنگی در میان سایر جوامع پیدا کرده است. ویژگی دوم که موجب تمایز این منطقه شده، ویژگی جغرافیایی خاورمیانه است. این منطقه همواره کانون انرژی جهان بوده و هست و موقعیت ویژه‌ای به این سبب برای آن به‌وجود آمده است. این دو عامل، اصلی‌ترین عواملی هستند که موجب شده‌اند خاورمیانه، منشأ توجه تاریخی و جهانی بوده و باشد و همه تحولات را باید در این کانون تعقیب کرد؛ حتی تحولاتی که در سایر نقاط دنیا اتفاق می‌افتد، به عقیده من ریشه در این منطقه دارد.
این منطقه به‌رغم ظهور پیامبران و ناجیان صلح، بزرگترین و بدترین افراط‌ها و خشونت‌ها را به خود دیده است. «مذهب» و «دین» برای بعضی‌ها همواره بزرگترین عامل در توجیه منافع شخصی و گروهی بوده و هست. به همین دلیل است که در این منطقه که کانون و حوزه جغرافیایی ظهور و بروز اندیشه‌ها بوده است، حتی «خدا» نیز ابزاری می‌شود برای پیشبرد اهداف و منافع افراد و گروه‌ها.
خصوصا در 15 قرن گذشته اگر نگاهی به این منطقه و سیر تحولات اسلامی بیندازید، می‌بینید که اسلام تاریخی، که در همین حوزه بوده است، با آن اسلام نبوی که پیامبر اسلام(ص)، گفتمانش را مطرح کرد، فاصله بسیاری دارد. بعد از پیامبر اسلام (ص)، به خاطر خلافت‌هایی که برای بهره‌برداری اقتصادی شکل گرفت، هم تاریخ و هم جغرافیا منحرف شد. گفتمان اصلی پیامبر (ص) را توجیه و تفسیر کردند و اسلامی را شکل دادند که با پارادایم‌های نبوی، فاصله گزافی داشت. اصل و اساس آن پیام و آن پارادایم، همان‌طور که خود پیامبر فرموده است که «من آمده‌ام برای اتمام و استکمال اخلاق و مکارم اخلاقی»، گوهر اخلاق است. اما بعد از پیامبر، دیگرانی آمدند که این گفتمان را تعقیب نکردند و جز 4‌سال و 9 ماهی که دوره خلافت حضرت علی(ع) بود، بقیه دوره‌ها، افراد به‌خاطر منافع شخصی و اقتصادی، گفتمان صلح و اخلاق نبوی را تاویل، توجیه و تفسیر به رأی کردند. روح آن گفتمان، همزیستی و صلح و انسانیت بود؛ چه به صورت درون‌دینی، فارغ از فرقه‌بندی‌ها در کنار یکدیگر با صلح زندگی می‌کردند؛ و چه به‌صورت برون‌دینی، با سایر جوامع زندگی مسالمت‌آمیز داشتند.   خداوند در قرآن فرمود: اگر خدا می‌خواست، می‌توانست خودش همه را مسلمان کند و تو‌ ای‌پیامبر جز ابلاغ، وظیفه دیگری نداری». همه این پارادایم‌های دینی که وجه‌اشتراک اسلام، مسیحیت و یهودیت بود، منحرف شد؛ افراط‌گرایی‌های گروه‌هایی نظیر داعش در اسلام، ظهور صهیونیست در یهودیت و جایگاه و قدرت سیاسی پاپ در مسیحیت، مصادیقی از این انحرافات هستند که خصوصا خاورمیانه را محل تصادم خشونت و افراط و تفریط کرده است.
شاید امروزه «نفت» دلیلی بر چنین زیاده‌خواهی‌ها و سوءاستفاده‌ها و منفعت‌طلبی‌ها باشد؛ اما با نگاهی به تاریخ این منطقه می‌بینید که پیشتر، پیش از آن‌که به وجود نفت، وقوف حاصل شود نیز این منطقه شاهد چنین مواردی بوده است. پیشتر به بهانه تسلط بر مراتع و چراگاه‌ها و هرآنچه که در آن زمان منشأ پول و زر بود و منبع تولید ثروت و درآمد به‌شمار می‌رفت. امروز نفت است و دیروز سرزمین‌های جلگه‌ای و ساحلی و حاصلخیز که عموما در تاریخ می‌بینیم چه جنگ‌هایی برای تسلط بر این مناطق مسطح و جلگه‌ای رخ داده است. لذا به گمان من، حتی اگر نفت هم در خاورمیانه وجود نداشت، باز هم شاهد چنین اتفاقات و تحولاتی در خاورمیانه بودیم.


تعداد بازدید :  106