فاضل میبدی دینپژوه
امروز در منطقه خاورمیانه دو جریان تلخ وجود دارد. یک جریان گروههای افراطی هستند که بهعنوان اسلام و دین به جان مردم منطقه افتادهاند و هر روز کشتار و قتل و حرکتهای انتحاری به راه میاندازند و به نام اسلام مردم را از بین میبرند. از سوی دیگر قدرتهای جهانی هستند بهویژه ائتلافی که اخیرا تشکیل شده که آمریکا سردمدار آن است و خاورمیانه را بمباران میکنند و آنها هم مردم را از بین میبرند. این دو جریان، دو لبه یک قیچی هستند که یک عده مردم بدبخت منطقه را نابود میکنند و منافع ملی آنها را از بین میبرند.
درباره اینکه چه چیزهایی باعث این اتفاقات در خاورمیانه میشود میتوان به چند عامل اشاره کرد. یک مسأله بدفهمی و کجفهمی گروهی از مردم از دین است. آنها یک عده متحجر، افراطی و خشک مغز هستند که دین را درست نشناختهاند. گروههای تندرو از دین فقط خشونت و خود را حقیقت مطلق پنداشتن و دیگران را نفی کردن را فهمیدهاند درحالیکه در متن اصلی دین این دیدگاه درست نیست. دین اسلام میگوید در این دنیا هر کسی با هر آیین و دینی حق زندگی کردن دارد. اسلام اجازه نمیدهد شما با کسی برخورد بد و خشونتآمیز داشته باشید به این دلیل که مثل شما نمیاندیشد و مثل شما مسلمان یا شیعه یا سنی نیست. نگاه عرفا، بزرگان و ائمه ما هم به دین همین بوده است. یعنی تا زمانی که طرف مقابل ظلم نمیکند و علیه شما توطئه و دشمنی نمیکند، در پناه اسلام حق زندگی کردن دارد. اما متاسفانه این نگاه به دین، نگاه مغلوبی است و نگاه غالب این است که حق مطلق، ما هستیم و باید بقیه را که مثل ما نیستند و فکر نمیکنند نابود کرد. این مسأله ناشی از تحجر گرایی و بدفهمی از دین است.
از سویی قدرتهای بزرگ هم به خاطر منافع خودشان باعث قدرتگیری برخی گروههای افراطی و تندرو میشوند و بعد که آن گروهها قدرت میگیرند و در برابر قدرتهای بزرگ موضع میگیرند، میخواهند آنها را نابود کنند. زمانی که شوروی در افغانستان غالب شد، دولتهای غربی گروههای تندرویی چون القاعده و طالبان را در افغانستان ایجاد کردند تا گروههای کمونیستی شوروی را از بین ببرند و بعد همان القاعده و طالبان حادثه یازده سپتامبر را به وجود آوردند و بهانهای شدند تا غرب به افغانستان حمله کند و کشتاری دیگر به وجود بیاید.
نمونه دیگر حکومت صدام است که غربیها او را بهخصوص در زمان جنگ ایران و عراق خیلی تقویت کردند و سپس زمانی رسید که خود صدام مقابل غربیها بلند شد و آنها با او هم درگیر شدند و جریانی به وجود آمد با هزینه و آدمکشی بسیار که هنوز هم ادامه دارد. بنابر این، یکی از عوامل وضع کنونی خاورمیانه منافع کشورهای غربی است که خشونت را در منطقه ایجاد میکند و آنها هم میتوانند سلاحهایشان را بفروشند.
اما چه کار باید کرد. اینجا نقش روسای کشورهای اسلامی منطقه مهم است که کنار هم بنشینند و موضع واحد بگیرند. ایران، عربستان، ترکیه و مصر باید در کنار هم برای این وضع همفکری کنند و اختلافهایشان را کنار بگذارند زیرا این اختلاف به نفع قدرتهای بزرگ بهویژه اسراییل است. این اتخاذ موضع از سوی رهبران سیاسی با هم باعث میشود اختلافها کمتر شود و بتوانند وضع منطقه را آرام کنند.
دیگر راهکار اتحاد علمای اسلام چه شیعه و چه سنی است. میبینیم که وقتی سنی علیه شیعه و شیعه علیه سنی اقدام میکند هیچ مسألهای را حل نمیکند و باعث میشود این وسط پدیدهای چون داعش به وجود بیاید. علمای اسلام با در کنار هم قرار گرفتن باید نشان دهند که اسلام چیزی نیست که عدهای با خشونت و آدمکشی دارند پرچمدار آن میشوند. همانگونه که از نظر من حمله نظامی راهکاری برای حل بحرانهای منطقه نیست و چه بسا همین حمله نظامی یک جریان تندروی دیگر را به وجود میآورد.