شماره ۱۰۲۵ | ۱۳۹۵ چهارشنبه ۸ دي
صفحه را ببند
شاید جنگ سومی در راه باشد

صادق روحانی روزنامه‌نگار

این جمله را بسیار شنیده‌ایم که تاریخ تکرار می‌شود. حتماً این مسأله به خاطر مشابهت‌های زیادی است که برخی رویدادهای حال به بخشی از تاریخ گذشته داشته‌اند. حالا اگر فرض بگیریم که یک ماشین زمان اختراع شده بود و می‌توانستید در تاریخ حرکت کنید و همچنین اگر قصد داشتید به گذشته‌ای برگردید که شباهت زیادی به این دوره داشت، احتمالاً بسیاری از سیاست‌خوانده‌ها به شما می‌گفتند كه باید به اروپای مابین 1918 تا 1933 میلادی بروید؛ یعنی دقیقا میان دو جنگ جهانی.
این سال‌ها، سال‌های آغازین تولد راستگرایی افراطی در قبای نازیسم است. آلمان شکست‌خورده از جنگ و تحت فشار قرارداد ورسای به‌سختی برای بقای خود می‌جنگد و مردمی که به لحاظ فرهنگی و اقتصادی به‌شدت تحقیر شده‌اند. اینجاست که عقل کارکرد خود را از دست می‌دهد و فقط به دنبال یک منجی است تا او را از این بدبختی نجات دهد. اگر چه بسیاری از مورخان عامل اصلی مشکلات اقتصادی آلمان آن دوران را فشار برجای مانده از جنگ جهانی اول و قرارداد ورسای می‌دانند، اما شاید عامل دیگری که همسنگ این قرارداد مشکل‌زا شده بود، شکل گرفتن رکود تورمی بسیار وحشتناک در آن‌ سال بود. کارخانجات یکی پس از دیگری تعطیل و میلیون‌ها نفر بیکار می‌شدند و همزمان ارزش پول کمتر و کمتر می‌شد تا جایی که هر کس اندک‌پولی که گیرش می‌آمد را سریع به کالا تبدیل می‌کرد. این فشار اقتصادی وحشتناک در دوره‌ای روی داد که نظام سیاسی آلمان یک نظام کاملاً دموکراتیک بود و طبق قانون اساسی آن دوره همه مناصب حکومتی با رأی مردم انتخاب می‌شد. حال می‌شود یک حساب ساده‌ کرد. فشار اقتصادی وحشتناک، تحقیر فرهنگی ناشی از شکست جنگ، بیکاری توده‌های مردم و انتخابات آزاد دموکراتیک نتیجه‌ای جز پوپولیسم راست‌ افراطی یعنی هیتلر نمی‌توانست داشته باشد.
اما شباهت آن به دوران کنونی چیست؟ اکنون که جنگی و تحقیری دست کم در اروپا و آمریکا در کار نیست. پس علت استقبال توده‌ها از راست افراطی چیست؟ بسیاری از کارشناسان این مسأله را به جهانی‌شدن گره می‌زنند. احتمالا در تحلیل‌هایی که پس از روی کار آمدن ترامپ خوانده‌اید با این عبارت بسیار برخورد کرده‌اید؛ اما جهانی‌شدن چگونه باعث تحقیر توده‌ها در اروپا و آمریکا می‌شود تا نتیجه آن خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و روی کار آمدن چهره‌ای نژادپرست مانند ترامپ شود؟
در گذشته‌های دور، اگر قرار بود که سرمایه و ثروت از کشوری به کشور دیگر منتقل شود، باید آن را در قالب فلزات گرانبها مانند طلا و نقره سوار بر کشتی می‌کردند یا بر روی ریل قطار می‌گذاشتند و از نقطه‌ای به نقطه‌ دیگر می‌بردند. پدیده‌ای که در دوره مرکانتیلیسم بسیار تکرار شد؛ اما امروزه، شما می‌توانید در حالی‌که در دفترتان در یک ساختمان شیک و گرانقیمت در نیویورک نشسته‌اید، میلیاردها دلار سرمایه‌تان را به سنگاپور، چین یا اروپا منتقل کنید. این معجزه ارتباطات است؛ اما خصلت این معجزه این است که سرمایه‌دار ثروتش را جایی سرمایه‌گذاری می‌کند که سود بیشتر یا هزینه کمتری داشته باشد. این گونه می‌شود که ترجیح می‌دهد به جای آنکه در آمریکا یا اروپا سرمایه‌گذاری کند، در هند و چین یا آمریکای لاتین سرمایه‌گذاری کند که دستمزد کارگر پایین‌تر و سود سرمایه‌گذاری بیشتر است. این گونه می‌شود که هزاران کارگر در اروپا و آمریکا بیکار می‌شوند. این را بگذارید کنار بحران اقتصادی چند‌ سال پیش اروپا و آمریکا که هنوز تبعات آن ادامه دارد. در کنار اینها جنگ‌های ادامه‌دار و بی‌نتیجه در خاورمیانه حس تحقیر را به قشر حاشیه‌نشین و روستایی آمریکایی و اروپایی تحمیل می‌کند. وقتی هر اروپایی که بیکار شده است، می‌بیند جایش را یک مهاجر آسیایی یا آفریقایی با دستمزد کمتر اشغال می‌کند، این تحقیر بیشتر می‌شود. در این حال به دنبال یک منجی می‌گردد که شعار می‌دهد «آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم».
نکته آخر اینکه آلمان سال‌های 1918 تا 1933 به هیتلری رسید که جنگ‌ جهانی دوم را به راه انداخت. این روزها که خبرهایی از رقابت دوباره تسلیحاتی میان روسیه و آمریکا می‌آید، تن بسیاری از تاریخ‌‌خوانده‌ها به لرزه در آمده است. شاید جنگ سومی در راه است.


تعداد بازدید :  299