شیروان یاری| قلبش به عشق مداد میتپد، وقتی از زیباییهای مداد و فرآیند تاریخی ساخت نخستین مداد جهان به دستان یک نجار انگلیسی سخن میگوید، چانه پیریاش میلرزد و شبنم شوق به داشتن کلکسیون مدادهای سیاه جهان، در چشمانش برق میزند.
«محمدصالح عبدالصمدی» کلکسیونر «8108» مداد سیاه معمولی، طراحی، نقاشی و نقشهکشی در شهر سنندج است که از دوم ابتدایی با عشق مداد میخرد و در ردیفهای 3 و 4 تایی آلبومهایش به یادگار میگذارد، اگرچه گذر عمر قامت ایستاده او را خمانده است اما چون قامت ارتش مدادها، راستقامت میایستد و داستان کشف گرافیت و ساخت مغز مداد در اشکال گوناگون با رنگ و لعابهای زیبا را روایت میکند.
نخستین مداد را سال 1327 با مارک «اتللو» از لوازمالتحریر سنندج خرید و این سنگبنای نخستین شاهبیت شعر دلباختگی او به مداد شد.
دیوار اتاق نشیمن خانه این کلکسیونر، مزین به رنگینکمان مدادهاست، از کف تا سقف دیوار با رقص رنگهای مداد، رنگین شده است و مسیر باریک هال به اتاق کار و خواب نیز منقوش به انواع مداد از 49 کشور جهان است.
موج مواج نوستالژیک مدادها بر ساحل اقیانوس خاطرات کودکی میکوبد، هر یک از مدادهای نصبشده بر دیوار زندگی این مرد عاشق شناسنامهای دارند، شماری از مدادها 210سالهاند؛ همچون مداد «لیرای» آلمان تولید سال 1806میلادی.
صالح، مداد را نماد عشق میداند و معتقد است با همین سیاه مداد، آثار جاودانه پیکاسو، داوینچی و فرشچیان خلق شده است و شاید بزرگان ادبیات و شعر نیز قبل از تاروپودهای مدرنیته- تایپ با مداد شخصیتهای رمان خود را خلق و خوانندگان را متحیر کردند.
این عاشق مداد، از تکنولوژی و فضای مجازی به دور است و نمیداند که در بیرون اتاق 12متری او چه میگذرد! تنها میداند که سال 84، مردی از کشور اروگوئه، با 6هزارو 885 مداد، رکوردار گینس است، در ذهن خود فکر میکرد که او با 8108 مداد از این کلکسیونر اروگوئهای پیشتر است اما هنگامی که از ما میشوند که آخرین رکورد گینس از آن مردی است به نام «امیلیو آرناس» با جمعآوری 14هزار و 552 مداد سیاه از 60کشور جهان، سگرمهاش در هم فرو میرود و بغض میکند.
این مرد 77 ساله مدعی است در تیراژ کلکسیون مدادهایش به لحاظ قدمت در ایران اول است و در سابقه جمعآوری مداد در جهان حرف اول را میزند.
صالح، افزون بر مدادهای آویخته بر دیوار زندگی، ارتش مدادها را در 206 آلبوم 42 تا 52 تایی جاسازی و آلبومها را در 11کارتن در اتاق خواب تا سقف روی هم چیده است و شبها تا زمان برهمنهادن پلکهای خسته و فرتوت زندگی به کارتنهای حاوی 68سال رنج و امید زل میزند.
بهگفته عبدالصمدی، هیچ نوع مدادی در کلکسیون او تکراری نیست و تمام مدادها با مارکهای 49کشور جهان از لوازمالتحریریهای استانهای کشور ایران خریداری و در کلکسیون جاسازی شدهاند.
در کلکسیون او، کشور چین با 2هزار و 59 مداد اول، ایران با یکهزار و 356 نوع مداد دوم و آلمان با یکهزار و 232 مداد در رده سوم قرار دارد؛ مابقی مدادهای سیاه در جنس، شکل و رنگهای مختلف به ترتیب مربوط به کشورهای ترکیه، کرهجنوبی، ژاپن، انگلیس، هلند، آمریکا، کانادا، فرانسه، اندونزی، اسپانیا، برزیل، پاکستان، روسیه، اتریش، چکاسلواکی، سوئد، تایوان، دانمارک، هنگکنگ، لهستان، مکزیک، مصر، مالزی، هلند، مجارستان، سوریه، شیلی، ویتنام، ایتالیا، بلژیک، عراق، تایلند، اردن، بلغارستان، پرتغال، یوگسلاوی، الجزیره، پاناما و بلاروس است و شماری از مدادها نیز با آرم و نشان سازمان یونیسف به چشم میخورد؛ اما مشخصات شماری از مدادهای این کلکسیونر سنندجی، نامعلوم ثبت شده است.
محمدصالح عبدالصمدی در حفظ کلکسیون مدادهایش بسیار حساس است و کابوس دستبرد به مدادهایش ثانیهای او را رها نمیکند.
هراس سرقت از کلکسیونر، بدترین دردی است که بر رخسار پیرانه پیری صالح هویداست، چرایی و چگونگی تجربه این سرقت، بغض فرو خفته مرد 50 ساله را میترکاند.
درد دزدیدن دو مداد از مجموع چهار مداد ژاپنی، هنوز بعد از گذشت 50سال از این واقعه او را غمگین میکند. در یکی از آلبومهای این مرد شیفته کلکسیون مداد، جای این دو مداد با رایحه بوی گل یاس خالی است، مدادهایی که اگر روپوش شیشهای را از محل پاککن آن بردارید گل فیروزی رنگ یاس ایستاده از دل کویری رنگ پاککن، فضای خانه را بعد از گذشت 50سال از زمان ساخت این مداد، آغشته به شمیم گل یاس میکند.
این نگهبان مدادها، در این 50سال هنوز نتوانسته جای خالی این دو مداد ژاپنی را پر کند و تنها با چسبانیدن دو عکس از این دو مداد، قاب خاطرات زندگیاش را بازنمایی میکند.
این تنها تجربه مزمزهکردن طعم بادام تلخ دستبرد این مرد کیمیاگر مداد نیست؛ بلکه از چهار نوع مداد جشن 2500ساله شاهنشاهی، منقوش به عکس رضاخان، محمدرضا پهلوی، فرح پهلوی و رضا پهلوی، دو مداد منقوش به تصویر پهلوی اول و همسرش نیز از کلکسیون او به سرقت رفته و جای این مدادها هم در آلبوم خالی مانده است.
شیفتگی به مداد لیرا
به عقیده این کلکسیونر، بهتر و معروفتر از مارکهای « lyra »و« Faber Castel » ساخته کشور آلمان، مدادی در جهان وجود ندارد و به گفته او نخستین مدادی که در سال دوم ابتدایی او را مجذوب و شیفته جمعآوری مداد سیاه کرد، مارک لیرا بود.
از منظر این ارتشدار مدادهای 49 کشور جهان، نخستین سازنده مداد، نجاری به نام «استدلر» در نورنبرگ آلمان است اما به گواهی تاریخ، ساخت مدادهای اولیه از جنس گرافیت خالص بدون چوب به 300سال پیش در انگلستان برمیگردد.
عبدالصمدی در تورق تاریخ تحول و دگرگونی پروسه ساخت مداد معتقد است که در دوران خصومت بین انگلستان و فرانسه بعد از انقلاب فرانسه فرآیند ساخت و نوع مداد سیاه به وسیله کنته شیمیدان فرانسوی متحول شده است تا جایی که در سال 1795 میلادی این شیمیدان فرانسوی با پختن مخلوط گرافیت و خاک رس، مدادهای دارای مغزی با روکش چوب به بازار مصرف عرضه کرد.
بهگفته این کلکسیونر سنندجی، اگر مغز مداد را بعد از پختن به موم آغشته کنند، کار و اثرش پردوامتر میشود و به همین دلیل امروزه کارخانههای بیشماری در سراسر جهان از این فرمول برای ساخت مداد پیروی میکنند.
عبدالصمدی درحالیکه مداد مخروطی شکل لیرای آلمان را چون دوکی در دو کف دست میساید از زیبایی و مرغوبیت چوب سرو در ساخت مداد سخن میگوید و از دیدگاه او چوب اکثر مدادهای امروزی جهان از چوب درخت سرو است؛ زیرا رگههای آن مستقیم و به علت نرمی تراشیدن مداد آسانتر است.
این گردآورنده مدادها، درخت سرو کانادا را مرغوبترین چوب برای روکش و لعابزنی مدادها میداند و میگوید: اگر مغزی مداد با چسپ در داخل این نوع چوب محکم شود، هنگام فشار به نوک، مغزی مداد تکان نمیخورد.
در کلکسیون رنگینکمانی مدادهای این مرد، انواع مداد در قطع گرد یا 6 ضلعی به چشم میآید که بهگفته او مدادهای 6ضلعی بهخاطر غلت نخوردن روی میز، بیشتر در ادارات، کارگاههای طراحی (فرش و نقاشی) کاربرد دارد و قلمهای گرافیکی، معمولا در مقطع چهارگوش و بیضی با نوکهای تخت ساخته میشوند.
از منظر این عاشق 77ساله، درجه مغزی مداد بسته به نوع مخلوطی گرافیت و خاک رس متفاوت است و مدادها با درجات مختلف سختی، نرمی و سیاهی ساخته میشوند.
تمام مدادهای کلکسیون او از نوع مدادهای سیاه معمولی، طراحی، نقاشی و نقشهکشی است اما 80 درصد، نوع مدادهای این کلکسیونر از نوع مدادهای سیاه معمولی و مابقی از جنس مدادهای طراحی، نقاشی و نقشهکشی است.
عبدالصمدی هنوز با سگرمههای درهم فرورفته از خاطرات دزدی، با انگشت اشاره و شست، نوک مدادی را میساید و میگوید: اگر میزان خاک رس بیشتر و گرافیت کمتر باشد، مغزی مداد متمایل به خاکستری میشود اما جنس این نوع مداد بسیار سخت است و میتوان نوک آن را بسیار تیز کرد، ولی اگر مخلوط گرافیت بیشتر و خاک رس کمتر باشد، مغزی مداد سیاهتر و نرم مینماید، نوک آن زود ساییده میشود و خطوط این مدادها هم خیلی دقیق نیست.
بهگفته او، هریک از مدادها برای کار بهخصوصی ساخته میشوند و کارخانههای مدادسازی، مدادهای با درجه سخت را «h» و درجات مختلف سیاهی را «b» نامگذاری میکنند.
مدادهای h و b هرکدام تا 6 شماره دارند و hb حد وسط آنهاست، گاهی درجات مدادها به h9 وb9 نیز میرسد، مداد f، مدادی است که درجهاش بین h و hb قرار میگیرد.
مدادهای سخت را معمارها و نقشهکشها مورد استفاده قرار میدهند و مدادهای نرم در طراحی و اسکیس کاربرد دارند. طراحان گرافیک معمولا مدادهای h4 تا b6 را برای کار و خلق آثار هنری خود مطلوبتر میدانند این دیدگاه و نظر عبدالصمدی در مورد کاربرد مدادهاست.
بهگفته او، مغزی مدادهای طراحان و نقاشان ضخیمتر از مغزی مدادهای معمولی است، اندازه استاندارد قطر مداد طراحان 2میلیمتر، اما مغز مداد دست نقاشان از 3 تا 4میلیمتر گزارش شده است.
مرد تکیده، شیفته رقص مداد «گرد» در دستان آفرینشگر نقاشان و مدادهای 6 گوش در کف دست خلاقانه طراحان ایران و جهان است و طرحزدن زیباییشناسنامه، شماری از کارخانهها که مدادهای نقاشان و طراحان را تخت با مغزی مستطیلی میسازند تا خطوط این نوع مدادها پهن و تخت بنمایاند را میستاید.
از منظر عبدالصمدی، پرکاربردترین نوع مداد hb معمولی با مغزی سیاه است که اکثر دانشآموزان مشقهای خود را در روزهای نخست مدرسه و دوران ابتدایی با این نوع مداد نگاشتهاند.
این کلکسیونر از تراشیدن دو سر مداد در دوران کودکی متنفر بوده و این نوع رفتار دانشآموزان را نوعی تحقیر به جایگاه والای مداد میداند.
با خنده میگوید: «یاد باد آن روزگاران که به دانشآموز مداد دوسر تراشیده لقب- تنبل- میدادند؛ چون این واژه برازنده این افراد است.»
او نگاشتن با مداد سیاه معلومی در نخستین روز مدرسه را بهمثابه طلوع خورشید بر سرزمین تاریکی دوران جهالت بیسوادی میداند و به عقیده او خطوط کج و معوق دانشآموزان پایه اول دبستان را تنها مدادهای مرغوب با گرافیت خالص، تاب میآورد و دانههای یاقوت انار را بر دفتر بیحوصلگی زندگی تحصیلی آنان سرخ میکند.
عبدالصمدی این کارمند ارتش بعد از بازنشستگی زودهنگام در سال 57 به دلیل بیماری، به عشق مداد، مغازه لوازمالتحریر دایر کرد و سالها با هدف خرید و جمعآوری مداد بر صندلی سفت و سخت این مغازه تکیه زد.
او تمام مدادهایش را از استانهای داخلی کشور خریداری کرده و میگوید: کلکسیونرهای جهان برای خرید مداد دنیا را آزادانه و با پشتوانه مادی میگردند که این امکان به دلیل ضعف بنیه مالی از او سلب شده است.
وقتی که از او در مورد احتمال فروش مدادهایش سوال میشود، اشک از چشمه غمگین چشمانش میجوشد و بر گونه فرتوتش سر میخورد و تصمیمش برای فروش مدادها در سه دوره زمانی به دلیل مشکل مالی و تأمین پرداخت هزینه بیماری را نکوهش میکند.
او نرخگذاری روی کلکسیون مدادها را کشیدن سخت میداند اما به عقیده او کلکسیون مدادهایش بیشتر از 150میلیون تومان میارزد. او اعتراف میکند که در سال 40 «هش» یک عدد مداد آلمانی را که حداکثر قیمت آن 50 ریال بوده است با 200ریال خریداری کرده تا در کلکسیون او این مداد به یادگار بماند.
محمدصالح عبدالصمدی، روزگار بازنشستگی و پیریاش را با بوی چوب و مغزی گرافیت مداد سیاه در اندازه، رنگ و جنسهای مختلف میگذراند و هر وقت که دلش میگیرد، آلبوم مدادها را در اتاق و هال پهن میکند و به آنها خیره میشود.
نوع و کشور سازنده مدادها را در چند دفتر به ترتیب حروف الفبا فهرستبندی کرده و در زمان دلتنگی برای هر نوع مداد از هر کشوری به این دفتر که در فرم و شکل فرهنگ لغت طراحی شده مراجعه کرده و مداد مورد نظر را از کارتن بیرون میکشد و بر آن دست میساید.
در کلکسیون او انواع مداد در اندازههای کوچک، متوسط و بزرگ با لعابهای مختلف به چشم میآید که برخی از مدادها چنان فرم زیبایی دارند که ساعتها چشم بیننده را سحرآمیزانه، مجذوب میکند.
محمدصالح عبدالصمدی در 11 اردیبهشتماه سال 1318 «ه.ش» از یک خانواده فرهنگی چشم به جهان هستی گشوده و با داشتن دو مدرک تحصیلی دیپلم فرهنگی و دیپلم زبان انگلیسی سالها در ارتش خدمت کرده است .تنها آرزوی این مرد خزیده در کنج تنهایی، ثبت کلکسیون مدادهای او نه در گینس بلکه در ایران است، کاری که تاکنون هزاران بار به مدیران فرهنگ و ارشاد اسلامی و میراث فرهنگی دولتهای یکم تا یازدهم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پیشنهاد داده است اما وقعی ننهادهاند و تنها یکبار در دهه 80 «هش»، کلکسیون مدادهای او در نگارخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی سنندج به نمایش گذاشته شده است.
درحالی که مسئولان کردستان و کشور به احترام سالها رنج و عشق این کلکسیونر در پستوی نمور تنهایی کلاه از سر برنمیدارند، شرکت لیرای آلمان، سازنده معتبرترین مارک مداد در جهان، در سال 2006، ارزندهترین آلبوم مداد شامل پنج نسل مداد از سال 1806 تا 2006 را به محمدصالح عبدالصمدی کلکسیونر ایرانی به پاس احترام و تقدیر هدیه میدهد که گفته میشود ارزش معنوی و هنری این آلبوم شرکت لیرا بسیار بالاست و فقط دو نفر کلکسیونر مداد از دو کشور ایران و اروگوئه، این آلبوم پنج نسل مداد لیرا را در سال 2006 از آن خود کردهاند.
مریم، همسر این کلکسیونر که از سال ۴۱ مونس نفسهای عبدالصمدی است به علاقه شوهرش احترام میگذارد اما از جابهجایی کارتنهای سنگین مداد در زمان خانهتکانی آزرده است.
دوپسر و دختر محمدصالح، پدر را نماد صبوری میدانند و زمانی که 6 نوه او به گرد پدربزرگ برای گرفتن مداد میچرخند، تماشایی است، او مدادهایی از آلبوم متمایز از کلکسیون خود به آنها هدیه میدهد و لبخند میزند.