چه کسی گفته داستانها حتما باید خیال انگیز باشند و خواننده را غوطهور در خیال و اندیشه به ناکجا آباد رویا و آرزو ببرند؟ چه کسی گفته ادبیات همانگونه هنری است که میتواند با بسیاری از مردم در ارتباط باشد و لذت آموختن را از بایستههای داستان بهشمار میآورد؟ آنها که ادبیات را مسیری برای در میان گذاشتن تجربههای آدمیان میدانند کجا هستند؟
اینها سوالاتی است که بسیاری از منتقدان ادبی و چهرههای شناخته شده حوزه ادبیات و داستان کوتاه دربارهاش اظهارنظر کردهاند و بر معتقدانش تاختهاند.
با این وجود نمیشود تاثیری را که کتاب و خاصه ادبیات داستانی میتواند بر ایجاد تجربههای بکر و زیبا دارد، نادیده گرفت.
حالا اینکه نویسندگان مختلف برای خلق آثارشان چه خمیرمایهای را انتخاب میکنند و آن خمیر را چطور ورز میدهند بحث دیگری است.
«خانم جولی» آنطور که در پشت کتاب آمده مجموعه 8 داستان کوتاه درباره مردم طبقه متوسط است. داستانهایی نهچندان کوتاه از آسیبهای اجتماعی مردمی که باید نگاهی دوباره به خود، جایگاه و دغدغههایشان کنند. آنطور که در معرفی کوتاه کتاب آمده هشت داستان با نامهای «امتیاز 19»، میسیز جولی، رخ آبی، شام خداحافظی، عدد شانس، فروشی نیست، گیلاسهای دزدی و مافیا نخستین مجموعه داستان بیگدلی را شکل دادهاند. قلم بیگدلی روان است و داستانهایش را میتوان خوشخوان دانست. «امتیاز 19» نخستین داستان این کتاب گواه آنچه بناست در بقیه کتاب هم شاهدش باشیم است. دختری که تازه از همسرش جدا شده و از قضا بعد از همین جدایی هم کار را مهمترین بخش زندگیاش میداند، در مخمصهای گیر میافتد و مجبور است دست به انتخاب بزند.
او خبرنگاری است که بنا به مشکلات پیش آمده برای خبرگزاری که در آن کار میکند مجبور شده دورکاری کند. یک روز صبح از خواب بلند میشود و میبیند: «تلفن و اینترنت قطع شده و در خانه هم باز نمیشود».
خواننده میتواند بخشی از مشکلاتی را که یک زن مطلقه با آنها دست به گریبان است در «امتیاز 19» شاهد باشد و در جریان انتخابهایی که آذر انجام میدهد، قرار بگیرد.
بیگدلی که سابقه فعالیت مستمری در حوزه روزنامهنگاری اجتماعی داشته در «خانم جولی» این تجربهها را گرد هم میآورد. داستانهای نخستین کتاب بیگدلی کلی به هم پیوسته را تشکیل میدهند که هر کدامشان در نگاهی جزئینگر حرفهای بسیاری دارند.
با این وجود، ارتباط میان مضامین مطرحشده در داستانهای مختلف کتاب کمک میکند خواننده بداند با چه چیزی طرف است و در عین حال در گوشهگوشه هر یک از داستانها با چربدستی نویسنده روبهرو شود و افقها و موقعیتهای تازه را پیش روی خود تصور کند.
خواندن داستانهای کتاب یک نکته بارز از نگاه نویسنده را پیش روی مخاطب قرار میدهد. بنا نیست در این روایتهای به داستان تبدیل شده امید زورکی و افقهای الکی خطوط پایانی داستان را مال خود کنند. او زندگی آدمهایی از همین شهر را نوشته که شک و یقینهای بسیار دارند و دوراهیهای فراوانی را پیشرویشان میبینند.
برای آشناشدن با نگاهی که بیگدلی دارد باید به مختصر گفتههایی که از خود او در دست هست هم توجه ویژه داشت: «چندینسال کار کردن در حوزه آسیب اجتماعی در روزنامههای مختلف خواهناخواه خبرنگار این حوزه را با سوژههایی درگیر میکند که در ابتدا جامعه آماری کوچکی با آن روبهرو هستند و به مرور با توجه به اینکه ایران جامعهای درحال گذار از سنت به مدرنیته است، این آسیب متوجه قشر وسیعتری میشود. روبهرو شدن با چنین واقعیتهایی و افرادی که درگیر آن هستند، انگیزه اصلی و اولیه نوشتن داستانهای خانم جولی برای من بود، چون بر این باورم که در داستان و با توجه به امکان واشکافی انگیزههای درونی و اجتماعی افراد بهتر از گزارشهای روزنامهای میتوان مسائل را بررسی کرد و البته در مسیر نوشتن این داستانها از دانش اندک جامعهشناسی هم بهره بردم و سعی کردم زبان داستانها هم زبانی ساده باشد تا قشر بیشتری بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند.»