بهناز مقدسی روزنامه نگار
برداشت اول
داستان را میشود از «پدیده شاندیز» شروع کرد؛ از محسن پهلوان که چند سال پیش کارش را با تأسیس یک رستوران در شهرستان شاندیز شروع کرد و بعدها به قول خودش فرزندی که زاییده بود را بزرگ کرد. آن هم چه بزرگکردنی انگار یک آمپول هورمون را فرو کرد در رستورانش. شرکت توسعه بینالمللی صنعت گردشگری پدیده شاندیز که هجدهم بهمنماه سال 83 تحتنام شرکت سرمایهگذاری کاوشگران سهام (سهامی عام) به ثبت رسید چنان سرمایهای برهم زد که یک مرداد ماهسال 88 با حضور سهامداران سرمایهاش ۲۵درصد افزایش پیدا کرد. همان موقع بود که فروش سهام این شرکت در کشور غوغا به پا کرد و تبلیغات گستردهاش توجه مردم را برای سرمایهگذاری در پدیده شاندیز جلب کرد. روی کارآمدن دولت روحانی اما پایان روزهای خوش این پدیده نادر بود و خیلی زود از گوشهگوشه فسادهای مالی این شرکت پرده برداشته شد و «پهلوان» ماند با اتهامی به اندازه 94هزارمیلیارد اختلاس.
اگرچه بعد از گزارشهایی از جرایم و تخلفات پدیده شاندیز دفاتر فروش سهام آن در مشهد و برخی شهرهای بزرگ ایران پلمب و خالق آن بازداشت و روانه زندان شد اما شخصیت حقوقی که همان «پدیده شاندیز» است به قوت خودش باقی ماند، چراکه سرمایه خوابیده و بیکاری تعدادی از شاغلان، دولتمردان را مجاب کرده تا با تعیین هیاتمدیرهای جدید برای کمک به رفع مشکل این شرکت وارد عمل شوند.
برداشت دوم
بابک زنجانی در آستانه اعدام است و هنوز تکلیف بسیاری از املاک و اموال او مشخص نیست. در پرونده فساد مالی که زنجانی در دهه گذشته انجام داده بود افراد زیادی پشتسر او بودند که هرگز پایشان به پرونده او باز نشد و در کنار همه اینها خیلی از شرکتها و موسساتی که رد زنجانی در آنها دیده میشد همچنان به کارشان ادامه میدهند. اینکه چه کسانی به او اجازه رشد در فساد دادند و چه کسانی پس از آن از او حمایت کردند همچنان در سطربهسطر پرونده او وجود دارد. مشابه این وضع در ماجرای صندوق فرهنگیان نیز دیده میشود. شائبه اختلاس در این صندوق چنان ابعاد گستردهای پیدا کرد که هنوز هم حواشی آن ادامه دارد و تکلیفش مشخص نشده است. اینها نمونههایی از ابعاد فسادهای مالی است که دامن سیاست و اقتصاد کشور را لکهدار کرد و حالا پای فرهنگ نیز به میان آمده است. بعد از دستگیری محمد امینی حتی پروژه شهرزاد هم با مشکل مواجه شد. دامنه این مشکل به جایی رسید که یکی از سریالهای محبوب شبکه خانگی در این سالها، دستخوش حواشی فراوان شد، از مصاحبه تند شریک سابق امامی، رضوی گرفته تا پاسخگویی عوامل این سریال. حتی پای کارگردان هم به ماجرا باز و مجبور به پاسخگویی شد. پس از آن دستاندرکاران سریال ازجمله ترانه علیدوستی هم در اینستاگرام خود درگیر حواشی شدند. درواقع ابعاد این اختلاس چنان بود که شعله آن دامن فرهنگ را هم گرفت. حالا هم کمپینی به راه افتاده علیه این سریال که هفته گذشته دستاندرکارانش را مجبور کرد در نشریات به آن پاسخ بگویند. درواقع رویارویی مخالفان و موافقان ادامه این سریال، نه تنها ابعادی فرهنگی دارد، بلکه تبدیل به یک تنش اجتماعی شده است. آنها که اعتقاد دارند شائبه پولشویی در این جریان وجود دارد و آنها که بر این باور هستند باید تا روشن شدن قطعی، دست نگه داشت و همچنان کار را دنبال کرد.
از دوران طلایی تا خاکستری مدیران
شرکت هواپیمایی قشم در سال ۱۳۷۲ با اجارهکردن هواپیما فعالیت پروازی خود را با نام فراز قشم شروع کرد. سال ۸۸ شرکت «هولدینگ توسعه سورینت قشم» متعلق به بابک زنجانی مالک این شرکت شد. در این دوره این شرکت با واردکردن هواپیماهای جدید و استخدام نیروی کار جوان توانست جایگاه خود را در ایران بالا ببرد و با هواپیماهای دوربرد و میانبرد مقاصد جدیدی به مقاصد خود بیفزاید. این روند با دستگیری بابک زنجانی پایان یافت و این شرکت به جای بدهیهای بابک زنجانی به شرکت ملی نفت ایران، به وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران واگذار شد. این درحالی است که در پرونده افرادی مانند شهرام جزایری یا مهآفرید خسروی بسیاری از شرکتهای مهم پلمب شدند و سرنوشت فعالیتها و هزاران کارگر بیکارشان به خط پایان رسید. اینجا همان تضاد به وجود میآید که ماهیتش کاملا مشخص نیست. مجازاتی که گاهی تنها شامل یک شخص حقیقی شده و گاهی شخصیتهای حقوقی هم با مجازات مدیرشان نابود شده و از بین میروند. اینکه چرا برخی از شرکتها و موسسات که فساد مالی، اختلاسها و حقوقهای نجومی مدیرانشان برملا میشود با مجازات شخصیت حقیقی مجموعه، قابل ترمیم هستند، سوال گزارش امروز صفحه یک «پرسش چند پاسخ» است. چرا در برخی از پروندهها جایگاه اختلاسگران با واگذاری به بخشی دیگر یا تغییر مدیریت به فعالیتهای خود ادامه میدهند اما برخی بیخوبنشان هم از بین میرود جوری که انگار هیچوقت نه انسانی بوده، نه اسکناسی.