احمد محمود، نویسنده جنوبی که داستانهای واقعگرای اجتماعی او همه قلههایی در ادبیات داستانی ایران به شمار میآیند، در چهارم دیماه ۱۳۱۰ در شهر اهواز به دنیا آمد. او که از دوران کودکی فقر و بیعدالتی را تا عمق جان درک کرده بود، خیلی زود وارد عرصه مبارزه در راه آزادی شد و این میل خستگیناپذیر به مبارزه تا آخر عمر او را رها نکرد. احمد محمود در نخستین رمانش «همسایهها» روزهای آغاز مبارزه در سالهای نوجوانیاش را به تصویر کشیده است...
محمود پس از سپری کردن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت. او یکی از دانشجویانی بود که پس از کودتای ۲۸مردادماه سال ۱۳۳۲ به بهانه ارتباط تشکیلاتی با حزب توده بازداشت شدند. البته بیشتر این دانشجویان افسری بعد از مدتی کوتاه آزاد شدند اما احمد محمود یکی از سیزده نفری بود که در زندان باقی ماندند. او که نه توبهنامه امضا کرد و نه به همکاری با حکومت تن داد، تاوان این سرکشی را با زندان و تبعید داد (و گفته میشود مشکل ریوی او که درنهایت به مرگش منجر شد، یادگار همان دوران بوده است). محمود که خودش از این دوران با عنوان «... زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم!» یاد میکند، در رمان درخشان «داستان یک شهر» روزهای تبعیدش در بندر لنگه را به تعریف نشسته است. در همان روزهای پرتبوتاب است که احمد محمود نویسندگی را آغاز میکند. انگار به نحو طعنهآمیزی قرار بود تأثیر آن روزهای سیاه تا آخر عمر احمد محمود امتداد داشته باشد. نخستین داستان او به نام «صب میشه» داستان کوتاهی است که در مجله امید ایران در سال 1333منتشر میشود اما آن بازتابی را که محمود به دنبالش بود باعث نمیشود. او در سال ۱۳۳۸ نخستین مجموعه داستانش به نام «مول» را با سرمایه شخصی به چاپ میرساند. سال 1339 کتابفروشی گوتنبرگ کتاب «دریا هنوز آرام است» را چاپ میکند که روی دستش میماند. مجموعه «بیهودگی» در سال 1341به هزینه خودش و در 500 نسخه و در چاپخانه امیرکبیر اهواز چاپ میشود. زائری زیر باران نیز در سال 1346با هزینه شخصی به چاپ میرسد. سال 1348 مجموعه «از دلتنگی» را به چاپ میرساند و بالاخره مجموعههای «پسرک بومی و غریبهها» در سال 1350 توسط انتشارات بابک به چاپ میرسند و احمد محمود را بهعنوان یکی از داستاننویسان موفق به جامعه میشناسانند. بعد از آن نوبت به انتشار رمان «همسایهها» میرسد. این رمان که سال 1345 در اهواز نوشته شده، به علت اوضاع سیاسی آن روزگار و بینامونشان بودن نویسندهاش در زمان خود مجال چاپ نمییابد. احمد محمود هم بخشهایی از این رمان را در مجلههای فردوسی، پیام نوین و جنگ جنوب چاپ میکند. او در سال 1352 رمان «همسایهها» را بازنویسی میکند و بالاخره این کتاب در سال 1353به همت و سفارش دکتر ابراهیم یونسی و توسط انتشارات امیرکبیر و در هزار نسخه چاپ و پس از پخش، به بهانههای سیاسی و امنیتی توقیف میشود. این رمان بار دیگر در ابتدای انقلاب چاپ و با استقبال فراوان مخاطبان همراه میشود اما دوباره ضبط و ممنوع شده و از آن پس هرگز بهطور رسمی به چاپ نمیرسد. این رمان بهعنوان جنجالیترین رمان احمد محمود در سال 1983توسط ن. اندیرووی به روسی ترجمه شده و توسط انتشارات رادوکا در مسکو به چاپ رسیده است.
چنین بهنظر میرسد در آن سالها اشتیاق نویسندگی در او آرامشدنی نبود. در کنار کارهای گوناگونی که برای گذران زندگی مجبور به انجام دادنشان بود، نوشتن تنها بخش همیشگی برنامه روزانه او بود. احمد محمود خود درباره آن روزها میگوید: بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید و خانهنشین شدم تا شاید به درد درمانناپذیری که همه عمر با من بود- و هست- سامان بدهم. دیر بود اما چاره نبود...
در سالهای بعد از انقلاب احمد محمود بهعنوان یک نویسنده حرفهای پربارترین دوران کاریاش را تجربه کرد. چهار رمان وزین و البته پربرگ، یک رمان ظاهرا ترجمه شده، سه مجموعه داستان و دو فیلمنامه حاصل فعالیت احمد محمود در سالهای بعد از انقلاب هستند. او در سال 1360 رمان درخشان «داستان یک شهر» و یکسال بعد نخستین رمان مربوط به جنگ ایران و عراق را به نام «زمین سوخته» به بازار کتاب عرضه کرد. درواقع چیزی از جنگ نگذشته بود که احمد محمود به اهواز میرود و شاهد بمباران شهر است. در یکی از این بمبارانها هم برادرش شهید میشود. او با دیدن این صحنهها به هیجان میآید و رمان «زمین سوخته» را مینویسد که نخستین رمانی است که از جنگ نوشته شده. مجموعه داستانهای «دیدار» (۱۳۶۸)، «قصه آشنا» (۱۳۷۰) و «از مسافر تا تبخال» (۱۳۷۱) آثار بعدی احمد محمود هستند. سال 1372 سالی یگانه در عمر محمود میتواند به شمار آید. رمان «مدار صفر درجه» بهعنوان یکی از انگشتشمارترین رمانهای درخشان ادبیات بعد از انقلاب در این سال منتشر میشود. فاصله 9 ساله انتشار این کتاب تا زمان رفتن را محمود به نوشتن و انتشار «آدم زنده» و «درخت انجیر معابد» میپردازد. «آدم زنده» که در سال 1376 منتشر میشود روی جلدش اثر ممدوحبن عاطل ابونزال معرفی شده که جستوجویی کوتاه هم نشان میدهد وجود خارجی نداشته و شاید محمود در عکسالعمل برخورد با کتابهایش و بهخصوص اتفاقی که جنجال جایزه بیستسال ادبیات داستانی خوانده شد، از نوشتن نامش روی جلد کتاب خودداری کرده است. «درخت انجیر معابد» هم بهعنوان آخرین اثر احمد محمود دوسال پیش از مرگش منتشر و مورد استقبال فراوانی قرار میگیرد.
احمد محمود بالاخره پس از عمری نفس کشیدن در هوای ادبیات داستانی روز دوازدهم مهرماه سال 1381 بر اثر بیماری ریوی از دنیا میرود. دیگر نویسنده بزرگ رئالیسم اجتماعی این سامان، جناب محمود دولتآبادی درباره احمد محمود گفته: احمد محمود انسانی بود که به ما آموخت، بی آنکه خودش را آموزگار بداند... آنچه از محمود آموختم، این است که او نویسنده نیست. محمود، همیشه محمود است.
احمد محمود در امامزاده طاهر کرج آرام گرفته است...