شماره ۱۰۰۵ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۴ آذر
صفحه را ببند
معلولیت درخودماندگی

|‌  زینب فیضی  |   خبرنگار داوطلب جمعیت هلال‌احمر شهرستان ساوه|

 امروزه ما در دنيايي زندگي مي‌کنيم كه ناگزير از ارتباط و برخورد با ديگران هستيم و مسلم است كه هيچ‌كس قادر نيست بدون كمك و مساعدت و ارتباط با ديگران، نيازهاي معمولي خود را برطرف سازد، به‌طوری‌ که توانایی ارتباط برقرارکردن با دیگران با تمامی سطوح زندگی ما رابطه دارد، آموختن صحیح مهارت‌های زندگی و به کاربردن آنها در روابط‌مان برای بهتر زیستن یک امر مبرهن است. سازمان جهانی بهداشت، مهارت‌های زندگی را چنین تعریف کرده است: «توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به‌گونه‌ای که فرد بتواند با چالش‌ها و ضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید» که تمام این امور از کودکی در انسان شکل می‌گیرد، اما آیا کودکی که حتی نمی‌تواند به چشمانت زل بزند... کودکی که حتی نمی‌تواند بگوید «من» فلان چیز را می‌خواهم... . آیا این کودک می‌تواند مهارت‌های زندگی را بیاموزد؟ کودکی که نمی‌تواند صحبتی را شروع کند یا توانایی ادامه حرف‌ها را ندارد و گاهی به ‌جای حرف‌زدن و استفاده از لغات از حرکات تکراری دست و صورتش استفاده می‌کند. کودکی که توجهی به اشیای اطرافش ندارد یا گاهی آنها را نمی‌بیند! کودکی که بی‌هیچ حسی حرف می‌زند... روابط دوستانه ندارد و در نتیجه تنهایی را ترجیح می‌دهد... آیا چنین کودکی می‌تواند در آینده با دیگران رفتار مسالمت‌آمیزی داشته باشد؟! ظاهرا این کودک درخودماندگی را بر ایجاد رابطه با دیگران ترجیح می‌دهد. همان‌طور که واضح است، چنین علایمی نشانه‌های یک اختلال است... وقتی دنیای اطلاعاتی اطرافمان را زیرورو می‌کنیم، درباره این اختلال به بن‌بست‌هایی می‌رسیم که اصلا خوشایند نیستند. این‌که درخودماندگی یا اوتیسم یک اختلال رشد است که در سه‌ساله اول زندگی ظاهر می‌شود و علت اصلی آن ناشناخته‌ است و این اختلال، بر رشد طبیعی مغز درحیطه تعاملات اجتماعی و مهارت‌های ارتباطی تأثیر می‌گذارد به‌طوری که کودکان و بزرگسالان مبتلا به اوتیسم، در ارتباطات کلامی و غیرکلامی، تعاملات اجتماعی و فعالیت‌هایشان، مشکل دارند، بیماران اوتیستیک آسیب‌های اجتماعی دارند، گرچه نسبت به مراقبان اولیه‌شان وابستگی نشان می‌دهند اما نمی‌توانند احساسات سایرین را به درستی درک کنند، مهارت‌های گفتاری طبیعی کافی برای مقابله با نیازهای ارتباطی روزمره‌شان را کسب نمی‌کنند یا به قول عامیانه گره‌زبانی دارند. با این توصیفات بیان شده آیا ما باید این بیماران را به حال خود رها کنیم. مسلما خیر... درست است که هسته مرکزی اختلال در اوتیسم، اختلال در ارتباط است؛ ارتباطی که پیشتر گفتیم هر فردی برای زندگی در این کره‌خاکی بدان نیاز دارد و این اختلال، ارتباط با دیگران و دنیای خارج را برای آنان دشوار می‌سازد و آنان را در ورطه درخودماندگی می‌کشاند، اما به‌ هرحال این کودکان نیز سهمی از اجتماع دارند. باید برای این سوال که این بیماران چگونه در اجتماع خواهند زیست، جوابی قاطع پیدا کرد، حال آن‌که اجتماع امروز نیز از اوتیسم بی‌اطلاع است. این بیماری به دلیل نداشتن عوارض مشخص دارای تعریف جامعی نیست و گاه درمانگرها نیز از درمان عاجزند. مقوله این بیماری از سایر بیماری‌های ناشی از عارضه‌های مغزی جداست، مثلا افراد با سندرم داون یا افراد با عقب‌ماندگی یا نارسایی‌های جسمی و فکری، از نظر ظاهری و رفتاری مشخص و به یکدیگر شبیه‌اند اما کودکان اوتیسم هرکدام در دنیای منحصربه‌فردی غوطه‌ورند، اما هرگز نباید ناامید شد، والدین و سرپرستان این بیماران باید هرچه زودتر دوره‌های درمانی را آغاز کنند، باید رویکردشان طوری باشد که گویی با آدمی روبه‌رو هستند که می‌فهمد و درک می‌کند ولی نمی‌تواند بروز دهد. به ‌هرحال گذشته از شرایط بغرنج این بیماری این افراد نیز در اجتماع حق زندگی‌کردن دارند.


تعداد بازدید :  269