گروه حوادث| دختر جوانی که در حمله زن اسیدپاش در دهدشت در برابر سرنوشت شومی قرار گرفته است راهی پایتخت شد.سیما برای درمان چشمهایش در بیمارستان فارابی تحت مداوا قرار گرفت و این درحالی است که خانوادهاش توانایی پرداخت هزینههای سنگین پزشکی را ندارند.
شرح یک ماجرای تلخ
هنوز ماجرای آمنه بهرامی از ذهنهایمان پاک نشده بود که در آخرین روز شهریورماه سال جاری اتفاق مشابهی رخ داد. این بار یک دختر جوان در دهدشت قربانی اسیدپاشی شد. خبر این حادثه را چندروز پیش در صفحه حوادث «شهروند» منتشر کردیم. دختر دهدشتی حالا میهمان تهرانیهاست و قرار است تحت عمل پیوند قرنیه و جراحی پلاستیک و پوست قرار بگیرد.
یک حادثه تلخ
عصر یکشنبه ۳۰ شهریور خبر اسیدپاشی به «سیما» دختر دهدشتی در استان کهگیلویه و بویراحمد روی خروجی سایتهای خبری رفت. پس از این حادثه پلیس بلافاصله دست به کار شد و در تحقیقات اولیه مشخص شد دختر جوان به نام سیما توسط یک زن مورد اسیدپاشی قرار گرفته است و علت این ماجرا سوءظنی بوده که متهم به سیما داشته است.سیما در مصاحبهای با خبرنگار خبرگزاری آنا درباره روز حادثه میگوید: عباس (همسر زن اسیدپاش) دوست برادرم بود که روابط خانوادگی محدودی با ما داشت و چون برادرم راننده آژانس او بود، هرازگاهی به خانه ما رفت و آمد میکردند. به خاطر همین رفتوآمدها، همسرش تصور میکرد، عباس مرا برای ازدواج انتخاب کرده و دوست دارد. طوری که حدود یکی دو ماه با من تماس تلفنی داشت و هر بار از من میپرسید میخواهی با شوهرم ازدواج کنی؟ من هر بار تأکید میکردم و میگفتم: من هیچ ارتباطی با شوهرت ندارم و درباره من فکرهای اشتباه و قضاوت بیجا نکن و به خانه شوهرت برگرد و به زندگیات ادامه بده، چون از مدتی قبل با همسرش قطع رابطه کرده بود و در خانه پدرش زندگی میکرد.
بغض گلوی سیما را میگیرد اما ادامه میدهد: «همسر عباس هرروز با من تماس میگرفت و به من فحش و ناسزا میداد. به مادرم توهین میکرد و حتی تهدیدم میکرد که میکشمت اما من هربار تلفن را قطع میکردم و بارها تلفن را به مادر و برادرم میدادم تا آنها با وی صحبت کنند اما حرف نمیزد تا اینکه روز حادثه لحن صحبتهایش با من تغییر کرد و با محبت و مهربانی با من حرف میزد.» او میگوید: «من گناهی نکردهام ولی آبرویم را از دست دادم، زیباییام رفته و سرنوشت و آیندهای ندارم.» انگار میخواست بدون اینکه لحظهای از آن روز ناگفته بماند همه ماجرا را برایمان بازگو کند. روز حادثه به همراه خالهاش در پارکی در نزدیکی میدان امام حسین با هم دیدار کردیم. حدود یک ساعت با هم صحبت کردیم و تمام تلاشم را به کار بستم تا او را متقاعد کنم که اشتباه فکر میکند. بعد از یک ساعت زن جوان به من گفت: میخواهم با شوهرم تماس بگیرم تا به همراه خواهرشوهرهایم در اینجا حاضر شوند و به من ثابت کنند که با تو رابطهای نداشته است و حتی قول میدهم بعد از اینکه شوهرم آمد و مطمئن شدم خبری نیست به خانهتان میآییم تا این سوءتفاهمها حل شود.
سیما ادامه میدهد: وقتی عباس شوهر «پریسیما» به همراه ۳ خواهرش بعد از یک ساعت آمدند، در فاصلهای دورتر از ما روی نیمکت نشستند. زمانی که پریسیما با دو خواهرشوهرش داشت روبوسی و احوالپرسی میکرد، ناگهان یکی از خواهرشوهرها و خالهها مقابل دید مرا گرفتند. در یک لحظه بطری از کیفش بیرون آورد و روی صورتم پاشید. تمام صورتم سوخت و چشمانم را آتش زد. وقتی با دست صورتم را گرفتم و چرخیدم دوباره اسید را به پشتم پاشید، بهطوری که تمام کمرم هم سوخت.
سیما میگوید: حدود ۷ الی ۸ دقیقه فریاد میزدم و از عباس و پریسیما کمک میخواستم اما چون سوختگی بود هیچکس نزدیکم نمیشد. کسی حتی دست به من نمیزد. تمام لباسهایم ذوب شده بود. چشمانم، پوست بدنم و همه اعضا و جوارحم میسوخت تا اینکه عباس مرا در چادری پیچید و به بیمارستان رساند. در همان جا پلیس از او پرسید چه کسی اسید پاشیده و او همسرش را معرفی کرد. پلیس عباس را هم بازداشت کرد و همان شب مرا به بیمارستان طالقانی اهواز منتقل کردند حالا به تهران آمدهام.
وضع مالی مناسبی نداریم
برادر سیما دراینباره میگوید: متاسفانه در بیمارستان اهواز هیچ امکاناتی وجود نداشت و هر روز وضع خواهرم بدتر میشد تا اینکه سرانجام تصمیم گرفتیم او را به بیمارستان فارابی تهران منتقل کنیم و امیدوار هستیم خواهرم هرچه سریعتر وضعیتش بهتر شود. ما هم هر کاری از دستمان بربیاید برایش انجام میدهیم هرچند با مشکلات زندگی زیادی دست و پنجه نرم میکنیم. ما وضع مالی مناسبی نداریم. مادرم سرطان معده و مری دارد. اما با این حال و بیپولی که گریبانمان را گرفته است قصد دارم برای درمان خواهرم کلیهام را بفروشم. یک پیکان هم که ابزار کار و تأمین معاش خانواده است و یک خانه کلنگی در دهدشت داریم، میفروشیم تا خواهرم درمان شود.
پزشک معالج:
چشم سیما تخلیه نشده است
محمد سلیمانی پزشک معالج سیما هم میگوید: بیمار در اثر اسیدپاشی دچار سوختگی شدید بهویژه در ناحیه چشمها شده است که البته چشم راست وضع بهتری نسبت به چشم چپ دارد و ممکن است در آینده دید چشم راست بهبود یابد.وی ادعای پزشکان و روسای بیمارستان طالقانی اهواز مبنی بر تخلیه کامل چشم چپ سیما در لحظات ابتدایی وقوع حادثه اسیدپاشی را رد میکند و چشم چپ بیمار را دچار سوختگی شدید در ناحیه قرنیه و آب مروارید اعلام میکند که البته هنوز تخلیه نشده و فقط عروق خونرسان به چشم بسیار آسیب دیده است. بهطوری که خون به چشم نمیرسد و باتوجه به اینکه چشم و مغز اعضایی از بدن هستند که به سختی خود را ترمیم میکنند روز دوشنبه همین هفته اولین عمل جراحی روی چشم سیما انجام شده است.متخصص چشم سیما، نسبت به بهبود سلامتی سیما امیدواری میدهد و اضافه میکند: خوشبختانه طبق انتظارات پزشکان نتیجه عمل چشم سیما مثبت و مطلوب ارزیابی شده است؛ اما باید منتظر ماند تا ببینیم شانس برگرداندن بافتهای آسیبدیده چشم تا چه حد امکانپذیر است.
تا هفته دیگر
بینایی سیما مشخص میشود
وی با تأکید بر اینکه سوختگی سطح چشم سیما بسیار شدید است، میافزاید: باید مدتی صبر کنیم تا ببینیم چه عمل جراحی در ادامه روی چشم سیما انجام دهیم اما احتمالا باید از پیوند سلولهای بنیادی و حتی قرنیه مصنوعی استفاده کنیم. بنابراین شاید چندین عمل جراحی برای قرنیه و سطح چشم و چندین عمل جراحی هم برای پلک انجام دهیم زیرا پلکها هم دچار آسیبدیدگی بسیار شدیدی شدهاند. بهطوری که پلکها بسته نمیشود و هنوز با کاهش خونرسانی در چشمها مواجه هستیم.تخصص دکتر سلیمانی فلوشیپ قرنیه است. او در پاسخ به خواهر سیما که میپرسد آیا چشمهایش بینایی خود را به دست میآورد، میگوید: هنوز جواب این سوال قطعی نیست اما تا یک هفته آینده پلکهایش را هم عمل میکنیم و اکنون از صددرصد بینایی چشمهای سیما فقط در حد درک نور توان بینایی دارد و شانس بهبودی آن چشمگیر نیست.