شماره ۳۹۵ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۰ مهر
صفحه را ببند
خودانتقادی
فرصت مطالعاتی مرا متوجه اشتباهم کرد

سعید معیدفر جامعه‌شناس

این نکته تقریبا به‌صورت تجربه ثابتی درآمده است که هر فردی در زندگی‌اش تغییر می‌کند. این تغییر در نحوه رفتار و عملکرد آن فرد نمود دارد. زمان باعث تغییر همه ما می‌شود و در هر مرحله‌ای از زندگی در آراء و نظراتمان هم تغییراتی ایجاد می‌شود. از دید شخصی، در دوره‌ای درباره مسائل اجتماعی کشور، تأکید فراوانی بر تغییر ساختارهای مختلف داشتم. هدفم از اعمال این تغییرات، بیشتر در حوزه مسائل اجتماعی و اقتصادی نمود داشت و مسائل بنیادین را مدنظر قرار داده بود.
در ‌سال 1379 برای استفاده از فرصت مطالعاتی به انگلستان سفر کردم. طی این سفر با دیدگاه‌های جدیدی روبه‌رو شدم. آشنایی با ساختار موردنظر در همان فرصت مطالعاتی، باعث شد نسبت به ساختاری که پیش از آن معتقد بودم، بازنگری کنم. در مطالعات جدیدم متوجه شدم رویکرد جدیدی که با آن مواجه شده بودم، در مقایسه با تفکر قبلی‌ام (که درصدد ایجاد تغییرات بنیادین در مقوله‌های اقتصادی و اجتماعی بود) مطلوب‌تر است. این یادگیری‌های جدید که به‌تبع مطالعات اخیر ایجاد شد، باعث شد رویکرد تازه‌ای در مباحث اجتماعی
داشته باشم.
 افسوس که با روی کار آمدن دولت نهم و دهم مشکلات مدیریتی ایجاد شد که ضعف در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی را با خود به همراه داشت. امیدوارم در دولت جدید بتوانیم تغییرات لازم را مدنظر قرار دهیم و به سمت اعمال آنها حرکت کنیم.  
ذکر این نکته ضروری است، زمانی تصورم بر این بود که حقیقت دارای شکل و وجه ثابتی است و آن وجه ثابت نزد یک نفر وجود دارد. آن یک نفر می‌توانست مدعی یا پیشگو باشد. کم‌کم و با گسترش دانش بشری، مشخص شد اگرچه تمامیت حقیقت نزد خداوند محفوظ است، در میان انسان‌ها همین حقیقت، در فردی خاص خلاصه نمی‌شود. حقیقت از جنبه‌ها و زوایای مختلف قابل‌تعریف و
توضیح است.
به عبارت دیگر ارباب دانش و معرفت می‌توانند به وجهی از وجوه این حقیقت راه پیدا کنند. وقتی حقیقت دارای چنین تعریفی باشد قابل یافتن نزد یک نفر نیست.  بنابراین با این رویکرد ضرورت نقد مشخص می‌شود.
نقد این است که هرگونه ادعایی را درباره حقیقت چیزی، از بعد روش‌شناختی یا معرفت‌شناختی و از بعد انطباق با واقعیت مورد چون و چرا قرار دهیم. چون و چرا کردن ما درمورد آن ادعا می‌تواند زمینه را برای نزدیک‌شدن به حقیقت فراهم کند.  
چنانچه نقد را پاس بداریم، معرفت ما به‌طور پیوسته گسترش پیدا می‌کند و رشد و توسعه پیدا خواهد کرد. هر نقدی می‌تواند بابی از ابواب حقیقت را افتتاح کند، البته اگر با اصول و ضوابط نقد به معنای واقعی کلمه بیان شود.
متاسفانه گاهی برخی از ما براساس تفکری که از گذشته جاری و ساری بوده و حقیقت را نزد یک نفر می‌دانسته، صرفا به انکار یک ادعا پرداخته‌ایم. این کار از کوچکترین منطق علمی هم استفاده نمی‌کند بنابراین بروز چنین رفتارهایی را نمی‌توان به حساب نقد گذاشت. چنین رفتاری به‌واقع تحجر را به همراه دارد و با علم، دانش و گسترش مرزهای این هردو منافات دارد.
من به‌عنوان کسی که در حوزه جامعه‌شناسی ادعاهایی دارم بی‌تردید از یک زاویه خاص، با رویکردی ویژه و با روشی خاص به ارایه دیدگاه‌ها و ادعاهایم پرداخته‌ام.
در مقابل این ادعاها شاهد دو نوع برخورد بودم. یکی از انواع این برخوردها به صورت انکاری است که به نگاه پیشینی که حقیقت‌تام را نزد یک نفر می‌داند، تعلق دارد.
این نگاه محدودیت‌های بشری را در نظر نمی‌گیرد. متاسفانه این مسأله در جامعه ما جاری و ساری است. وجود چنین دیدگاهی ظهور و بروز نقدهای بی‌پایه و اساس پرتکرار را موجب شده است. نوع دیگر نقدها هم درمورد ادعاهایم مطرح شده و بسیار کم هستند. این نقدها در کلاس درس یا سخنرانی‌های علمی اتفاق می‌افتد.
در دنیای علم، ابتدا یک فرضیه مطرح می‌شود و در ادامه با نقدهای مبنایی و اصولی که با منطق و روش علمی همراه است، فرضیه موردنظر تقویت و در ادامه تبدیل به نظریه می‌شود.
این نقدها را در دانشگاه‌ها و مراکز علمی داریم. آنچه در رسانه‌ها و صحنه اجتماع اتفاق می‌افتد، به‌صورت عمده، نقدهای تخریبی و غیرعلمی را شامل می‌شود. 


تعداد بازدید :  237