شماره ۱۰۰۲ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۷ آذر
صفحه را ببند
نگاهی به مراسم تودیع و معارفه نماینده کمیته بین المللی صلیب سرخ در تهران
گسترش فعالیت‌های بشردوستانه در منطقه با کمک ایران

حمیدرضا عظیمی| «یکی می‌خواست برود و یکی آمده بود». این خلاصه مراسمی است که برای تودیع و معارفه نمایندگان سابق و جدید کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ در ایران برگزار شد. مراسمی که چندان مورد توجه رسانه‌ها قرار نگرفت و گویا موضوعات مربوط به «صلح» یا دیگر فعالیت‌های «بشردوستانه» آنچنان اهمیتی در رسانه‌های امروز ندارند. اهمیتی در این قواره که مراسم وداع فردی که به هر شکل قدمی در مسیر توسعه صلح، بشر دوستی و مواردی از این دست را برداشته، حتی اگر ماموریت و شغلش بوده باشد، بازتاب دهند و درباره چند و چون کارش به مداقه برخیزند یا نماینده جدید این نهاد بین‌المللی را به استقبال آیند و از اهداف و برنامه‌هایش بپرسند. اهدافی که می‌تواند در همکاری بین سمن‌های ایرانی حامی صلح و فعالیت‌های بشردوستانه و نهاد بین‌المللی صلیب‌سرخ محقق شود و امید بیشتری برای ایجاد صلح یا دست‌کم کاهش آسیب‌های ناشی از جنگ به وجود آورد؛ جنگی که منطقه ما را فراگرفته و تهدیدی جدی برای همه جمعیت ساکن در خاورمیانه و حتی کل جامعه بشری است. چنان‌که «اولویه مارتین» هم در سخنرانی وداع به این نکته اشاره کرد، آن‌جا که گفت: وظیفه دولت و «I.C.R.C» (کمیته بین‌المللی صلیب سرخ) است تا فعالیت‌های بشردوستانه را در منطقه گسترش دهند و به توسعه بیشتر آن در منطقه‌ای که درگیری و مناقشه آن را فراگرفته کمک کنند.
مخلص کلام این‌که هرچه بود، مراسم تودیع «اولویه مارتین» نماینده سابق «I.C.R.C» و معارفه «فلورانس ژیلت»، نماینده جدید این سازمان در ایران برگزار شد و گذشت اما در این مراسم متن و حاشیه به کمک هم آمدند تا خاطره خوشی برای نمایندگان سابق و جدید «I.C.R.C» به وجود آورند چه آن‌که «ژیلت» از احساس خوشبختی‌اش برای انجام ماموریت در ایران سخن به میان آورد و «مارتین» از احساس مسرتش برای روزگاری که در ایران گذرانده، حرف زد؛ در پایان هم چه او که رفت و چه او که آمد هر دو خندان بودند. در اهمیت این مراسم همین بس که تمبر یادبودی هم به افتخار وداع مارتین با ایران توسط پست جمهوری اسلامی ایران رونمایی و امضای «اولویه و فلورانس» پای آن حک شد. «شهروند» به همین مناسبت نگاهی به مراسم وداع «اولویه مارتین» با ایران و «فلورانس ژیلت» در آغاز دوره ماموریتش در تهران انداخته و از چند و چون برگزاری این مراسم که میانه هفته پیش برگزار شد، گزارش می‌دهد.
لابی دور میز بوفه
ساعت 4بعدازظهر قرار، اعلام شده است؛ سالن زرین هتل آزادی از حدود نیم ساعت قبل از آغاز مراسم، پذیرای مهمانان بود. مهمانانی که آمده بودند تا از رئیس جدید نمایندگی کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ در تهران استقبال و رئیس سابق را بدرقه کنند! زمان مثل تکه پنیر روی پیتزا، کش آمده و کار به درازا انجامیده بود، تا 50دقیقه بعد از زمان قرار، هنوز خبری از شروع مراسم نبود. مثل خیلی از مراسم‌های دیگر، این‌بار هم هر چند ساعت 4 دعوت گرفته بودند اما گویا در این بوم، قرار نیست هیچ وقت کاری به موقع انجام شود. فرقی هم در بین‌المللی و وطنی‌بودن ماجرا نیست!
این‌جا بازار خوش‌وبش گرم است، مهمان‌ها یکی‌یکی، دوتا دوتا می‌رسند و گروه‌هایی چند نفره را تشکیل می‌دهند و هر گروه دور یکی از میزهای گرد که باید کنارش سرپا بایستی، به گپ‌وگفت مشغول می‌شوند. میزهایی که معروف به «میزبوفه» و نام شیوه‌ای خاص پذیرایی نیز هست. انتخاب همین نوع پذیرایی ویژه باعث شده هیچ صندلی‌ای در سالن زرین نباشد و مهمانان باید سرپا و در طول برنامه بایستند، شاید بخت یار بوده که مهمان‌ها مشغول گفت‌وگویند و خستگی ناشی از سرپا ایستادن را از یاد برده‌اند. سالن زرین تبدیل به «لابی»‌گاه مهمانان شده است. دست‌کم برخی از میزها که این‌طور است، از روی صحبت‌های‌شان و استراق سمع ناخواسته، آن هم وقتی که نزدیک‌شان باشی، می‌شود این را فهمید. صحبت‌هایی که با صدای نه‌چندان پایین ردوبدل می‌شود. اگر کنار گود نشسته و نظاره‌گر باشی فقط همهمه‌هایی تودرتو را می‌شنوی!
زمان هرچه بیشتر از ساعت 4 می‌گذرد، فضای سالن شلوغ‌تر می‌شود. مدیران برخی از سمن‌های همکار با نمایندگی کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ، نماینده وزارت امورخارجه، نماینده جمعیت هلال‌احمر جمهوری اسلامی ایران و دیگر مدعوین آمده‌اند. «فلورانس ژیلت» نماینده جدید کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ در ایران، لبخند نصف‌ونیمه‌ای روی لب دارد و با همراهی یکی از کارمندان بومی این نهاد بین‌المللی با گروه‌های مختلف مدعوین که «کپه‌»های جمعیتی چند نفره را دور میز یا این طرف و آن طرف سالن تشکیل داده‌اند، خوش‌وبش می‌کند و «اولویه مارتین» هم که دوران ماموریتش در دفتر تهران «I.C.R.C» به پایان رسیده، سوی دیگر سالن به گپ‌وگفت مشغول است.     
بیرون، انتهای بزرگراه چمران جایی منتهی به «اوین»، برف می‌بارد اما هوای سالن معتدل است.   هرچه باشد و با هر کیفیتی، مراسم بدی نیست و درباره بدرقه «مارتین» نمی‌شود کلام معروف «بد بدرقه و خوش استقبال» را به کار برد. شبه‌جمله‌ای که حالا تبدیل به ضرب‌المثل هم شده و بارها و بارها در موارد مختلف برای ایرانیان در مواجهه با خارجی‌ها به کار رفته است. به‌ویژه در ورزش این مرزوبوم، زمانی که مربی‌ای خارجی به ایران می‌آمد و پس از مدتی فعالیت با ایجاد جنجال رنجیده‌خاطر می‌رفت، حامیان و طرفدارانش چه در رسانه و چه در سطح جامعه می‌گفتند ما ایرانی‌ها «بد بدرقه و خوش استقبال» هستیم. اما به نظر نمی‌رسد «مارتین» با چنین خاطره‌ای ایران را ترک کند. او با لبخندی بر لب در جای‌جای سالن دیده می‌شود و هر بار که سر می‌چرخانی، سوی دیگر سالن زرین می‌بینی‌اش! حتی خودش هم بهترین خاطره‌اش را «مردم  ایران» عنوان می‌کند، در سخنرانی‌اش به این نکته اشاره می‌کند.
انتظار، اجرا و پایان  
همهمه در سالن زرین زیاد شده و همین موضوع، حتی اگر چشمانت را بسته باشی و هیچ جا را نبینی، نشان می‌دهد که مهمانان بیشتر از قبل شده و همه مشغول صحبت‌اند. عقربه‌های ساعت 4و 50دقیقه را نشان می‌دهد که مجری برنامه پشت تریبون می‌رود و برنامه را شروع می‌کند. «اولویه مارتین» رئیس نمایندگی کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ در تهران به سخنرانی دعوت می‌شود. «مارتین» توضیح می‌دهد که سخنرانی‌ای نصفه‌ونیمه خواهد داشت، چون نیمی از سخنرانی‌اش را از روی متن خواهد خواند و نیمی دیگر را فی‌البداهه. او هر چند توضیحی برای این کار نداد اما به‌نظر می‌رسد با این کار خواست هم عادت مألوف تمام جای دنیا را به جا آورد که مسئولانش و هر کسی که می‌خواهد سخنرانی کند، قبلا روی متن کار می‌کند و هر حرفی را نمی‌زند و هم خواست به رسم ما ایرانی‌ها عمل کند که اساسا سخنرانی از روی نوشته به کارمان نمی‌آید!
همان آغاز از خاص‌بودن ایران گفت و این‌که طلایی‌ترین دوره ماموریت را در این کشور داشته است. بعد مستقیم رفت سراغ دیداری که چندی پیش با رئیس جمعیت هلال‌احمر جمهوری اسلامی ایران داشته و بیان کرد: در آن دیدار آقای دکتر ضیایی (که از او برای کمک‌هایش در دوره مسئولیتم در ایران قدردانی می‌کنم) از من پرسید بهترین خاطرات حالا که از ایران می‌روی چیست؟ و من بدون این‌که لحظه‌ای فکر کنم، گفتم قطعا مردم ایران؛ مردمی که در تمام این مدت به من روحیه دادند و از من حمایت کردند و در فرآیند بشردوستانه‌ای که درحال اجرای آن بودیم، همراه و پشتیبان من بودند.
«اولویه مارتین» به سال‌های دورتر اشاره کرد، سال‌هایی که تازه با ایران آشنا شده بود: نخستین‌باری که ایران را شناختم،‌ سال 2001 بود. آن زمان ما در مزار شریف افغانستان مشغول ماموریت بودیم و می‌خواستیم عملیات را از طریق پایگاهی که در مشهد داشتیم، پشتیبانی کنیم، تا دوسال بعد کماکان و از مزار شریف، صحبت‌هایی را درباره ایران می‌شنیدم. بعدها دفتری در کرمانشاه برای پشتیبانی از عملیات سازمان ملل در عراق تأسیس شد و چهار ماه به ایران آمدم. در آن زمان دفتر سازمان در کرمانشاه دفتر کوچکی بود با تعداد کمی کارمند. اما دفعه بعد که با سمت جدید وارد ایران شدم، با دفتری بزرگتر مواجه شدم که در امور مختلف همکاری می‌کرد.
«مارتین» از این‌که فعالیت‌های«I.C.R.C»  در ایران گسترش یافته، اظهار شعف می‌کرد: در ابتدای حضور «I.C.R.C» در ایران فعالیت‌ها محدود بود. آن اول فقط کار این نهاد درباره پیامدهای جنگ ایران و عراق، مین‌روبی و به‌طور ویژه مشخص‌کردن وضع مفقودان و اسرای جنگ بود اما حالا کار گسترش پیدا کرده و همکاری‌های عمیقی در حوزه‌های مختلف وجود دارد.
شاید «مارتین» به علت مدتی که در ایران کار کرده، به این خاک تعلق خاطری هم پیدا کرده باشد و به همین دلیل اظهار خوشبختی می‌کرد که در ایران صلح برقرار است و از کسانی که باعث و بانی ایجاد این فضا بوده و هستند، تشکر کرد، چون در این زمان، کل منطقه را دعوا و بلبشو فرا گرفته و ایران از این گزند دور مانده است. او می‌گفت: معمولا وقتی روزنامه‌نگاران در دفتر من برای مصاحبه می‌آیند، از یمن، سوریه و عراق می‌پرسند و خوشبختانه سوالات‌شان درباره ایران نیست، چون در ایران صلح و آرامش وجود دارد و درگیری نیست. به همین دلیل ایران و«I.C.R.C» وظیفه دارند اقدامات بشردوستانه را در منطقه توسعه دهند. در این زمینه سازمان‌های مختلف برای کمک به قربانیان این درگیری‌ها  موثرند و ارزش‌های مشترکی که همه ما داریم، باعث می‌شود همکاری‌های عمیقی با هم داشته باشیم که داشته‌ایم و امیدوارم این همکاری‌ها در آینده نیز ادامه پیدا کند.
شاید نماینده سابق کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ در ایران، آن آهنگ معروف «میرن آدما ...» را شنیده باشد چون می‌گفت:   آدم‌ها می‌آیند و می‌روند و این رابطه سازمان‌ها و همکاری بین آنهاست که می‌ماند و قطع نمی‎شود. خانم فلورانس ژیلت هم برای ادامه این همکاری‌ها آمده است.
بعد از سخنان «اولویه مارتین»، نماینده جمعیت هلال‌احمر، نماینده وزارت خارجه و دو نفر از مدیران سمن‌های همکار «I.C.R.C» در ایران، سخنرانی‌هایی کردند که بیشتر معرفی سازمان و نهاد خودشان بود. معرفی‌ای معمول که مثلا درباره جمعیت هلال‌احمر وجود دارد و تقریبا همه می‌دانند و شاید هم نیازی به ذکرش نبود یا نماینده سمن‌ها که  بیشتر به معرفی خود پرداختند و مهمان‌هایی هم که طی این مدت سرپا ایستاده بودند، از زور خستگی به احتمال توی دل‌شان بدوبیراه هم می‌گفتند، چون تا زمانی که نوبت به سخنرانی «فلورانس ژیلت» نماینده جدید «I.C.R.C» در ایران رسیده، برخی از مهمانان بیش از  2ساعت سرپا ایستاده بودند! شاید مهم‌ترین برنامه‌ای که باید انجام می‌شد رونمایی از تمبری بود که پست جمهوری اسلامی ایران به مناسبت این مراسم تدارک دیده بود و رونمایی هم شد.
«ژیلت» همان ابتدا وقتی برای سخنرانی دعوت شد، بر این موضوع تأکید کرد که نمی‌خواهد سخنرانی‌ای طولانی انجام دهد. او سعی کرد مهم‌ترین بخش سخنرانی‌اش را فارسی ادا کند و طی دو هفته‌ای که بنا به گفته خودش در ایران بوده، سه جمله و شبه‌جمله فارسی یاد گرفته است که از آنها به‌موقع و به‌جا استفاده می‌کند. «سلام»؛ «از بودن این‌جا  با همه شما خوشحالم» و درنهایت وقتی سخنرانی‌اش به اتمام رسید یک کلمه فارسی- عربی گفت و تمام؛ «متشکرم»! مهمان‌ها هم در زمان فارسی صحبت کردنش به همان شیوه مرسوم، ابراز احساسات کردند.
 او گفت: «مایه افتخار و خوشحالی من است که در خدمت شما هستم. من به ایران برگشتم و ان‌شاءالله برای مدت طولانی در خدمت شما خواهم بود و چشم انتظار همکاری همه شما هستم. ما در این مدت با همراهی شرکای کاری و همکارانم کار خواهیم کرد و همان کارهایی را که آقای مارتین پایه‌گذاری کرده‌اند، دنبال می‌کنیم. من در عرض دوهفته‌ای که این‌جا هستم، چیزهایی دیده‌ام که به آینده خیلی خوشبینم».

 


تعداد بازدید :  458