بهناز مقدسی روزنامه نگار
شاید به واسطه باغهای معروف زیتوناش، «رودبار»، نام ناآشنایی نبود. جنوبیترین شهرستان گیلان که 31خردادماه سال 69، زلزله 7.5 ریشتری، خانهها، آدمها و باغهایش را ویران کرد. «ورزقان»، «مورموری»، «شینآباد»، «سردشت» اما تا قبل از زمینلرزهها، آتشسوزی و بمباران شیمیایی شاید ناشنیدهترین شهرستانها بودند. هنوز هم برخی از شهرستانهایی که درمناطق مختلف کشور لقب «کمتر توسعهیافته» را یدک میکشند، به گوش خیلی از مردم نخورده است. همان شهرستانهایی که سال 88 در فهرست مناطق محروم و کمتر توسعهیافته در امور حمایتی قرار گرفتند و هنوز هم امیدی به رهاییشان از این سیاهه نیست.
20 اردیبهشتماه سال 88 هیأتوزیران دولت پیشین بنا به پیشنهاد معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهوری وقت و به استناد اصل یکصدوسیوهشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برخی از شهرستانها، بخشها و دهستانهای کشور را در فهرستی بهعنوان مناطق محروم و کمتر توسعهیافته در امور حمایتی مشخص کردند. پرویز داودی معاون اول رئیسجمهوری در بند ششم این فهرست معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی، دفتر امور مناطق محروم کشور و معاونت حقوقی و امور مجلس رئیسجمهوری و سایر دستگاههای اجرایی را موظف کرده بود تا ظرف سهماه بعد از تصویب هریک از برنامههای پنجساله توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، فهرستهای پیوست را با توجه به میزان توسعه و محرومیتزدایی شهرستان، بخش و دهستان مربوط بازنگری کرده و همراه با اصلاحات ضروری برای تصمیمگیری به هیأتوزیران ارایه کنند. حالا با گذشت نزدیک به هشتسال از تصویب چنین فهرستی اگر نگاهی به نام شهرستانهای مندرج در این لیست بیندازید، قطعا هنوز نامشان پابرجاست.
با این حال سازمانهای مردمنهاد و مردم خیر به صورت خودجوش بسیاری ازمناطق محروم را شناسایی میکنند تا به سهم خودشان بتوانند به افراد این مناطق کمک کنند. درست مثل زمانی که حادثه زلزلههای مرگبار و کشور و حوادث اینچنینی پای مردم، خیران و حتی هنرمندان را برای کمکرسانی به این منطقهها باز کرد. جمعیت هلالاحمر بهعنوان بزرگترین انجیاو کشور یکی از اصلیترین نهادهای خدمترسان به مناطق حادثهدیده و محروم است. منطقههایی که شاید زلزله، سیل، آتشسوزی، ریزگرد، جنگ و بمباران نداشتهاند اما به وسعت همه این بلایا درد دارند. شهرها، بخشها، روستاها و دهستانهایی که مردماش مثل همه شهرهای توسعهیافتهتر کشور، کار میکنند، درس میخوانند، زندگی میکنند اما درحد همان توسعینیافتگی.
نیاز نیازمندان
چند هفته پیش در اخبار آمده بود که زنی ساکن یکی از روستاهای بندپی شرقی شهرستان بابل وقتی متوجه شپش در موهای فرزندانش میشود، برای دفع شپش از سم کشاورزی استفاده میکند. کاری که باعث شد پسر و دختر 10 و 7سالهاش به کما بروند و دست آخر دخترک به دلیل شدت مسمومیت در بیمارستان جان باخت. خود درمانی شاید دلیل فقر نباشد، دلیل ندانستن و آشنانبودن با راهکارهاست. اتفاقی که درمناطق محروم هربار به شکلی رخ میدهد یا خانوادهای که در اطراف دریاچه صورتی چابهار بدون داشتن آب و برق و امکانات زندگی میکنند و فرزندشان را که از اختلالات روانی رنج میبرد، به جای سپردن به آسایشگاه روانی، زنجیر کردهاند به زمین. این اتفاقات روزمره اگر در اطراف ما رخ ندهد، چند کیلومتر آنطرفتر از خانههای اجدادی ما درحال رخدادن است. پیشامدهایی که مردم مناطق محروم با آنها دستوپنجه نرم میکنند، آنقدر سخت است که به راحتی قابل درمان یا تغییر نیست؛ اما برخی اتفاقها میتواند زخمهای مردم این مناطق را التیام دهد تا شاید نه با وعدههای پنجساله دولتها بلکه با کمک نهادهایی از دل مردم، از مرزهای بسته محرومیت، فقر، بیسوادی و... رها شوند.
گروههای مرجع تأثیرگذار هستند
از دل همین مردم و جامعه، خیلیها دست خیر دارند؛ مردم عادی که شاید کارهایشان خیلی به چشم نمیآید اما بیتردید چرخه بزرگی از انجیاوها و خیریههای کشور به دست همینها میچرخد. با این تعریف باید گفت، نهادهای مردمی بهعنوان واسطههایی بین مردم و آسیبهای مادی و معنوی جامعه هستند که میتوان با کمک آنها نجاتگر مردمی باشیم که مثل ما زندگی میکنند اما درجایی دیگر.
سفرنامه سلامت و امید برنامه جدیدی است که در زمینه طرح تحول نظام سلامت ازسوی سازمان امور داوطلبان هلالاحمر اجرا میشود. دراین طرح تعداد زیادی از پزشکان و پرستاران داوطلب جمعیت هلالاحمر به مناطق مختلف کشور سفر میکنند تا علاوه بر ترویج فرهنگ داوطلبی درمیان مردم تغییری در نوع نگاه مردم به سلامت نیز ایجاد کنند. پزشکان داوطلب با برپایی چادرهای سلامت و تونل سلامت، خدمات پزشکی و درمانی به مردم ارایه میدهند. نکته مهم این گزارش این است که اگرچه اجرای نظام سلامت برای مردم درمناطق محروم کشور بسیار مهم و لازمالاجراست اما قطعا این منطقهها به زیرساختهای دیگری نیز نیاز دارند. به این معنی که اگر ایران بهعنوان دومین کشور غمگین جهان شناخته میشود، قطعا مردماش نیازهای روزمره دیگری دارند. نیازهایی که امید به زندگی را در زندگیشان جریان دهد. به همین خاطر این پرسش مطرح است که به غیر از پزشکان داوطلب جمعیت چه مشاغل دیگری میتوانند به طرحهای اجرایی هلالاحمر کمک کنند؟
گروههای مرجع بهخصوص سلبریتیها اعم از بازیگران، ورزشکاران، خوانندهها و... بهترین گزینه برای اجرای طرحهای بشردوستانه محسوب میشوند. اتفاقی بینالمللی که درهمه جای جهان اتفاق میافتد، از آنجلینا جولی که سفیر صلح و کودکان در سازمان ملل است و بازیگران سریال مشهور «بازی تاج و تخت» که برای کمک به مردم نیازمند به منطقههای دورافتاده سفر کردند، گرفته تا مهتاب کرامتی سفیر کودکان در یونیسف. با این حال پرسش ما از مسئولان هلالاحمر و سلبریتیها این است که برای منسجمشدن و یکپارچه عملکردن در زمینه بشردوستی و کمک به مردم مناطق محروم چه کارهایی میتوان انجام داد؟