شماره ۳۹۵ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۰ مهر
صفحه را ببند
گزارش از حزم بزم و حرمان پایکوبی کردها در آینه نگاه مسئولان
رقص کوردانه پا برزمین

|  شیروان یاری |

 دست‌هايي كه در هم گره مي‌خورد، شانه‌هايي كه مماس هم مي‌شوند و در حركت دوراني گرم به هم سایيده مي‌شوند. پاهایي كه موزون از فرش به عرش و از عرش بر فرش فرود مي‌آيند، نمادي است از حركت و جوشش اقيانوس درون كه
 به سان امواج خروشان دريا به ساحل آرامش برون مي‌كوبد و صدف‌هاي سفيد عشق نثار مي‌كند به شنزار چشمان هستي بخش عاشقان رقص و موسيقي. «هه لپرکی» یا رقص كردي تاريخي دارد به قدمت زايش انسان و گريه كودكان در گهواره‌هاي چوبي اين سرزمين، رقص كردي در بزم و شادي يا در اندوه و غم زيباست؛ دريچه‌اي است آبي روي دشت نيلوفر احساس، براي حفظ اين تاريخ و بازنمايي اين احساس گروهي دلسوز و عاشق رقص و موسيقي به ستبري كوه آبيدر در نيمه دوم دهه 60 شمسي در سنندج سرزمين عمارت و تنديس‌ها تشكيل شد.
گروه رقص و موسيقي آبيدر كردستان كه سال‌هاست با اجراي برنامه‌هاي متنوع رقص «هويت»، «فرهنگ» و«تمدن» كردها را در آيينه تاريخ با عرق جبين بازنمايي و جهاني مي‌كنند از عدم حمايت مسئولان مي‌نالند.
«خالد تدبير»، سرپرست اين گروه مي‌گويد كه انتظار ثبت اين گروه با امضای مسئولان متولی و صدور شناسنامه فعاليت- قانوني- عقده‌اي است كه ريگ را در كفش اين گروه بينداخته وکف پاهای تاول‌زده را از ريتم‌ هارمونيك انداخته است.
 به گفته او گروه «هه لپرکی ئاويه‌ر» هنگام ميزباني براي شادي مسئولان رده بالا درصدرند و چون میهمان از كردستان رفت ياد آنان نيز كه تا لحظاتي قبل شادي روح و مفرح ذات بودند در پستوي فراموشي نهان و در خواب نسيان
 فرو مي‌رود.
نام آواز‌گي اين دلسوزان چهره سوخته، پاشكسته و زخمه زخمي براي اكثر ملت كشورهاي خارجي هويداست و لوح‌هاي تقدير و نشان افتخار اين سفيران فرهنگي در گوشه اتاقك منازل مستاجري خاك مي‌خورد.
گروه رقص آبيدر كه مسئولان متولي، دوات قلمشان براي امضاي موافقت ثبت قانوني‌ خشك شده است و دستانشان در نگارش ‌هامش درخواست‌هاي بايگاني شده مي‌لرزد؛ عاشقاني هستند كه در‌ سال 2002 همراه و همسوي خاتمي رياست جمهوري وقت شهروندان مالزيايي را به وجد آوردند.
اجراي شورانگيز و خيالنواز اين قاصدك‌هاي رقص و موسيقي در فستيوال جهاني رقص و آواز «فولكلور» كشورهاي بلاروس در سال‌هاي 76 و 77 هجری شمسی به سرپرستي دكتر قطب‌الدين صادقي هنوز در ذهن ملت‌هاي اين دو كشور جاودانه است.
اتحاد، وطن‌دوستي و نداي فرهنگ و تمدن چند‌هزار ساله كردهاي ايران‌زمين بر دفتر خاطرات فستيوال«پنجره‌ رو به شرق» لهستاني‌ها در سال‌هاي 2010 به سرپرستي خالد تدبير بر صفحه ذهن عاشقان رقص و موسیقی حك شده است.
هاي و هوي و قيل و قال اين گروه همسنخ همگون، مناديان دفاع از اصالت رقص و آواز كردي در فستيوال «نياكان و اجداد» 2011 و 2012 لهستان ريشه در عمق احساس و هويت دوانيده است. درخشش پايكوبي اين عاشقان با چرخش و سماع دستمال «سه‌رچوپی» و «گاواني» ميراث فرهنگي كردها را به تهراني‌ها، شيرازي‌ها، كرماني‌ها و سرزمين زيبا و دلرباي كيش شناسانده است.
تدبير خالد تدبير، سرپرست گروه رقص و موسيقي آبيدر كردستان براي حفظ و انسجام اين گروه زيباست. گروهي كه با لباس‌هاي يكدست كردي و موسيقي اصيل بزمي- دست در دست- هم گره مي‌زنند و براي اثبات وطن‌دوستي پاي در کفش كلاش بر زمين مي‌كوبند و شانه به شانه حس درون را فرياد مي‌زنند.
صداي ساز و دهل اين گروه قمری را بر قله ستيغ آبيدر مبهوت و مدهوش می‌سازد برآسمان پرواز، صدای دهل مرحوم «کا برات» خون به جوش می‌آورد و پا را از ثقل زمین می‌کند. كوبيدن با صلابت چوب برپوست خشک این دایره بزرگ گردن‌آویز گرزی بود که نعره دهل را از عرض زمین به طاق آسمان می‌دوخت.  دستان نحیف چروکیده این مرد قامت بلند آ،سيا شده در اقيانوس غم زير سايه كلاه لبه‌دار یا شاپو جادو می‌کرد و چون تازیانه‌ای رام می‌کرد اسب عصیان درون را، نجوای «كا برات» با دهل بزرگ به سان نبات شيرين و چون اخگرهاي آتش - اسپند- هیجان جسم و روح را به ملکوت عروج می‌داد.
صداي دهل دكتر، سيم خاردار مرزهاي انساني را قيچي و ديوارهاي فرضي روابط انسان‌ها را در جهان فروريخت و همهمه ناله و فغان اين پوست كشيده بر این دايره دورانی تا عمق جان جهانيان رسوخ کرده است. صداي دلنواز مطنطن دهل پوست خشك ضرب‌المثل معروف «صداي دهل از دور خوش است» را خط بطلان كشيد وگر صداي اين دهل‌نواز در هر كوي و برزني شنيده می‌شد براي ديدن و شنیدن این نوای خروشان پرهیاهو سر بر پاي عاشقان پيشي مي‌گرفت. در دل اين گروه، صداي ناله ساز سرناي مرحوم كاك «عبدالله شريعتي»، نوازنده شهير سنندجي ممد حيات زبان اعضاي بدن گروه آبيدر بود، نفسي كه در نای سرنای شریعتی دمیده و از سوراخ‌های این ساز بادی بازدم می‌شد فوج‌فوج كبوتر احساس اسير در قفس كالبد سرد و بی‌احساس انسانی را بر آسمان شور هستي می‌رقصانید اما افسوس و هیهات...  
برات و عبدالله این دو زوج هنری که 40‌سال بر دهل کوبیدند و در سرنا دمیدند تا قاصدک شادی را در دل مردم به ارمغان آورند در کنج خانه بی‌مهری مدیران با درد و آلام سوختند و ساختند و در اواخر اسفند‌ سال‌گذشته هر دو به فاصله 3 روز از هم به دیار باقی کوچیدند و با پرواز این دو هنرمند هنرور دهل مرد و سرنا خاموش شد و رقص و موسیقی آبیدر فرو ریخت. بزرگترین آرزوی این دو چهره شادی‌آفرین«هه لپرکی» اندک توجه مدیران به ثبت ملی رقص کردی بود که هرگز در زمان حیات این دو زوج فرهیخته هنری جامه عمل نپوشید. کاک عبدالله در روزهای پایانی عمرپرده از راز تراژیک فروش سرنا معشوق بزم ثانیه‌های شادی و غم به مبلغ ناچیز 500‌ هزار تومان برداشت و با چشمانی خیس گفت، «ناگزیر بودم که سازم را برای تأمین دارو و درمان به شهروند مشتاق سقزی بفروشم».
کلاه لبه‌دار و عصای
قهوه‌ای سوخته چوبی از عناصر هویت بخش دهل‌نواز سنندجی بود که بزرگترین آرزوی این هنرمند نیز گذاشتن این دوعنصر جدایی‌ناپذیر بر تاج دهلش بود در موزه سنندج دیار نفس‌های نیم قرن زندگی هنری‌اش که هنوز هم مسئولان شهر به این آرزوی حداقلی روح یک هنرمند جاودان در تاریخ پاسخ نگفته‌اند.   
گروه رقص و موسيقي آبيدر انتظار قدرشناسي عتيقه گرايانه خودنمايي مداوم را بر طاقچه اتاقك مديران ندارند، تنها انتظارشان باز شدن درهاي ريموتي مديران فرهنگي بردل پر احساسشان است كه با تلنگري هر چند سبك، چيني نازك دلشان ترك و زخمه ساز ناساز درونشان زخم بر مي‌دارد.
اي بسا مسئولان و مديران متولي ازجمله «عبدالمحمد زاهدی» استاندار، مرد هنر دوست هنرگراي دولت تدبير و اميد در این استان فرهنگی با زهد و پارسايي پاي فغان دل اين سبو شكستگان بنشيند تا با تدبیر عقلانیت - اميد- را به محفل گرم و يك رنگ اين خانواده همسنخ هنری بازگرداند تا يكي‌يكي ساك جدايي از اين خانواده بسته نشود.
اين گروه كه سال‌هاست فريادشان در كوه آبيدر پژواك مي‌شود را ثبت كنيد تا تاريخ هنر رقص و آواز اين استان فرهنگي همچنان بر تارك جهان بدرخشد. كساني شهير بسان ستاره در محفل اين گروهند يا بوده‌اند كساني‌که اگر نام و نشانشان هویدا شود مقامی دارند و شناسنامه‌ای زرین طلاکوب برجلد قرمز تاریخ.

 


تعداد بازدید :  350