رضا قرهباغی هنرمند مجسمهساز
باید دولت با نیروی فکر انجمنهای هنری بر اکسپوها نظارت کند تا اقتصاد هنر در ایران رشد سالم و طبیعی خود را بگذراند. باید دید اکسپوهایی که برگزار میشوند، چه اهدافی دارند؟ آیا در این اکسپوها جنبههای تجاری اهمیت دارد یا جریان هنری مهم است؟ باید بررسی کنیم که این جریانها باعث پیشرفت جریان هنری در ایران میشود یا موجب واپسگرایی و بازگشت به قبل میشود؟ وقتی فروش آثار دهههای 40 و 50 در این حراجیها باب میشود، مشخص است که این حراجیها بیشتر به گذشته نگاه دارند و سوال اینجاست که آیا هنر ما باید در سبک آثار ستارههایی مانند سهراب سپهری و پرویز تناولی باقی بماند و پیش نرود؟درباره این اکسپوها، سیاستگذاریهای محکم و مدون صورت نمیگیرد، بلکه بیشتر، دستهبندیهایی شده که آنها هدایتگر جریان فروش آثار هنری در این اکسپوها هستند. گاهی دیده میشود که هنرجویان تازهواردی که به جریان فروش متصل بودند، قیمت آثارشان رکوردهای آنچناني زده است. از سوی دیگر هم با توجه به اینکه یکی از مهمترین این حراجیها در دوبی (امارات) برگزار میشود و آثار هنری ایرانی هم در آنجا مورد استقبال قرار میگیرد، معتقدم فروختن آثار هنری به شیخنشینهای خلیجفارس نمیتواند معیار مناسبی برای ارزش هنری آثار باشد و حتی توجه به این موضوع باعث میشود سلیقهها پایین بیاید. باید برای هدایت جریان اقتصاد هنر، نگاهی فراجناحی وجود داشته باشد که فقط ردوبدل ریال و دلار را معیار کار خود قرار ندهد. این نظارت باید در قالب دولت صورت گیرد، ولی از آنجا که عمده فعالیتها و گرایشهای هنری در انجمنهای هنری قرار دارد، باید از این انجمنها بهعنوان سلولهای فکری هدایتگر این جریان بهره گرفت، البته انجمنها بهطور کامل نمیتوانند جریان اقتصاد هنر را هدایت کنند، ولی میتوانند فعالیتهای هنری را رصد و پیگیری کنند. انجمنها نیز فراز و نشیب دارند، ولی میتوانند بازوی قدرتمندی باشند که بهعنوان یک مشاور در سیاستگذاریهای مهم و کلان، نظرات خود را اعمال کنند. شرایط باید بهگونهای سامان یابد که دلالهای هنری کنار بروند و نقششان کمرنگ شود. اگر دلالها یک جریان را هدایت کنند، بهدلیل اینکه نگرش عمیق هنری ندارند، بهدنبال منفعت خودشان خواهند رفت. اکنون جریان اقتصاد هنر، زندگی هنرمندان پیکسوت را سامان نداده است؛ چهرههای شناختهشده نیاز نداشتند که آثار خود را از طریق این جریان عرضه کنند. ضمن اینکه اگر کسی دنبال پول باشد، نباید بهدنبال هنر و چرخه هنر برود. هنرمندان مطرح و توانمند همیشه جایگاه خود را داشتهاند و به دلالبازی نیاز ندارند، البته عدهای که دنبال فرصتهای هنری هستند تا روی موج سوار شوند، از این جریان تأثیر میگیرند. بسیاری از آنها از هنر هم چیزی نمیدانند، ولی به چرخه بازار هنر وارد میشوند. چنین جریانهایی به هنر ایرانی لطمه میزنند و خطرناکاند. من معتقدم اگر این جریان سالم بود، اینقدر «قایم باشکبازی» نمیکرد و دور از دیده افکارعمومی امور خود را پیش نمیبرد. این جریان از افكار عمومی میترسد وگرنه چرا کاتالوگهای خود را منتشر نمیکند و چرا در جراید نسبت به مبادلاتش شفافسازی نمیکند؟ چرا کارهای مبادلهشده دیده نمیشوند؟ این جریان در میان افرادی میچرخد که هریک بهدنبال سهمخواهی هستند. جریان هنر باید روند رشد سالم خود را طی کند. هیچ نیازی نیست که ما سرم و ویتامین به این جریان تزریق کنیم. جریان هنر باید در آکادمی شکل بگیرد نه در مراکز خصوصی با برگزاری کلاسهای مندرآوردی و استفاده از تدریس اینترنتی تئوریها آنهم بهصورت ناقص. بحث اقتصاد هنر هم باید در مسیری باشد که آثار هنری ارزشمند مورد توجه قرار گیرند. باید برای این آثار، قیمتهای واقعی و اولویتبندی براساس یک قضاوت عادلانه صورت گیرد تا نسل جوان هنرمند بداند که برای پیشرفت باید تلاش کند و انجام کار هنری آسان نیست. کار هنری زحمت، فکر و فداکاری میخواهد.
منبع: ایسنا