شماره ۳۹۴ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۹ مهر
صفحه را ببند
خودانتقادی
خودمان را همه‌چیزدان می‌دانیم

نعمت احمدی استاد دانشگاه

خودانتقادی از یک عذرخواهی شروع می‌شود اما متاسفانه عذرخواهی در فرهنگ ما موضوع جاافتاده‌ای نیست. ما ایرانیان چندین خصیصه داریم که باید آنها را اصلاح کنیم.
ما خود را در همه امور کارشناس می‌دانیم، هیچ‌گاه اشتباه نمی‌کنیم! و در ضمن دون شأن ما است که عذرخواهی کنیم. از همه مهم‌تر نه به دیگران اجازه انتقاد می‌دهیم و نه خودمان از کارها و حرکاتمان انتقاد می‌کنیم. درحالی‌که آدمیان در تمام بخش‌های زندگی‌شان، اسیر اشتباه می‌شوند. اگر بخواهم جانب انصاف را رعایت کنم، باید بگویم هنوز به آن درجه از پختگی نرسیده‌ام که گذشته‌ام را مرور کنم و از این رهگذر، خود را زیر بار نقد بگیرم تا بتوانم اشتباهات گذشته را تکرار نکنم. همیشه احساس کرده‌ام کارهایم درست بوده و وقتی به بن‌بست خورده‌ام، کوشیده‌ام از راه‌های دیگری به‌سمت هدف حرکت کنم.  
درنهایت می‌خواهم بگویم خیلی‌ها مثل من می‌اندیشند. ما با اندیشیدن غریبه‌ایم درحالی‌که اگر به عملکرد خود بیندیشیم، خیلی از مسائل حل خواهد شد.
من هنوز به خودانتقادی نپرداخته‌ام. اگر چنین پرداختی را جدی گرفته بودم، به خیلی از اشتباهاتی که هم‌اکنون هم با آنها درگیر هستم، دست نمی‌زدم. ما ایرانیان فرهنگ مشارکت را خوب نیاموخته‌ایم به همین خاطر هم در مشورت، کمیت‌مان می‌لنگد. شخصا در خیلی از لحظات زندگی مشورت نکرده‌ام، دست به اقدام زده‌ و درنهایت نتیجه خوبی نگرفته‌ام. اگر شکستی هم در مسیر راهم اتفاق افتاده، به‌فکر جبران مافات نیفتم تا در زمینه‌های مشابه دست به تکرار اشتباه نزنم.  
طبیعتا در ایران ما، حق انتخاب شغل و حرفه، دست ما نیست.  شغل هریک از ما را کنکورها مشخص می‌کنند. من در‌سال 50 تنها 10 حق‌انتخاب داشتم. بعدها دیدم فرزندانم 100حق‌انتخاب دارند. محدودیت حاکمیت عقل بر تعیین شغل آینده، یعنی همین. در کشورهای دیگر شما با توجه به نیاز و علاقه خود از دانشگاه‌ها پذیرش می‌گیرید. در ایران این‌گونه نیست. حق انتخاب از ما سلب شده است. البته به این صورت که کنکور می‌دهید و نتیجه می‌گوید باید وارد چه حرفه‌ای شوید! همه اینها باعث می‌شود کارهایی که انجام می‌دهیم، براساس علاقه ما نباشد.  
خودم را در زندگی آدم موفقی می‌دانم، با این وجود اگر به گذشته بازگردم، خیلی از کارهایی که وقت و ذهنم را درگیر خود کرد، انجام نخواهم داد. از معدود افرادی هستم که پیش از وارد شدن به مدرسه دوست داشتم وکیل شوم. منتها همیشه و درونم، علاقه خاصی به مباحث تاریخی داشتم و فکر می‌کردم در تاریخ بیشتر موفق می‌شوم. بعد از گذشت 17‌سال از شرکت در کنکور حقوق و موفقیت در تحصیلات تکمیلی این رشته، دوباره از نو، تاریخ خواندم و در رشته تاریخ هم تحصیلات تکمیلی را به پایان رساندم. اما اگر در کشوری زندگی می‌کردم که معلمی، زندگی را تأمین می‌کرد، حاضر نبودم هیچ‌ کار دیگری انجام دهم. محدودیت‌های موجود در کشور هم در موقعیتی که هم‌اکنون در آن قرار داریم، تاثیرگذار است. اگر همین الان حق انتخاب داشته باشم، دور حرفه وکالت خط می‌کشم و حتی یک ساعت از وقت خود را هدر نمی‌دهم. حاضرم تمام لحظات هفته به تدریس مشغول شوم.
در کجای دنیا یک استاد دانشگاه نمی‌تواند زندگی خود را از راه معلمی تأمین کند؟ همه این محدودیت‌ها باعث می‌شود ما کاری انجام دهیم که آن را دوست نداریم. 

 

 

 

 


تعداد بازدید :  234