شماره ۳۹۴ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۹ مهر
صفحه را ببند
حضور شما الزامی است

کورش تهامی بازیگر

از نظر من هریک از افراد جامعه، باید خط فکری خود را پیدا کنند و در راستای آن خط فکری، یک گرته‌برداری فکری انجام دهند.  گرته‌برداری که مختص جهان خود آنهاست. خود من، دفترچه یادداشتی دارم که اتفاقات خوب یا بد را در آن می‌نویسم. این کار برای بازیگری، که حرفه اصلی من است، نوعی کمک به حساب می‌آید زیرا می‌توان در موارد لزوم، به نکته‌های حک شده در این دفترچه، مراجعه کرد. اگر خبر، فیلم و حتی دیالوگی خوب وجود داشته باشد که من با آن مواجه شوم، یا آن را در کتابی بخوانم، باید یادداشتش کنم یا برای اطلاع، این موضوع را بنویسم که آن دیالوگ را در فلان صفحه کتاب دیده‌ام. اگر اهل مطالعه، دیدن و جست‌وجو نباشیم، کارمان سخت است. من همیشه این جمله را می‌گویم که یک چشمه هرقدر هم عمق داشته باشد، بالاخره یک‌روز تمام می‌شود. اگر بخواهیم آن چشمه از دست نرود و خشک نشود، باید محتوای آن را بیشتر کنیم! این دقیقا همان چیزی است که امروز هنر ما به‌شدت به آن احتیاج دارد. در هنر هیچ‌وقت نمی‌توان گفت من نقطه پایانم و از من بهتر وجود ندارد.
در همه هنرها همین‌طور است. مثلا در موسیقی، فردی با‌ هزار ادعا گاهی با یک کودک یا نوجوان کم‌سن‌و‌سال مواجه می‌شود که کارش بسیار از او بهتر است. هنرمند پویا، هنرمندی است که با زمانه خود پیش برود و درها را به روی خود نبندد. اگر قرار باشد من به بهانه این‌که چهار کار خوب انجام دادم، از کتاب‌ها و فیلم‌دیگران استفاده نکنم، راه را اشتباه رفته‌ام. باید مدام با اتفاقات روز درگیر شوم و در جریان آنها قرار بگیرم. از طرف دیگر هنر اکتسابی است. حتی هنر آواز هم غیر از این‌که صدای خوش می‌خواهد، الزامات دیگری نیز می‌خواهد تا شما یک خواننده درجه‌یک به حساب بیایید. در هر حال این پویایی در نقطه به‌نقطه زندگی آدمیان لازم است. ممکن است کسی فردوسی را دوست داشته باشد اما حتی شعرهای این بزرگمرد را به خوبی نخواند.  
یک دوستدار واقعی آن هم برای فردی چون حکیم طوس، باید کارهای ابوالقاسم فردوسی را به خوبی بخواند تا بتواند یک دوست‌دار واقعی باشد و نکته‌ها از سخنان شیخ‌طوس برگیرد.  در عرصه هنر، گاهی رنج‌هایی هم هست. رنج‌هایی که من هم تجربه کرده‌ام و در طول همه سال‌هایی که در عرصه بازیگری مشغول به فعالیت بوده‌ام، مرا همراهی می‌کند. در تمام این سال‌ها از این رنج می‌کشم که گاهی مخاطب با دیدن فیلمی تفکر برانگیز و البته با پایان مبهم، چنین ابراز می‌کند که فیلم ضعیف است چون آخرش به جایی نرسید. این موضوع ممکن است در برخی موارد درست باشد اما باید توجه داشت فرق است بین یک کار بی‌سر و ته و کار خوبی که پنجره‌هایی را به سوی مخاطب بازمی‌کند تا او را وادار به فکر کردن کند. از نظر من، ارایه لقمه‌های جویده‌شده‌ای که تاکنون به مخاطب داده‌ایم، کافی است. باید این روحیه را به‌عنوان هنرمند، در جامعه ایجاد کنیم که گاهی نیاز به فکر کردن، نیاز مهمی است و مردم عزیزمان باید با این قضیه کنار بیایند. بخش زیادی از این طرز فکر دست خود مخاطبان است. من از مردم خواهش می‌کنم که خودشان کار خوب را انتخاب کنند. اگر کاری ضعیف تولید شد و مردم از آن استقبال نکردند، دیگر کسی جرأت نخواهد کرد، کارهایی اینچنینی را به نام فیلم سرگرم‌کننده (یا هر نام دیگری) به خورد مردم دهد. کارهایی که در سینمای امروز ایران کم نیست و تنها با تغییر نام بازیگران انجام می‌شود؛ بدون این‌که محتوا تغییری کرده باشد.
از این مجال استفاده کرده و خاطره‌ای درباره توقع مخاطبان، بازگو می‌کنم. در جلسه‌ای در نمایشگاه کتاب که به همت سرای روزنامه‌نگاران در همان سرا، برگزار شده بود، دعوت بودم. در خلال این جلسه، خانم خبرنگاری پرسید: ما به‌عنوان مخاطب از شما توقع داریم کاری نکنید تا سلیقه ما پایین بیاید.
همانجا گفتم: منِ‌تهامی، خیلی تلاش کرده‌ام تا به شما مردم بگویم وجودتان برای کارهای ما و دیده‌شدن آنها الزامی است. تاکنون هم به‌خاطر پول بازی نکرده‌ام. یک لنگه‌پا ایستاده‌ام اما پول باعث نشده دست به هر کاری بزنم. توقع دارم کار بد را نخرید و نبینید. 


تعداد بازدید :  246