پیمان حاجمحمودعطار حقوقدان
این روزها بیشتر از هر چیز دیگری ذهنم درگیر رفتار انسانها در جامعه است. با این توضیح که تمام رفتارها و حرکات ما در جامعه میتواند بیانگر زندگی و شاکله ذهنی ما باشد. برای مثال، استفاده مننوعی از وسایل حملونقل عمومی و چگونگیاش، نمونه بارز چیزی است که از آن صحبت میکنم. بنابراین در این مثال ساده هم میتوان ریشه تربیتی هر یک از ما را جستوجو کرد. از سوی دیگر در بسیاری از موارد نحوه عملکرد ما شهروندان، به فرهنگی بازمیگردد که همگی از آن برخاستهایم. بنابراین آموزشهای دیروز ما به وجودآورنده رفتارهای امروز ما هستند. بعضی از همین رفتارها در پایینترین سطوح یک اجتماع هم به افراد توصیه نمیشود. به بیان بهتر، برخی از آموزهها در خون انسانها هستند. هریک از شما به نیکی میدانید زمانی که در یک خیابان راه میروید نباید مزاحم فرد دیگری شوید اما موضوع از این حرفها گذشته است زیرا در جامعه کنونی ما این مسائل نه ارزش دارد و نه افراد به آنها اهمیت میدهند. در بسیاری از موارد، شاهد این هستیم که افراد با فراغبال، حقوق یکدیگر را پایمال میکنند و در قبال آن نیز هیچ احساس شرمندگی به دل راه نمیدهند. بحث ریختن زباله در تمام مجامع جهانی و عمومی از آن بحثهایی است که مورد اهمیت است و شما حتی اگر از یک کودک هم درباره اقدام به چنین کاری نظرخواهی کنید، در جواب به شما میگوید که کار خوبی نیست. با این وجود چرا بسیاری از افراد در جامعه ما بهراحتی زباله را در هر جایی که دوست دارند، میریزند و زمانی هم که به آنها برای این رفتار اعتراض میکنید، میگویند: اهمیت نده چون کسانی هستند که پول میگیرند و وظیفه تمیز کردن شهر را به عهده دارند! اصلیترین موضوعی که ذهن مرا درگیر خود کرده، رفتاری است که ما شهروندان از خود نشان میدهیم. چرا هریک از ما بهعنوان شهروند باید به خودمان اجازه دهیم درحال رفتوآمد در خیابان آبدهانمان را هرجا که دلمان میخواهد بیندازیم یا کارهایی که در سطح عمومی جلوه خوبی ندارد را انجام دهیم؟ بروز چنین رفتارهایی برای من، مایه شگفتی است. سیگار کشیدن به خودیخود مسأله جالبی نیست اما دیده میشود که افراد از داخل خودرو ته سیگارشان را بیرون میاندازند. این موضوع به موقعیت اجتماعی افراد هیچ ارتباطی ندارد. بارها این موضوع را مشاهده کردهام که افراد با خودروهای آخرین مدل، رفتاری را انجام میدهند که یک متکدی در خیابان دست به انجام آن نمیزند! پس اینجا دیگر بحث پولدار یا فقیر بودن نیست. اینجا بحث فرهنگ و اصالت اجتماعی افراد نقش تعیینکننده به خود میگیرد. یکی دیگر از دلمشغولیهای من موضوعات مربوط به فرهنگ آپارتماننشینی است که به همان میزان بالا رفتن آپارتمانها، بالا نمیرود. خیلی از افرادی که در آپارتمانهای بلندمرتبه، زندگی میکنند، هنوز که هنوز است، آداب زندگی در چنین محلهایی را نیاموختهاند. آنها صدای سیستمصوتی خود را تا آنجا که میتوانند، بالا میبرند و اصلا به این موضوع فکر نمیکنند که در آپارتمانشان افراد دیگری هم زندگی میکنند. اینها را که میبینیم، این سوال مطرح میشود که اصلا علت اختراع هدفون چه بود؟ هدفون برای این اختراع شد که شما بدون ایجاد مزاحمت برای سایرین، با هر حجمی از صدا که دوست دارید، موزیک یا هر چیز دیگری را که دوست دارید، گوش دهید و حتی اگر دلتان خواست صدا را به قدری افزایش دهید که برق از سرتان بپرد اما نباید کاری کنید که باعث پریدن برق از سر دیگران شوید. تمام این موضوعات در طول این روزها در ذهن من انقلابی
بپا کردهاند.