شماره ۳۹۳ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۸ مهر
صفحه را ببند
توانمندی فنی و فکری

|  مریم محمدی  |    مدیر موسسه گوهر بینا   |

بحث توانمندسازی زنان اگر به معنای واقعی کلمه اجرا شود بسیار مفید است اما آنچه که من در مدتی که با کارآفرینان در ارتباط بودم دیدم نتایج خوبی نبود. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم خودم وارد کار شوم و البته کار من هم حتما نقایصی دارد. من با این شرایط وارد شدم. فضایی در اختیار من بود که من با گروهی کار کردم و مدتی نزدیک 3 ماه کار مشترک خیلی خوبی داشتیم و تجربه خوبی داد اما چیزی که در این مدت متوجه شدم این بود که در یک سری از موسسات توانمندسازی، الگوهای سرمایه‌داری اعمال می‌شود یعنی داریم تولید کارگر می‌کنیم. کارگری که حق ندارد سوال کند و دانه‌ای کار می‌کند و به همین دلیل شامل قانون کار نمی‌شود و بیمه و حمایت‌های دیگر را ندارد. در آنها بحث واسطه‌گری مطرح است یعنی سلسله مراتب و دلال بازی که پول کمتری را نصیب کارگر می‌کند. کسی که پارچه را می‌گیرد، کسی که برش می‌زند، کسی که توزیع می‌کند و می‌دهد به آنهایی که در موسسات توانمندسازی کار می‌کنند هر کدام بخشی از پول را می‌خورند و فشارهای کاری روی کارگر است و حقوق او را به موقع نمی‌دهند. در این تجربه تلخ دیدم تمام آنهایی که در لوای کارآفرینی کار می‌کردند، ترسی داشتند که باعث می‌شد حرف نزنند درحالی‌که 3 ماه بود حقوق نگرفته بودند. تصمیم گرفتم برایشان کار فرهنگی کنم، کلاس‌های مختلفی مثل هنر «نه گفتن» و «جرأت‌ورزی» را برایشان ترتیب دادم که یاد بگیرند و حرف بزنند. آنها اول با من حرف زدند و من آنها را تا یک ماه دعوت به آرامش کردم که شرایط بازار این است، برایشان جلسات حقوق شهروندی برگزار کردیم تا با حقوق‌شان آشنا شوند و یاد گرفتند هرچیزی سلسله مراتبی دارد. درنهایت آنها برای به دست آوردن حقوق‌شان اول به کارفرما رجوع کردند، بعد به کسی که آن مکان را در اختیارشان قرار داده بود و به این رسیدند که بعد از 3 ماه توانستند محترمانه با مقامات بالاتر شهرداری حرف بزنند و به حقوق‌شان برسند. اما در کل به این نتیجه رسیدم که عنوان توانمندسازی زنان فقط یک عنوان رنگ و لعاب‌دار است و چیزی ازش برنمی‌آید.
در نتیجه پیشنهادی را به شهرداری دادم که سرپرستی موسسات توانمندسازی زنان را به زنان آسیب‌دیده ندهند چون آنها خودشان مشکلات مالی دارند. اگر من خودم درگیر مسائل مالی نباشم آن‌قدر حقوق کارگر ضایع نمی‌شود ولی اگر خودم مشکل داشته باشم، پولی که به دستم برسد اول به جیب من می‌رود. به این طرح من گوش دادند اما نمی‌گویم ترتیب اثر دادند. به‌هرحال در این زمینه نه کار فرهنگی به تنهایی جواب می‌دهد و نه کار اقتصادی به تنهایی. وقتی این دو کنار هم باشند و فرد از همان ابتدا بداند حقوق اجتماعی‌اش چیست و بتواند مرا نقد کند و دنبال حقوقش باشد، اینجاست که توانمند شده‌اند، در غیر این صورت ما داریم تولید کارگر بی‌جیره و مواجب می‌کنیم.  
پس از این بود که در موسسه گوهر بینا سعی کردیم به شیوه‌ای که خودمان فکر می‌کردیم منتهی به توانمندی زنان است، کار کنیم. ما در این کارگاه 4 دستگاه چرخ و چند دستیار داریم. من در این موسسه سراغ کار تولیدی نرفتم چون این نتیجه نظام سرمایه‌داری است که یک کارگر مثلا فقط زیپ بدوزد و اگر برود بیرون دوباره هیچ کاره است. من گفتم صفر تا صد کار خیاطی را باید یاد بگیرند و آن‌قدر زرنگی کنند که همان‌گونه که کارفرما در بازار کار می‌گیرد آنها هم برای خودشان کار تولید کنند. برای توزیع کارهایشان من با برگزارکنندگان شوهای لباس صحبت کردم که کار را به زنان موسسه بدهند. به این شکل بچه‌هایی که در تولیدی کار می‌کنند سخت‌ترین مانتو را با مبلغ 1800 تومان می‌دوزند اما بچه‌های ما همان را با 30‌هزار تومان می‌دوزند. بعد از آن در زمینه درآمد 80‌درصد را به بچه‌ها اختصاص دادیم و تنها 20‌درصد را به موسسه اختصاص دادیم که آن هم هزینه تعمیر چرخ‌ها و پول برق و اجاره شهرداری است. در این قالب شاید بشود تعریف خوبی از توانمندسازی داد. بعد هم به آنها مدت زمان 6 ماه دادیم برای این‌که خودشان قدرت بگیرند وسایل کار تهیه کنند و اگر توانستند از کارگاه بیرون بیایند تا یک نفر دیگر جای آنها بیاید. در این بخش هم آنها را با کسانی که بیرون مزون دارند آشنا می‌کنیم تا به دنبال خیاط حرفه‌ای بروند. او می‌تواند برود در مکانی که پول بهتری بگیرد و اتفاق‌های بهتری برایش بیفتد و با آدم‌های جدید آشنا شود و در محیط جدید من کنار او یک نفر دیگر را هم بتوانم بگذارم. من اسم این را می‌گذارم توانمندسازی که آن‌قدر توانا شود که بعد از مدتی خودش بتواند برای خودش کار ایجاد کند. این شیوه‌ای است که آن نگاه انسانی از آنها برداشته نشده است. بیشتر زنانی که به موسسات توانمندسازی مراجعه می‌کنند اعتماد به نفس و عزت نفس‌شان از بین رفته است و وقتی وارد کارگاه می‌شوند اگر من هم بخواهم به‌عنوان ابزار کار به آنها نگاه کنم، نتیجه‌ای نمی‌گیرند. با یک هدف انسانی من بعد از مدتی توانستم وامی برای یکی از خانم‌ها جور کنم که با 3‌میلیون بتواند خانه‌اش را به کارگاه تبدیل کند و خودش از بازار کار بگیرد و به واسطه هم پول ندهد. ضمن این‌که با این روش این زنان سرپرست خانوار می‌توانند در خانه‌شان باشند و دیگر آن آسیب‌هایی که به دلیل ساعت‌ها کار طولانی خارج از خانه متوجه خانواده‌شان می‌شود به وجود نیاید. همان خانم الان آمده 2 نفر دیگر را هم پیش خود برده و با هم کار می‌کنند. آنها باید در کنار آموزش‌های فنی، آموزش فکری هم ببینند. خیلی از آنها هنوز مدیریت اقتصاد و برخورد بلد نیستند و وقتی این دو را در کنار هم داشته باشیم می‌توانیم بگوییم که توانمندسازی صورت گرفته است.


تعداد بازدید :  247