| ابراهیم افراز | آزاده |
در اردوگاه «موصلدو» حق برگزاری هیچگونه مراسم مذهبی جمعی و حتی فردی را نداشتیم. نماز جماعت که ممنوع بود، کسی هم حق نداشت نماز بخواند. بچهها حتی بهصورت خوابیده، نماز میخواندند. آن اوایل که در موصلدو بودیم، حاضر نبودیم بهخاطر ممنوع اعلام شدن برگزاری مراسمات از سوی عراقیها، کنار بکشیم. حتی حاضر نبودیم که کمی در اردوگاه این موارد را رعایت کنیم تا کمتر سختی ببینیم. از طرف دیگر هم عراقیها با هر بهانهای که پیدا میکردند، ما را مورد آزار و شکنجه قرار میدادند. ساعت 3 بامداد روز 16 اسفند سال 62 بود. ما در اردوگاه ساعت نداشتیم. بچهها با تصور اینکه ساعت 5 صبح شده است و موعد نماز صبح، بیدار شدند. برای برگزاری نماز جماعت، آماده شدند. یکی از بچهها مؤذن بود و شروع کرد به اذان دادن. در سکوت و بیخبری؛ ناگهان صدای اذان در آسایشگاهها پیچید. نگهبانان عراقی که نمیدانستند چه شده و اسرا برای چه دو ساعت زودتر اذان دادهاند، به کنار پنجرهها آمدند.
به هر صورت بود ما را قانع کردند که اذان را قطع کنیم، چون دو ساعت تا وقت اذان، مانده است. پذیرفتیم و خوابیدیم. دو ساعت بعد دوباره در آن ممنوعیت و محدودیت؛ مجددا بچهها برای اقامه نماز برخاستند و دوباره مؤذن اذان گفت و نماز جماعت برگزار شد.
بعد از نماز ما را از آسایشگاهها بیرون ریختند و بهگونهای وحشیانه، با کابل و باتوم و هر آنچه که در دست داشتند، به جان ما افتادند. در آن درگیری چشم دو نفر از بچهها با ضربه کابل تخلیه شد.