اين روزها اگرچه ايام محرم و عزاداري است، ولي فوتبال نيز تا حدي در بورس خبري است؛ دو دليل هم دارد، يكي مسابقات مقدماتي جام جهاني كه مهمترين بازي ايران در روز سهشنبه با كرهجنوبي برگزار ميشود و در صورت پيروزي ميتوان با اطمينان زياد مدعي شد كه ايران صعود خود به جام جهاني را قطعي کرده و در اينصورت براي نخستینبار خواهد بود كه ايران دو دوره پياپي به جام جهاني صعود كرده است و طبعا چنين رويدادي براي ورزش فوتبال ايران مهم است.
دليل ديگر نيز حساسيت عجيبي است كه نسبت به برگزاري اين مسابقه در روز تاسوعا بهوجود آمده است، در حالي كه ميدانيم در گذشته نيز مسابقات بينالمللي ايران در روز عاشورا و در همين تهران برگزار شده و هيچ حساسيتي بهوجود نيامده بود و مردم نيز بهصورت خودجوش در ورزشگاه آداب و شعاير خود را رعايت كرده بودند، ولي به نظر ميرسد كه اينبار برنامه ديگري از سوي برخي از نيروها ريخته شده است.
عليرغم فوتبال يك مسأله مهم ديگر نيز مطرح است؛ فساد و ابعاد آن که مثل خوره به جان هر نظام اجتماعي ميافتد. در ايران نيز نوعي اتفاق نظر وجود دارد كه به لحاظ شاخص سلامت اداري و فقدان فساد، وضعيت مناسبي نداريم. اين يادداشت در مقام طرح برخي از مسائل مرتبط با فساد فوتبال است تا بلكه از اين طريق به هر دو موضوع
پرداخته شود.
فوتبال يكي از جذابترين ورزشها و ضمنا محبوبترين آنهاست. تعداد كساني كه در دنيا فوتبال را بهصورت حضور در ورزشگاه يا از طريق تلويزيون تماشا ميكنند، بيش از هر ورزش ديگري است. به همين دليل ارقام بسيار كلاني در فوتبال رد و بدل ميشود. ارقام در زمينه خريد و فروش بازيكن، دستمزد افراد، فروش البسه، شرطبندي، حق پخشهاي تلويزيوني، تبليغات تيمها و بازيكنان و... همه و همه صنعت فوتبال را شكل داده است. هر جا هم كه پول باشد، بهويژه اگر زياد باشد، فساد هم شكل ميگيرد، بهويژه اگر بتوان مقررات آن را دور زد.
براي اينكه بدانيم فوتبال غرب چگونه به يك صنعت پيشرفته و پولساز تبديل شده است بايد نگاهي به مبارزه با فساد در اين صنعت بيندازيم. در اينجا چند نمونه اخیرش را با هم مرور ميكنيم. تيم فوتبال انگليس با شكستي كه از تيم کشور کوچک ايسلند خورد، از جام ملتهاي اروپا حذف شد. تيمي كه بسياري معتقد بودند شانس قهرماني دارد، حذف شد. پس از آن خيلي ساده مربي تيم كنار رفت و مربي ديگري را جايگزين كردند.
هنوز چند ماه نگذشته بود كه نخستین مسابقه مقدماتي جام جهاني را با مربي جديد آغاز كردند، ولي يك اتفاق غيرمنتظره تمام برنامهها را به هم ريخت. چند خبرنگار زبر و زرنگ خود را بهعنوان دلالهاي فوتبال آسياي جنوب شرقي جا زدند و آقاي مربي را دعوت کردند تا با گرفتن پول آنان را راهنمايي كند كه چگونه قوانين فوتبال را دور بزنند. اسناد كافي از اين جلب توافق دست آنان بود. اين اسناد از طريق رسانههای انگلیسی منتشر شد. اول اينكه هيچيك از روزنامهنگاران مزبور یا مدیران رسانههای منتشرکننده دستگير نشدند، سهل است كه براي آنان افتخار هم محسوب
ميشود.
كسي نگفت كه كار غيرقانوني كردهايد. آقاي سرمربي نيز هيچ توجيهي نكرد؛ مثلا بگوید: هنوز كاري نشده بود، ميخواستم مشاوره بدهم، مشاوره درباره دور زدن قانون كار وكلا هم هست، پس ايرادي ندارد یا اینکه اينها ميخواستهاند مرا تخريب يا تيم انگليس را در بازيهاي پيشرو تضعيف كنند! او به جاي همه اين حرفها خيلي ساده عذرخواهي و استعفا كرد و رفت و نه كسي را به واسطه اين افشاگري بازداشت كردند و نه كسي گفت كارشان تضعيف روحيه تيم و خلاف مصلحت است. چرا؟ براي اينكه مبارزه با فساد مقدم بر هر امري است و مصلحتي بالاتر از آن نيست. آقاي مربي هم جرأت نكرد توجيه كند و كوشش نكرد كه اتهام را پشت گوش بيندازد تا دادگاه رسيدگي كند، زيرا ميدانست فضاي عمومي چنان عليه او خواهد بود كه آبرويش بيش از اين خواهد رفت.
نمونه ديگر چند بازيكن مشهور جهاني هستند، ازجمله نيمار، بهترين بازيكن برزيل كه اخيرا گفته است: «از دست دادگاه اسپانیا به ستوه آمدهام» يا بهترين بازيكن جهان، مسي كه كارش به دادگاه و محکومیت
كشيده شد.
حال اينها را مقايسه كنيد با وضع فساد در فوتبال ايران. مبارزه با فساد كه هيچ، دولت نميتواند ماليات مردم را از آنان يا باشگاهها بگيرد. يك بازيكن متوسط جلوي قانون شاخ و شانه ميكشد، چه رسد به بازيكن مشهور و ملي. هنوز قضيه كارتهاي پايان خدمت جعلي را فراموش نكردهايم، ولي اگر در اینباره يك حكم عليه كساني كه اين كارتها را صادر کرده يا فروخته يا خريدهاند، اطلاعرساني شد، حتما به ما هم اطلاع دهيد. اين نحوه مبارزه با فساد نتيجهاي ندارد و جز وقت تلفكردن، چيز ديگري نيست.