شماره ۹۶۵ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۸ مهر
صفحه را ببند
گفت‌وگو با قدیمی‌ترین آموزگار کردستان به‌مناسبت روز جهانی معلم
حکايت 40‌سال الفباي عاشقي

شيروان ياری|  «صديقه سيدابراهيمي» براي سنندجي‌ها نامي است آشنا؛ اين آموزگار 64ساله، 40‌سال از بهار عمرش را با بوي مهر و شبنم گلبرگ، رخسار پاک و معصوم دانش‌آموزان پايه اول دبستان را طراوت بخشيده است. اين معلم، 14‌هزار و607 روز از زندگي‌اش را شمع فروزان محفل پروانه‌هاي کلاس اول بوده است. چشم و گوش کودکان به مزامير اصوات حنجره‌اش عادت دارد، هيچ دانش‌آموزي در کنج دلش دعا نمي‌کند که امروز خانم آموزگار در ترافيک یا در سرماي سرد زودرس پاییزی بماند و به مدرسه نرسد. همه آرزو دارند که اين فرشته مهرباني با گام سنگين و پرصلابت از عرض خيابان به سلامت گذر کند و در ميعادگاه کلاس علم، رخ بنمايد. دانش‌آموزان پايه اول ابتدايي نظام قديم با ايماي انگشت شست و سبابه اين فرشته مهرباني در زمان بخش کردن و تقطيع کلمات فارسي آشنایند و طعم گس اما شکرينِ آموزش صدا و حرکت، نخستين ميوه‌هاي باغ دانش را به کام مي‌چشند و آنها در توصيف فصل‌های‌ سال همگي جمله‌سازند و معمار نگارش املا و انشايند.
چوب الف سبوي آب و عرق جبين قرص نان بابا را بر تخته سياه مشق زندگي به خوبي مي‌فهمند و هضم مي‌کنند. بين کلام معلم و شاگرد کلاس اولي‌هاي مکتب اين آموزگار، حس نامريي عشق مريد و مرادي حاکم است. اين آموزگار در استراتژي تدريس تمايزي بين هيچ دانش‌آموزي قايل نيست و در مکتب او همه يکسانند و هيچ شکاف گفتماني بين جايگاه استادي و شاگردي وجود ندارد. گفته مي‌شود که از 5 فرزند پسر او، 4 فرزند در اول دبستان شاگرد مادر بوده‌اند، اما او در رداي معلم، از تفرعن فرزندش گذشت نکرده است و يکي از فرزندان او که امروز از چهره‌هاي مشهور نوازندگي هنر موسيقي در کردستان است، مي‌گويد: «روزي از سر نافرماني و عصيان دفتر املايم را به عمد جا گذاشتم و هنگامي که مادرم در کسوت معلم از من پرسش کرد که دفترت کجاست؟ سر به زير چشم به نوک کفش‌هايش دوختم و غرغر و لابه‌کنان گفتم خانم آموزگار يادم رفته است. او با مهرباني، اما با لحني جدي از من خواست که هرچه سريع‌تر به منزل بروم و دفترم را بياورم و با قاطعيت گفت: تو اينجا دانش‌آموز هستي نه فرزند من. ميان جهان خانه و جهان مدرسه از اين جهان تا آن جهان فاصله است؛ اين پند را آويزه گوشت کن.» در قاموس ذهن این آموزگار، تنبیه بدنی معنا ندارد و سوگند یاد می‌کند که در دوران تدریس ترکه خشم او دست هیچ کودکی را مور‌مور نکرده است و خودکار بیک آبی را لای انگشت هیچ کودکی فشار نداده است، با کشکک انگشت میانی دست و لای خط‌کش بر فرق سر هیچ دانش‌آموزی نکوبیده است، همین اخلاق نیکو صدیقه را بازنشسته نمی‌کند و همه مدارس غیرانتفاعی در اوایل مهر از او تمنا می‌کنند که این معلم دلسوز بر سر کلاس پایه اول ابتدایی حضور یابد تا وجود او موجب آرامش و ارتقای درجه مدارس آنان شود.شمار زیادی از چهره‌های مدیریت کلان دستگاه‌های اداری استان کردستان، روزی شاگرد این معلم ناآوازه سنندجی بوده‌اند و شماری از آنها در روز معلم با اهدای گل از محبت‌های صدیقه یاد می‌کنند.هرساله که پایان اردیبهشت می‌رسد و لحظه وداع دانش‌آموزان از محیط مدرسه تا زمانی که بوی مهر فرا می‌رسد، دانش‌آموزان پایه اول ابتدایی به گرد صدیقه چون پروانه می‌چرخند و چون شمع از دوری استاد اشک می‌بارند. ابراهیمی که در سامانه آموزش و پرورش کشور به متخصص اول دبستان شهره است، در تسخیر چشم و شکار قلب دانش‌آموزان گريزپاي پايه اول از محيط دبستان، استاد است و به تبحر در ابداع شيوه‌هاي نوين و شيرين آموزشي مشهور است و کسب عنوان معلم برتر منطقه در ارايه بهترين الگوهاي روش تدريس پايه اول ابتدايي در  طول سال‌هاي تحصيلي 70 تا 78 به صورت مستمر نمادي از توانايي و استعداد اين بانوي آموزگار در روش تدريس است.
با توجه به سرآمدي و شهرت شما در نحوه روش تدريس پايه اول دبستان، درونمايه دروس نظام قديم را مي‌پسنديد يا جديد؟
مفاهيم کتاب‌های پايه اول ابتدايي در نظام آموزشي قديم از نظر محتوا و پيام ارزشمند بود و بیشتر دانش‌آموزان اشعار و نثر منظوم درس‌ها را با حظ تمام، حفظ  و با المان‌ها و نمادهاي مفهومي آن ارتباط کنش و واکنشي برقرار مي‌کردند. بیشتر کودکان دانش‌آموز در نظام قديم با درونمايه اصلي مفاهيم که راوي ايثار دهقان فداکار، همکاري امين و اکرم با پدر در احداث خانه، رعايت حقوق شهروندي در صف نانوايي، اقتصاد کشاورزي در درس داس - سبد و آيين‌هاي نوروزي و فرهنگ عيادت از بيمار و آشپزي در درس نمک- نمکدان  و ديگر عناصر درون و برون متن زندگي همذات‌پنداري مي‌کردند و در گفتار و رفتار دانش‌آموزان نمود عيني مي‌يافت.
پس با اين تعاريف، شما با 40‌سال سابقه تدريس پايه اول دبستان، مخالف تدوين محتواي دروس اين مقطع حساس تحصيلي در نظام آموزشي جديد هستيد؟
اگر بگويم موافق هستم، شايد به حس دروني‌ام خيانت کنم. هر دو نظام آموزشي مزايا و معايب خود را دارند، اما نمي‌توانم حس نوستالژيک دروني خود را به نظام آموزشي قديم پنهان کنم.
روش تدريس و ارزشيابي نظام قديم در ميزان ارتقاي يادگيري و آموزش دانش‌آموزان کارآمدتر است يا نظام جديد؟
در نظام قديم رابطه روحي ملموس‌تر بود و رابطه بين دانش‌آموز و معلم يک رابطه فرااستادي و تلمذي بود. فرآيند آموزش دانش بيشتر مبتني بر يادگيري مستقيم  و درس پس‌دادن بود. در روش تدريس نظام قديم روش ارزشيابي و عشايري مرسوم بود؛ مثلا کل ساختار يک کلمه از بخش کردن تا صداکشي با رويکرد «کل به جز» توسط محصل انجام مي‌شد، اما در نظام جديد روش تدريس و پايش توصيفي است. در اين متد از پروسه تدريس، دانش‌آموزان با مشاهده تصاوير، بحث و گفت‌وگو، داستان‌سرايي، قصه‌گويي، شعرخواني و نقاشي پيرامون موضوع درس به صورت گروه‌بندي مشارکت مي‌کنند، اما يکي از معايب اين دوره از نظام آموزشي، فقر دانش‌آموزان در املا و انشانويسي است. حذف انشا به نوعي چشمه جوشش خلاقيت و استعداد دانش‌آموزان را خشکانيده است. امروزه ذهن و فکر دانش‌آموزان با ابزارهاي مدرن گره خورده است و اين آسيب بحران‌زا، مانع ظهور و بروز استعدادهاي خلاقه ذاتي برخي از دانش‌آموزان شده است.
شما در دهه60 و70، هفت‌سال جزو معلمان برتر در روش و الگوهاي تدريس در منطقه بوده‌ايد و با کسب عنوان‌های برتر در حوزه آموزشي اين مقطع از مقاطع تحصيلي درخشيده‌ايد. در اين‌باره توضيح دهيد؟
من ابداع خارق‌العاده‌اي در روش و نحوه تدريس کشف و ثبت نکرده‌ام. در نظام قديم ساختار خشک لحن و بيان مونولوگ تدريس را به ديالوگ تغيير دادم و در نظام جديد هم مشارکت گروهي و عاشقانه دانش‌آموزان در فرآيند نمايشنامه‌خواني، قصه‌گويي، روايت داستاني و شعرخواني را از رمزهاي موفقیت در الگوهاي تدريس مي‌دانم و همين مسأله باعث شد که به لطف دوستان و قضاوت و ارزيابي کارشناسان آموزش و پرورش در‌ سال تحصيلي 64-63 به دليل قبولي 96.88درصد دانش‌آموزان در ثلث اول و سال‌هاي تحصيلي 70 تا 78 موفق به کسب عنوان معلم برتر در روش و الگوهاي تدريس در استان و منطقه شوم.
در اين 40‌سال سابقه تدريس، دانش‌آموزي را تنبيه بدني يا با الفاظ رکيک تحقير کرده‌ايد؟
 من از تنبيه بدني و حتي تحقير لفظي دانش‌آموزان متنفرم. کاشتن تخم کين در ذهن پاک و معصوم يک کودک هفت‌ساله عمل زشتي است که با الفباي آموزش زندگي و خط بطلان بي‌سوادي و روشن کردن مشعل روشنايي منافات دارد و از منظر من هرکس در هر مقام و منزلتي به چنين روشي متوسل شود به آينه ناشفاف هويت خود سنگ زده است. در طول اين 40‌سال تنها يک‌بار آن هم در نخستين ‌سال تجربه تدريس در اوايل دهه 50 در دبستان روستاي صلوات‌‌آباد که محيط روستا در زمستان آغشته به گل و لاي بود، کفشي نو به پا داشتم که هنگام املا گفتن به دانش‌آموزان و چرخيدن در محيط کلاس يکي از دانش‌آموزان که دختري زيبارو با لباس مندرس بود، مدام نوک کفش نايلوني گل‌آلودش را به کفشم مي‌ساييد  و من نيز با لحني تند شماتتش کردم که تا سال‌ها زخم اين گفتار تند بر دلم ماند و هرگز داغمه نبست.
اين آموزگار اول ابتدايي در خردادماه ‌سال 1331 در محله چهارباغ سنندج چشم به جهان گشود. هفت‌سال در کوچه‌پس‌کوچه‌هاي گلي و شوسه‌زار آن دوران با هم‌نسلانش آويزان نخ بادبادك آسمان كودكي بود. اين بانوي متخصص حرفه معلمي پایه اول، از روز نخست مدرسه‌اش که در مهرماه‌ سال        1337شمسي با اضطراب بر نيمکت سخت و بخت نرم دانش تکيه زد، به نيكي ياد می‌کند.«صديقه» در فقر و هراس از ترک تحصيل اجباري مقاطع تحصيلي را با موفقيت گذراند و سرانجام در‌ سال 1349 در سپاه دانش در رشته ادبيات فارغ‌التحصيل شد. مهر 52 با ابلاغ حکم آموزش و پرورش شهرستان سنندج بر بوم ديرينه‌ترين آرزوي اين فرشته مهرباني رنگ آبي واقعيت پاشيده شد و در قامت معلم اول ابتدايي به دانش‌آموزان پايه اول سرآغاز کشف و شهود اسرار جهان در آينه‌ علم در دبستان روستاي «صلوات‌آباد» در محور20 کيلومتري سنندج سلام گفت. او حقوق مکفي حرفه معلمي، شغل پاک انبيا و رسالت رسولان الهي را پاک و حلال مي‌داند و طعم شيرين و پربرکت دشت يک‌هزار و500 تومان دستمزد ماه نخست تدريس در ‌سال 1352 را هرگز از ياد نمي‌برد.
«صديقه سيدابراهيمي»، آموزگار 64ساله با آن‌که از‌ سال 79 بازنشسته شده است اما خود به دليل عشق و علاقه به تدريس و رخسار معصوم و منزه دانش‌آموزان پايه اول، تمايلي به بازنشستگي ندارد و بعد از تجربه چند‌سال بازنشستگی به دعوت مدارس غيرانتفاعي همچنان به دانش‌آموزان درس مبارزه با جهالت و ظلمات بي‌سوادي مي‌آموزد.


تعداد بازدید :  498