سیما فراهانی - امیرحسین خواجوی | مریم احساس میکند که زندگی مشترکش به بنبست رسیده؛ میخواهد برای همیشه از شوهرش جدا شود. قلبش برای مرد دیگری میتپد. برای رسیدن به عشقش حاضر است دست به هر کاری بزند. تصمیمش را میگیرد. او برای جدایی، سناریوی خطرناکی را اجرا میکند. نه با صحبت، نه دعوا و نه از راه قانون نمیخواهد به زندگی مشترکش پایان دهد. نقشه سیاهی را انتخاب کرده است. او نهتنها به زندگی مشترکش بلکه میخواهد به زندگی شوهرش هم برای همیشه پایان دهد. تردیدها هم نمیتواند او را از این تصمیم خطرناک منصرف کند. چندبار نقشهاش را در ذهن مرور میکند. هرچه فکر میکرد برای اجرای نقشهاش مصممتر میشد. او میخواهد نفسهای شوهرش را قطع میکند تا بتواند خودش راحتتر نفس بکشد. هیچ راهی به جز جنایت برای رسیدن به معشوق پیدا نمیکند. تصور میکند که اگر مُهر یک جنایتکار را تا ابد روی پیشانی خود بزند، میتواند در آسایش آن هم در کنار معشوق خود زندگی کند. نقشهاش آنقدر سیاه بود که 3 دختر 19، 15 و 8 سالهاش را هم فراموش کرده بود. آذرماه سال 92 بود که نقشه هولناک مریم برای قتل شوهرش، در پارکینگ خانهشان کلید خورد. مجید وقتی از خانهشان بیرون آمد تا به محل کارش برود، نمیدانست که معشوقه همسرش با میلگرد در پارکینگ خانه انتظارش را میکشد تا او را به قتل برساند. مریم نقشه قتل شوهرش را به همراه پسردايي 50 سالهاش اجرا كرد. اين زن 42ساله که عاشق پسردايياش شده بود، با همدستی او و براي ازدواج، شوهرش را كشت و جنازهاش را به آتش كشيد.
مریم یکی از دهها زنی است که بهخاطر خیانت، همسرش را تا پای مرگ کشاند؛ او را کشت و با همدستی معشوقهاش جسد همسرش را به آتش کشید. وقتی مریم پس از یکسال پنهانکاری، دستگیر شد، حسین همدست و پسردایی این زن در بازجوییها پرده از ماجرای قتل برداشت. او ادعا میکرد که از زمان مجردی به یکدیگر علاقهمند بودند و حتی قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند اما به علت مخالفتهای شدید، موفق به ازدواج نشدند. از یکدیگر هیچ اطلاعی نداشتند تا اینکه در مراسم بزرگداشت یکی از بستگان همدیگر را ملاقات کردند. از آنجا بود که ارتباطشان بیشتر شد. مریم در صحبتهایش ميگفت که از زندگیاش راضی نیست و قصد دارد از شوهرش طلاق بگيرد، اما وی حاضر به این کار نشده است. همین موضوع انگیزهای شد تا برای رسیدن به یکدیگر، طرح نقشه قتل را بریزند. مریم کلید در ورودی مجتمع محل زندگیشان را تهیه کرد و در اختیار حسین گذاشت. او نیز روز حادثه در انباری داخل پارکینگ پنهان شد. زمانی که مجید قصد داشت سوار خودرو شود، از پشتسر به او حمله کرد و با میلگردی که آماه کرده بود، چند ضربه به ناحیه سر و گردنش زد. پس از چند دقیقه، مریم به پارکینگ آمد و با کمک یکدیگر جسد را داخل صندوقعقب گذاشتند. حسین نیز خودرو سمند مقتول را درحالیکه جسد در داخل صندوقعقب آن بود، از مجتمع خارج کرد. پس از تاریک شدن هوا، خودرو را به تهران برد و در تاریکی شب آن را آتش زد.»
با توجه به اعترافات حسین درخصوص طراحی جنایت و معاونت همسر مقتول در جنایت، مریم نیز که چارهای جز بیان حقیقت نداشت، سرانجام لب به اعتراف گشود و همه اظهارات پسرداییاش را تأیید کرد.
این درحالی است که رويای 19 ساله، یکی از دختران مقتول، وقتی شنید پدرش به دست مادرش کشته شده است، به «شهروند» گفت: «وقتي متوجه قتل پدرم شديم، حتي به ذهنمان هم نميرسيد كه كار مادرمان باشد. آن روز مادربزرگم گفت كه بايد براي انجام كارهاي پرونده مرگ پدرم به آگاهي برويم. او گفت كه قاتل پدرم دستگير شده و بايد به آنجا برويم. وقتي به آگاهي رفتيم و مادرم را دستبند به دست ديدم از شدت ناراحتي بيهوش شدم. بعد از آن چند روز در بيمارستان بستري شدم. اصلا باور نميكردم مادرم چنين كاري كرده باشد. روزهاي اول وقتي اين خبر را شنيدم خيلي از او كينه به دل گرفتم ولي حالا اوضاع و احوالم كمي بهتر شده است. راحتتر ميتوانم با اين موضوع كنار بيايم و در واقع عادت كردهام. براي همين ديگر از مادرم كينه و خشم به دل ندارم ولي اين را ميدانم كه هيچوقت احساسم و روابطم با مادرم همانند سابق نخواهد شد. او را بخشيدم ولي كاري هم با او ندارم. از طرفي مرتب ميگويد كه بيگناه است. دلم برايش ميسوزد. هميشه احساس ميكنم نكند مادرم بيگناه باشد. اما باز هم به قانون اطمينان دارم و با توجه به مدارك و دلايل ماموران پليس آگاهي نميتوانم حرفهاي مادرم را باور كنم. من ٧سال است كه نامزدم را ميشناسم و با او در ارتباط هستم. وقتي اين اتفاق افتاد او رفتارش را با من تغيير نداد و گفت كه اين موضوع نميتواند تاثيري در روابطمان داشته باشد. خانوادهاش هم همين حرف را زدند و به من آرامش دادند. ولي الان بعد از گذشت اين مدت خانواده نامزدم رفتارشان تغيير كرده و از من دوري ميكنند. فكر ميكنم بهخاطر حرف مردم است كه كمكم روي آنها هم تاثير گذاشته است.»
قتل شوهر با همدستی پسرخاله
روی میز بازپرسان و کارآگاهان جنایی کم نیست پروندههایی که در آن خیانتها به جنایتهایی تلخ تبدیل میشود. زنانی که با همدستی معشوق خود نقشه یک قتل هولناک را اجرا میکنند و شوهران خود را مستحق مرگ میبینند. زنانی که با تباهی زندگی خود تصور میکنند که میتوانند به خوشبختی برسند، اما به جای خوشبختی آیندهای سیاه را برای خود رقم میزنند. بسیاری از این زنان ناتوانی در جدایی از همسر را علت اصلی میدانند و در یک رابطه نامشروع با وعده ازدواج بعد از مرگ همسر، مرد دیگری را به این کار وادار میکنند. آنها به مرحلهای میرسند که جنایتی چون شوهرکشی رقم میخورد اما عدم آگاهی به قوانین در جامعه بهخصوص ناآگاهی زنان از حقوق قانونی خود نقش مهمی در تصمیم آنها برای قتل شوهران دارد. درست ماننده پروندهای که دیروز روی میز بازپرس دادسرای جنایی پایتخت قرار گرفت. پروندهای که در آن مرد 48 ساله قربانی یک دسیسه شد و به خاطر ارتباط پنهانی همسر 35 سالهاش کشته شد. ماجرای این پرونده به سه ماه پیش برمیگردد. درست ساعت 3 بامداد 16 تیرماه بود که وقتی وقوع آتشسوزی یک خودرو سمند در جاده ورامین به مرکز امدادی اعلام شد، امدادگران پس از اطفای حریق، با جسد مردی روی صندلی شاگرد راننده روبهرو شدند. در همان بررسیهای نخست آثار اصابت ضربات جسم تیز شبیه به چاقو روی بدن متوفی شناسایی شد.
ادامه تحقیقات نشان داد که جسد متعلق به «پژمان» متولد 1347 است که در منطقه فلکه سوم تهرانپارس زندگی میکرده و دارای همسر و دو دختر 10 و 12 ساله است. در ادامه مشخص شد که همان شب حادثه جوانی حدودا 30 ساله با یک خودرو پژو 207 به خانه مقتول مراجعه کرده و پس از قرار دادن خودرو 207 در محل پارکینگ متعلق به مقتول، با خودرو سمند سفیدرنگ مقتول و به همراه وی از ساختمان خارج شده است. با توجه به اطلاعات به دست آمده، کارآگاهان در تحقیقات از اعضای خانواده مقتول اطلاع پیدا کردند که مقتول به همراه پسرخاله همسرش به نام «ناصر» 23 ساله و به صورت مشارکتی در زمینه خرید و فروش خودرو فعالیت داشته و به تازگی اقدام به خرید یک خودرو پژو 207 کردهاند.
در تحقیقات پلیس بود که الهام به داشتن رابطه عاطفی با ناصر اعتراف کرد و مشخص شد که با همدستی پسرخالهاش نقشه قتل شوهر خود را اجرا کردهاند.
ناصر در اعترافاتش به کارآگاهان گفت: «یک روز قبل از جنایت و طی تماس تلفنی با الهام متوجه درگیری شدید بین الهام و همسرش شدم. بسیار عصبانی شدم و تصمیم گرفتم تا اینبار پژمان را بکشم. به بهانه تحویل دادن پژو ٢٠٧ به خانه مقتول رفتم. مقتول قصد داشت مرا به خانهمان برساند اما با طرح این موضوع که با یکی از دوستانم در شهرک حکیمیه قرار ملاقات دارم، از وی خواستم تا مرا به حکیمیه برساند. زمانی که به بهانه پیاده شدن از پژمان خواستم تا خودرو را نگه دارد، به محض توقف با چاقو به وی حملهور شدم و چندین ضربه به او زدم و او را به قتل رساندم. جسد مقتول را به صندلی شاگرد راننده منتقل کردم و بیهدف به راه افتادم. مسیر اتوبان امام علی را ادامه دادم تا اینکه ناگهان خودم را ابتدای جاده ورامین دیدم. ابتدا قصد آتش زدن خودرو را نداشتم اما پس از چند متری که از خودرو دور شده بودم، تصمیم به آتش زدن آن گرفتم. با بنزین داخل صندوق عقب، صندلی راننده و شاگرد راننده را به آتش کشیدم و به سرعت از محل دور شدم.»
با اعترافات این دو متهم، صحنه جنایت هم بازسازی شد و صبح دیروز پرونده نیز برای رسیدگی از دادسرای کهریزک به دادسرای جنایی پایتخت ارسال شد.
دسیسه پسرخاله و دخترخاله برای جنایت
این تنها پروندهای نیست که روی میز بازپرس جنایی بررسی میشود. پروندههای مشابه زیادی داشتیم که در آن مردان قربانی دسیسههای همسرانشان شدهاند و به خاطر يك مثلث عشقی به قتل رسیدهاند.
در پرونده دیگری نیز پنجم مهر سال 92 عشرت با همدستی پسرخاله خود، شوهرش به نام رحمانعلی را به قتل رساند. متهم در رابطه با این جنایت به مأموران گفت: «من 15سال بود که ارتباطی با عشرت نداشتم تا اینکه او را در خانه مادرم دیدم. به او گفتم وضع مالی خوبی ندارم. عشرت هم قبول کرد کمکم کند. او چند قطعه زمین را به نام من کرد تا آنها را بفروشم. پس از فروش زمینها، او 20میلیون تومان به من داد . چند روز بعد عشرت با من تماس گرفت و مدعی شد زمینها متعلق به شوهرش بوده و او متوجه فروش غیرقانونی زمینها شده است. او مرا ترساند و گفت كه باید رحمانعلی را بکشیم. من ابتدا قبول نکردم اما اصرارهای عشرت و ترس از شوهرش باعث شد كه قبول کنم. روز حادثه به خانه آنها رفتم. وقتی رحمانعلی وارد خانه شد با چوب ضربهای به سرش زدم. با هم درگیر شدیم که عشرت با لوله آب چند ضربه به شوهرش زد و باعث مرگش شد. او سپس از من خواست از آنجا بروم تا با صحنهسازی قتل را در جریان سرقت نشان دهد.»
دسیسهچینی برای قتل شوهر
۱۷ تیر سال 90 نیز مردی ۳۷ ساله به نام کیوان کشته شد و تحقیقات نشان داد كه مینا همسر کیوان از سالها قبل با مردی به نام نیما رابطه دارد. بنابراین قتل باانگیزه رقابت عشقی مورد بررسی مأموران قرار گرفت. درنهایت مینا اعتراف کرد كه با همدستی نیما دو آدمکش اجیر کرد تا شوهرش را بکشد. تنها دختر مقتول درباره قتل پدرش از سوی مادرش گفت: «نمیدانم دقیقا چه اتفاقی بین پدر و مادرم میافتاد چون آنها هیچ وقت در مورد مشکلاتشان با من صحبت نمیکردند؛ اما بارها شاهد کتککاری آنها بودم. چند روز قبل از حادثه هم پدرم، مادرم را کتک زد. بیشتر اوقات این درگیریها در اتاقشان اتفاق میافتاد اما هیچکدام در مورد اینکه از هم جدا شوند، چیزی نمیگفتند. من در جریان رابطه مادرم با نیما نبودم، البته میدانستم با کسی صحبت میکند و برای او هدیه میفرستد؛ اما نمیدانستم این فرد کیست. من خودم هم با پدرم اختلافاتی داشتم اما بیشتر اختلاف سلیقه بود و ما مشکل خاصی با هم نداشتیم تا اینکه باخبر شدم پدرم کشته شده است و حالا هم درخواست صدور حکم قصاص برای عاملان قتل را دارم.»
فروریختن اخلاق در خانواده
اما عوامل مختلفی در بروز خیانت زوجین دخیل است؛ به عبارت دیگر مجموعهای از بایدها و نبایدها باعث میشود تا زن یا مردی یا هر دوی آنها در زندگی مشترک به سمت خیانت و برقراری رابطه خارج از چارچوب خانواده گرایش پیدا کنند. سعیدخراطها در اینباره به «شهروند» میگوید: «دوستیهای قبل از ازداوج، حادشدن بیماری سوءظن، بددلی و اختلافات خانوادگی از عوامل مهم در ایجاد روابط با غیر است. اینها مواردی است که در بسیاری از پروندههای خیانت زوجین دیده میشود.» اما به گفته این آسیبشناس اجتماعی آنچه بیش از همه باعث شکلگیری و گسترش این پدیده در جامعه امروز ایرانی شده است، فروریختن پایههای اخلاقی در خانوادههاست. او این فروریزش اخلاقی را این گونه توضیح میدهد: «متأسفانه حرمت خانه و خانوادهها مانند گذشته پاس داشته نمیشود، انواع و اقسام هتک حرمت و رد شدن از خطوط قرمز خانواده از سوی زن و مرد بهخصوص زوجهای جوان آن هم به دفعات زیاد باعث شده تا پایههای اخلاقی خانواده متزلزل شود. خانوادهای که در آن اخلاق وجود نداشته باشد دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.» او اضافه میکند: «ازدواجهای اجباری و زودهنگام و اختلالات جنسی از دیگر مواردی است که میتواند زمینهساز بروز خیانت در خانواده باشد؛ اما این موارد در شرایط امروز چندان عامل تعیینکنندهای نیست.»
تزریق خیانت به جامعه
این آسیبشناس اجتماعی در پاسخ به این پرسش که برای جلوگیری از انحطاط اخلاقی خانوادهها چه باید کرد، میگوید: «نمیتوان در حوزه اخلاق بخشی عمل کرد؛ وقتی اصول اخلاقی در همه شئون و مناسبات اجتماعی خدشهدار میشود؛ وقتی خیانت در امانت در ادارهها و موسسات مالی بانکی تکرار میشود، چطور میتوان بچهها را به امانتداری تشویق کرد. متأسفانه همه سطوح جامعه ما دچار بیاخلاقی شده است. در ابعاد اقتصادی این بیاخلاقیها خودش را با ارتشا و اختلاس نشان میدهد و در حوزه خانواده خیانت زوجین نمود عینی این بیاخلاقی است.» او اضافه میکند: «البته مسأله خیانت در خانواده از منظر دیگری هم قابل بررسی است. وقتی زنها میبینند که مردها اجازه خیانت دارند، خوب آنها هم احساس بیعدالتی میکنند. اینکه قانون چنین اجازهای را به مردها داده یک چیز است و رضایت زنها از این قانون مسأله دیگر. هیچ زنی به تعدد همسر برای مردش راضی نمیشود. قانونگذار باید قوانین را از دل جامعه استخراج کند. جامعه ایرانی گرایش به سمت تکهمسری دارد.»