شماره ۳۹۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۶ مهر
صفحه را ببند
ادبيات اجتماعي؛ قلمرو مويرگ‌هاي حيات فرهنگ

شاهرخ تندروصالح دبیر سرویس ادبیات

ادبيات اجتماعي ما همان طوري كه مي‌دانيد ادبياتي خاص است با موضوعاتي خاص‌تر. بخشي از اين موضوع را مي‌توان در سلسله وقايعي دنبال كرد كه تاريخ معاصر ايران ما را رقم زده است. از قاجار به اين سو اين وقايع تاريخي مدام درحال پوست انداختن هستند. پوست اندازي روياهاي ايراني نيز شايد خود ماجرايي باشد در كنار همه ماجراها. اما در صورتبندي اين ماجراها كه تأمل مي‌كنيم، مي‌بينيم كه نيش‌ونوش با هم تركيبي تلخ و حسرت‌نشان را ساخته‌اند. كمي به عمق برويم: وقايعي كه تاريخ و جامعه ما از سر گذرانده است وقايعي نيستند كه شيريني يا تلخي‌هايش را تنها بتوان در حاشيه و حرير پوشي كلمات فيكس كرد و به مفهوم مستقل رساند. براي اينكه مجموعه تاريخ معاصر ما ضمن اين كه با تمام جهان در يك تفاوت ماهوي قرار دارد از لحاظ عنصرشناسي تاريخي نيز در فاصله‌اي نجومي واقع شده است و اكنون، يكي از كارهاي ادبيات اجتماعي، تأمل بر تاريخ و وقايعي است كه هركدام به نوعي سرشت شهروندي انسان ايراني را رقم زده‌اند.   متاسفيم كه ادبيات در ايران جايگاه شايسته و بايسته خود را ندارد. متاسفيم كه نويسنده در ميان همنوعان خود در سرزمين كلمه، گل، مهرباني و توليد انبوه مصنوعات انساني، قادر نيست و نمي‌تواند از آنچه در مويرگ‌هاي حيات فردي و اجتماعي‌اش جاري است، سخني پرسش برانگيز بگويد و در مقام آسيب‌شناس اجتماعي، با ويزيتي ارزان‌تر از مفت، براي آينده و حيات اجتماعي خود و سرزمينش مفيد و موثر حضور داشته باشد. متاسفيم كه هنوز از لحاظ حقوق انساني اجتماعي، نمي‌توانيم با آرامش، دقيق، و از منظر يك انسان معمولي و بي‌توقع، مجموعه‌اي از بازدارندگي‌ها را به نقد و چالش بكشيم كه قلب فرهنگ، حيات انديشه‌هاي اجتماعي و فرصت سور و سرور مدارا و تعامل انسان‌ها  را مچاله مي‌سازد  و بدتر از همه، بايد متاسف بود كه نويسنده، در سرزمين كلمات خوش‌آهنگ، براي امرار زندگي روزانه خود، لحظه به لحظه تن به تحقير مي‌سپارد و تحقير مي‌شود و گاه نيز به تلخي، در دام تحقير خود و تاريخ و ديگران نيز مي‌افتد. اين صورت از تحقير را مي‌توان در ماجراي كودتای32 ديد.   
ادبيات اجتماعي را شايد بشود قلمرو مويرگ‌هاي حيات فرهنگي جوامع قلمداد كرد. در ايران ما اما اين قلمداد، چون هزينه چنداني ندارد و تنها به هوش سرشار عمومي و سرازير ساختن سيلابي آن در هيجانات بي‌دليل و بي‌هدف متكي است، راه به‌جايي نمي‌برد. مي‌توانيد اين سرگشتگي را در رفتار غالب نويسندگان نيز دنبال كرد. نويسنده اگر صنف خود را داشت مي‌توانست به اجتماع، ادبيات و پرسش‌هايي كه در قلمرو حيات معنوي استقرار دارند، بينديشد. نقطه آغاز نتوانستن در نينديشيدن نويسنده به صورت‌هاي دگرگوني هويت اجتماعي شهروندان بازمي‌گردد. از ‌نظر شهروندي در ايران عزيز ما، نويسنده، موجودي است با حق حيات گياهي در لابه‌لاي  انباني از كلمات و خيالات. از اين منظر مي‌خواهم بحث ادبيات اجتماعي ايران را در صورت دگرگوني‌هايش به ميدان ماجرا بكشانم: آيا نويسنده و نويسندگي اجتماعي در ايران اسير كودتا شده است؟ آيا ادبيات اجتماعي خودش موضوع و مسأله كودتا به مفهوم دگرشدگي است؟
متفكران حوزه فلسفه تاريخ و علوم اجتماعي مباحث روشنگرانه‌اي درخصوص ادبيات، اجتماع، كودتا و دگرگوني دارند. دريافت من از اين مفهوم، صورتي از دگرگوني در هويت اجتماعي است. مثلا مي‌توان در صنعت كاسه و بشقاب‌سازي ذات و ماجراي بنيادين كودتای32 را دنبال كرد يا مي‌توان در صنعت توليد لاستيك خودرو يا تراكتور يا تريلر يا دوچرخه سبقت گرفتن تقلبي ديگران از اصل يك ماجرا را دنبال كرد. در كودتا، فروع بر اصول مي‌تازند. هرجا كه مي‌خواهد باشد. مثالي ديگر؛ فروش نان خامه‌اي تقلبي يا شير تقلبي يا آب آشاميدني تقلبي. وقتي همه‌چيز تقلبي باشد درحقيقت رودي از كودتا در لحظه‌ها جاري است و اكنون؛ جويبار لحظه‌ها جاري است... داشتم از ادبيات و اجتماعي بودنش صحبت مي‌كردم. وقتي ادبيات مي‌تواند اجتماعي باشد كه قادر باشد در برابر شناعت‌هايي كه كلمات بر جان زندگي مي‌پاشند قد علم كند و گيرم به شكلي دم‌دستي، پرسشگر باشد. وقتي ادبيات مي‌تواند نگاه اجتماعي داشته باشد كه با اجتماعي كه در آن نفس مي‌كشد و تحملش مي‌كند، داد و ستد داشته باشد. خلاصه كنم ادبيات اجتماعي قلمرو داد و ستدهاي مفاهيم و موضوعاتي است كه جانمايه زندگي تك‌تك آدم‌هاست. شهرونداني كه در يك جامعه به هر صورت و هر شكل و هر اعتقادي نفس مي‌كشند و اوقات مي‌گذرانند قهرمانان قلمرو ادبيات اجتماعي هستند. مي‌توان اين مفهوم را دنبال كرد و به بودن يا نبودن چيزي به نام ادبيات اجتماعي رسيد. ناگفته نگذارم كه اين معادله مفهومي در ادبيات را نمي‌توان به مدد پول، قدرت، تحقير نويسنده و توهين‌هاي زيرپوستي به اهل ادبيات و انديشه و فرهنگ دروني يك جامعه كرد. اندكي توجه به اين فاصله بد نيست. 

 


تعداد بازدید :  209