لیلا مهداد| بولدزرها میآیند به بهانه احتمال آوار، ساخته شدن بنایی جدید و هزاران بهانه تا تخریب کنند و آوار، کاری که در ذاتشان نهفته است و بعد از آن نقدوگلهها بالا میگیرند و دوباره گویی اتفاقی نیفتاده، همه آرام میگیرند تا پای بولدزرها به آثار تاریخی دیگری برسند و برای مدتی زلزلهای با ریشترهای مختلف در میان دوستداران میراثفرهنگی راه بیندازند، زلزلههایی که گویی آخرین زلزله تاریخ هستند اما در اوج ناباوری دوباره و چندباره تکرار میشوند.
این تکرار همیشه وجود داشته و سوال اصلی این است که چرا اکثر ما به آن بیتوجه هستیم؛ یعنی گذشته و تاریخمان برایمان اهمیت ندارد یا اینکه آنقدر غرق در روزمرگیها شدهایم که دیگر جایی برای آثار تاریخی و میراثفرهنگیمان نمیماند؟ مگر در شهرهایمان دیگر زمینی برای تخریب و برجسازی وجود ندارد که تنها ملکهای تاریخی و دارای ارزش میراثی جولانگاه مافیای تجاریسازیها شدهاند؟ آیا قرار است ما برای نسلهای آیندهمان تنها برجها و عکسهایی از آثار باستانی را به یادگار بگذاریم؟ آیا از خود سوال کردهایم که سرای دلگشا چه شد؟ سرایی به یادگار مانده از دوره قاجار در خیابان 15خرداد، بعد از چهارراه گلوبندک، روبهروی میدان ارگ جا خوش کرده بود اما چرخ روزگار اینگونه چرخید که حکم به تخریبش بدهند. فرجامی شوم برای آثار باستانیای که ثبت جهانی شده بود! حکمی از طرف دیوان عدالت اداری که در سال 1389 اجرایی شد.
مسجد سلمان جزو آثار ثبتشده دیگری است که از دوره پهلوی به بعد، بالاتر از میدان خراسان در خیابان 17شهریور خودنمایی میکرد و شبانه تخریب شده تا قربانی بنای جدید 4طبقهای باشد. کلیسای کرمان هم که به دوره سلطنت پهلوی اول برمیگردد، سهمش لودر بود تا با خاک یکسان شود؛ کلیسایی که در سال 1320 به دست معمار معروف کرمانی «علیمحمد راوری» ساخته شد و جزو آثار ملی ایران به ثبت رسیده بود. انفجار دینامیت بهانه تخریب آتشکده سنگی دوره ساسانیان در شهرستان فسا بود. ساخت ساختمان جدید، چاه مرتاض علی یکی از آثار تاریخی و دیدنی شیراز را تخریب کرد، سرنوشتی که بیشتر آثار تاریخی ما به آن دچار هستند، البته این تخریبها قدمت طولانی دارند و به امروز و دیروز محدود نمیشوند.
بهعنوان مثال قلعه نهاوند به جا مانده از دوره ساسانی بهانه تخریبش کشف دفینه بزرگی بود هنگام حفر قنات در زمان ناصرالدین شاه! بهانهای که برای عامه مردم اشراف داشتن قلعه به خانههای خصوصی مردم تعبیر شد. اما حمام باغلله -از قدیمیترین حمامهای کرمان- سرنوشت دیگری برایش رقم خورده! حمامی که تاریخش به دوره قاجار برمیگردد و به اندازه 200سال در دل خود قصه دارد، به دلیل بالا آمدن آبهای زیرزمینی تعطیل و بعد به دلیل انباشتهشدن فاضلاب در آن به منشأ بیماریهای عفونی در منطقه تبدیل شد. واقعیت این است که خیلی راحت لودرها و ابزارآلات غولآسای عصر ماشین به هر بهانه و شیوهای به جان آثار تاریخی ما میافتند و تنها عدهای از ما دل میسوزانند و بقیه بیاعتنا به خانهها و آثار تخریبشده، روزگار میگذرانند، البته نامهربانی ما به تاریخ و گذشتهمان محدود به تخریب بناهای تاریخی نیست و آنقدر به تخریبها و از بین رفتن آثار گذشتگانمان بیاعتنا بودهایم که حالا از اوراقکردن هواپیماهای تاریخی میشنویم، خبرهایی با این مضمون؛ سرنوشت شهباز، هواپیمای شاه سابق ایران مبهم است! هواپیماهایی که اوراق میشوند و ضایعاتشان کیلویی 4هزارتومان فروخته میشود.
ضایعات امروز، روزی در نمایشگاه هوایی تهران که در کیلومتر چهارم جاده تهران – کرج روبهروی پارک ارم واقع است مهمان بودند، نمایشگاهی که درسال 1365 افتتاح شد تا محلی باشد برای علاقهمندان و متخصصان به پرواز و هواپیما. در سالهای ابتدایی استقبال خوبی از نمایشگاه میشد، تبلیغات مناسبی صورت میگرفت، برخی هواپیماها روشن میشدند و در محوطه نمایشگاه حرکت میکردند، حتی موتور جنگنده فانتوم برای نخستینبار در این نمایشگاه برای عموم به نمایش گذاشته شد. یک فروند هواپیمای 100-737 ایرانایر چندسالی گوشه نمایشگاه هوایی نشست و بالاخره تکهتکه و به خریداران ضایعات فلزی فروخته شد؛ هواپیمایی که بهعنوان تاریخچه شکلگیری هواپیمایی ملی ایران بود. بابک تقوایی، نویسنده و پژوهشگر دفاعی معتقد است مدیران سازمان هوایی نگاه تاریخی ندارند و فقط به کسب درآمد از این هواپیماها فکر میکنند. در چندسال گذشته مشتریان خارجی که اهمیت تاریخی این هواپیماها را میدانستند برای خرید و نجات آنها اقدام کردند اما به بهانه اینکه سرمایه ملی هستند به این متقاضیان فروخته نشدند. گنجینهای که روا داشتن این بیرحمی در حقش نه با هدفگذاری کشورمان در توسعه صنعت هوایی همخوانی دارد، نه منطبق بر اصول گردشگری است و نه حتی با ملاکهای اقتصادی و هزینه- فایده همخوانی دارد. هواپیماهایی که اگر در یک مزایده بینالمللی به فروش گذاشته میشدند، توانایی جذب مشتریان فراوانی داشتند.
امثال بویینگهای ویژهای که پیشتر در خدمت خاندان پهلوی بودند یا به دلایل دیگر، ارزش افزوده تاریخی یافتهاند. مثل هواپیمای داکوتایی که سابقه حضور در نبرد نورماندی در جنگ جهانی دوم را داشت و مسئولان موزه بدنهاش را بریدند تا کولرگازی و توالت در آن نصب کنند، صندلیهایشان را جدا کردند و تجهیزات با ارزش درونش را تکهتکه کردند و دور ریختند و داخلش را برای تبدیل به دفتر کار، کاشیکاری کردند، البته این رویه شوم تنها به اوراقکردن و فروش قطعات این گنجینه منجر نمیشود و گاه ممکن است به سرنوشت یکی از هواپیماهای سلطنتی منجر شود که ظاهرا قرار است با برچیدن تجهیزات این هواپیما، شرایط برای تبدیل آن به رستوران فراهم شود؛ آنهم هواپیمایی که از روز نخست خدمت، هواپیمای اختصاصی مالک کمپانی مشهور فورد بوده، بعد به خاندان پهلوی سرویس داده و پس از انقلاب در اختیار مقامات کشورمان بوده و احتمالا چنین تاریخچهای برای تبدیل آن به یکی از گرانترین هواپیماهای جهان در هر کشور دیگری کفایت میکرد. همه این ماجراها اتفاق میافتد بیآنکه لحظهای به این بیندیشیم که با نابودی آثار تاریخیمان چه خواهیم داشت؟
واقعیت این است که کشور ما، کشوری تاریخی است و آثاری که از گذشته برجای مانده شواهد تاریخی ما را تشکیل میدهند که ارزش و زیبایی آنها برای تمام مردم دنیا قابل لمس است، بنابراین در صورت نابودی آثار تاریخیمان از گذشته ایران تنها حرفها و ادعاهایی باقی میمانند که اثبات آن بسیار مشکل خواهد بود.
میراث فرهنگی در دنیا جزو داراییها و ثروتهای ملی و پایدار هر کشور محسوب میشود که نهتنها از بین نمیرود، بلکه نتایج اقتصادی و معنوی نیز به همراه دارد. قرار گرفتن ایران و کشورهای مشابه آن بهعنوان هسته مرکزی دنیا از لحاظ برخورداری از آثار تاریخی در کنار سرزمینهای پیشرو در این امر، باعث شده کشورمان نقشی اساسی در پیدایش تمدن جهانی داشته باشد، بنابراین با وجود آثار تاریخی کشورمان است که میتوان گفت ایران چه در گذشته و چه در زمان کنونی از لحاظ برخورداری از آثار تاریخی در کانون جهان قرار دارد یا خیر. درواقع اگر علاقهمندیم از والدین و اجدادمان یادگارهایی برجای بماند، لازم است تاریخ و هویت کشورمان را حفظ کنیم، چراکه آثار تاریخی اجداد ما بیانگر هویت ایرانی ما است. ملتی که تاریخش را از دست بدهد، هویتش را از دست داده است. علاوه بر این، هویت تاریخی ما دارای ارزش جهانی است و این ارزش ما را در جهان قابل احترام میسازد.