مهدی بهلولی آموزگار
روی پلههای بیرونی تالار نشسته بود. آخر مراسم عروسی بود و میهمانها میخواستند بروند، حالا یا دنبال ماشین عروس یا به خانههایشان. رفتم جلو و سلامی کردم و شروع کردم به احوالپرسی. 5 دقیقهای با هم خوشوبش کردیم و کلی خندیدیم. بهش گفتم آقا رضا آمدی تهران سری به ما بزن، خوشحالمان خواهی کرد. 2 هفته بعد آمده بود تهران، اما بعد خبردار شدم که در بازگشت به بروجرد، متاسفانه فوت کرده است. فکر میکنم حدود 55سال داشت و مرگش بهراستی برایم شوکآور بود. انسان خوب، زحمتکش و بیآزاری بود. مغازه لحافدوزی داشت و بارها دیده بودم که خیلی جدی و در زیر آفتاب، دارد لحاف میدوزد. کمی هم سیاسی بود و گهگاه و اینور و آنور که همدیگر را میدیدیم، گفتوگویمان اغلب به سیاست هم کشیده میشد. 2 هفته پیش با همدیگر در مراسم یکی از بستگان بودیم و این هفته در مراسم درگذشتش شرکت کردم. خبر اندوهبار مرگش را که شنیدم بیاختیار یاد این سخن مادرم افتادم که: «آدمی، دمی» و بهراستی که آدمی به دمی بسته است و هیچکس از چند لحظه دیگر خود خبری ندارد، اما مرگ و بهویژه اندیشیدن جدی به آن میتواند انسان را به فلسفه و فلسفیاندیشی نزدیک کند. دستکم گرایشی در فلسفه است که آغاز فلسفه را در مرگ و اندیشیدن به آن جستوجو میکند. یکی از کتابهای بسیار ارزنده در اینباره «پرسشهای زندگی» نوشته فرناندو سوتر است. من این کتاب را با برگردان زیبای عباس مخبر- نه یکبار که چندینبار - خواندهام. خودم هم فلسفه و معنای مرگ و زندگی را همبسته میدانم و به گمانم فلسفهای که در آن از معنای مرگ و زندگی خبری نیست، چیزی مهم کم دارد. سالها پیش در یکی از استانهای محروم کشور بودم. یک روز که از مدرسه برمیگشتم، دیدم که مردم جمع شدهاند. رفتم نزدیک و دیدم که متاسفانه دو جوان با یک موتورسیکلت، مستقیم و با سرعت زیاد رفتهاند در دل یک خودرو سنگین و هر دو در دم جان دادهاند یا بهتر بگویم داشتند جان میدادند. صحنه سخت دلآزار و بدی بود. با چشمان خود داشتم جان دادن انسان را میدیدم. اندیشیدن به این لحظه باعث شد که به مرگ و زندگی، ژرفتر بیندیشم و در جستوجوی معنای این دو، جدیتر تلاش کنم. البته فلسفه به سن و سال آدم هم بستگی دارد، یعنی چهبسا که آدمی چیزی را بخواند اما «نفهمد»، یعنی بخواند اما تمام وجودش را درگیر نکند. اندیشیدن به مرگ میتواند سرآغازی باشد برای ژرفتر اندیشیدن و درگیری وجودی با معنای زندگی و راهی بگشاید به فلسفهخوانی و مهمتر فلسفیاندیشی. ما در جامعهمان شاید نیاز به آشناییزدایی از مفهوم مرگ و زندگی داشته باشیم تا راه فلسفه بازتر شود.