شماره ۹۴۹ | ۱۳۹۵ دوشنبه ۲۹ شهريور
صفحه را ببند
راه‌حلی برای یکی از معضلات بزرگ تهران
جذب حاشیه‌ در متن

شادی خوشکار| حتماً در حاشیه‌ها نیستند اما نامشان حاشیه‌نشین است. می‌توانند حتی درون شهرها و در همسایگی محله‌های مرفه باشند اما شیوه زندگی و کمبود امکاناتشان است که آنها را حاشیه‌نشین کرده است. به عقیده شهلا کاظمی‌پور، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، حتی در محافل علمی هم آنها درست تعریف نمی‌شوند. او در گفت‌وگویی کوتاه با «شهروند» به انواع حاشیه‌نشینی که در حوزه مسکن، اشتغال یا فرهنگ است، اشاره می‌کند و در انتها از شیوه مدنی برخورد شهروندان با این پدیده می‌گوید:
اگر موافقید با یک تعریف درست از حاشیه‌نشینی شروع کنیم. حاشیه‌نشین کیست؟ آیا حاشیه‌نشینی همان زاغه‌نشینی است؟
حاشیه‌نشینی حتی در محافل علمی هم درست تعریف نمی‌شود و فکر می‌کنند حاشیه‌نشین به معنای در حاشیه شهرها نشستن است. در صورتی که در تعریف علمی حاشیه‌نشین کسی است که از نظر مسکن و وضع سکونت اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در حد متعارف جامعه نباشد. برای مثال کسانی که در مسکن غیرمتعارف زندگی می‌کنند. ممکن است اهالی منطقه‌ای در جنوب کشور همگی در کپر زندگی کنند، اینجا حاشیه‌نشینی اتفاق نیفتاده، اما وقتی همه در واحدهای مسکونی با مصالح ساختمانی زندگی می‌کنند و در کنارشان عده‌ای در آلونک زندگی می‌کنند یا کارتن‌خواب هستند این حاشیه‌نشینی است. در زمینه شغلی هم کسانی که شغلشان در حد مشاغل قانونی نیست مانند دزدی یا قاچاق، در رده حاشیه‌نشینی دسته‌بندی می‌شوند. از نظر فرهنگی کسانی که استانداردها و هنجارها را یا رعایت نمی‌کنند یا بلد نیستند حاشیه‌نشین می‌شوند.
آیا حاشیه‌نشینی اصولا و واقعا یک معضل است؟ و اگر هست از چه منظر؟
زمانی که حاشیه‌نشینی باعث ایجاد مشکلاتی برای خود شخص و خانواده و جامعه شود، معضل است. وقتی پول ندارد و در مسکن غیرمتعارف زندگی ‌کند، این تأثیر خود را می‌گذارد و ممکن است سراغ مشاغل غیرقانونی برود که این هم معضل است. از نظر فرهنگی هم چون نمی‌تواند مراودات اجتماعی داشته باشد، به رفتارهای غیراستاندارد دست می‌زند؛ همه اینها دست به دست می‌دهند که انسان حاشیه‌نشین شود؛ به معنای اعم معضل و مشکل می‌شود. وقتی دچار حاشیه‌نشینی شغلی باشد، از نظر بهداشتی هم مشکل خواهد داشت و بچه‌هایش هم جذب مدرسه نمی‌شوند.
آیا آدم‌های مشکل‌دار معمولا به سمت «حاشیه» کشیده می‌شوند یا اصولا «حاشیه» این توانایی را دارد تا هر آدم بی‌مشکل و شریفی را «مشکل‌دار» کند؟
حاشیه‌نشینی خود متأثر از پدیده‌های دیگر است؛ مثلا زندگی فرد در مبدأ یا روستا نمی‌چرخد یا علاقه به زندگی بهتری دارد و به شهر می‌آید. اما با زیربنای واقعی و سرمایه نمی‌آید و بی‌گدار به آب می‌زند. بودجه ندارد و خودش و زن و بچه‌اش در حاشیه شهرها و در خانه‌های حلبی زندگی می‌کنند. هر نارسایی به نارسایی دیگر دامن می‌زند. یا در مثالی دیگر فرد شهرنشین است اما شغل مناسب ندارد و نمی‌تواند زندگی زن و بچه‌اش را تأمین کند و به خانه‌های غیرمتعارف روی می‌آورد. الان داخل تهران هم زیر پل مدیریت عده‌ای آلونک‌نشین می‌بینیم که از نظر ساختار اجتماعی، فرهنگی حاشیه‌نشین محسوب می‌شوند. معمولا مهاجرت باعث حاشیه‌نشینی است؛ اما همیشه هم این طور نیست مثلا وقتی فرد اعتیاد دارد و از خانواده طرد می‌شود، مثالی برای حاشیه‌نشینی است.
مدل نگاه به معضل حاشیه‌نشینی و حاشیه‌نشین‌ها در تهران چگونه باید باشد؟ مدل غمخوارانه و مماشات‌گر یا مدل قدرت‌مدار و رفتن به سمت حذف «حاشیه‌ها»؟
برخی از مردم نگاه منفی به این موضوع دارند و می‌گویند حاشیه‌نشین‌ها مزاحم ما هستند و سیمای شهر را خراب می‌کنند. عده‌ای هم حالت ترحم دارند و کمک می‌کنند. من معتقدم حاشیه‌نشینی پدیده‌ای است که باید طوری مدیریت شود که از اول به وجود نیاید. ما با مسائل جامعه انفعالی برخورد می‌کنیم تا زمانی که مشکل به وجود می‌آید و بعد می‌گويیم حالا چه کنیم؟ باید به گونه‌ای مدیریت و برنامه‌ریزی کنیم که بروز این مسائل به حداقل برسد.
مسئولیت شهروندان -‌منهای مسئولیت دولت‌- در مواجهه با معضل «حاشیه» و «حاشیه‌نشینان» در چه چیز خلاصه می‌شود؟
تنها یک نکته مهم این میان وجود دارد و آن این است که مردم و انجمن‌های مردمی با کمک‌های فرهنگی خود کمک کنند این افراد سریع‌تر در ساختار جامعه جذب شوند. این نکته که بچه‌هایشان بتوانند به مدارس استاندارد جامعه بروند، بسیار مهم است؛ زیرا بچه‌ها خیلی می‌توانند در فرهنگسازی خانواده و نسل بعدی موثر باشند.


تعداد بازدید :  363