شماره ۹۴۹ | ۱۳۹۵ دوشنبه ۲۹ شهريور
صفحه را ببند
فرصت‌های احیای سرزمین که زود از بین می‌روند

|  مسعود امیرزاده  |   کارشناس محیط‌زیست|

دشت‌های وسیع، کوه‌های مرتفع، پهنه‌های سبز جنگلی و مرتعی فقط جلوه‌گاه چشم و روح ما انسان‌های دلزده شهرنشین نبوده، بلکه هریک از این اجزای طبیعت درجای خود عامل مهمی در تداوم چرخه‌های متعدد و به‌هم پیوسته‌ای هستند که پایندگی حیات در کره‌زمین بسته به گردش همیشگی آنهاست. درکشور ما هجوم شهرها، کارخانه‌ها و زمین‌های کشاورزی بسیاری از پهنه‌های طبیعی دچار آنچنان تغییرات ریخت‌شناسی عمیقی شده که انتظار بازگشت به حالت‌های اولیه و بکر و نیز انجام آن وظایف مهم و حیاتی اشاره شده و قاعدتا غیرقابل برآورده شدن است، اما هنوز هستند کوه‌ها، دشت‌ها، جنگل‌ها و مراتعی که از دسترس آسیب‌های تکنولوژی و الگوهای جدید زندگی ما انسان‌ها در امان مانده و همین‌ها چه از لحاظ زیبایی‌شناختی و چه کارکردهای اکولوژیک و ژیولوژیک تنها دارایی این سرزمین ولولای ادامه چرخه‌های حیاتی در آن هستند و لذا اهمیت حفظ و حراست این پهنه‌ها برای ما دوچندان و بی‌نیاز از تأکید است. شوربختی آن‌جا خود را جلوه‌گر ساخته که همین پهنه‌های زیبا و ظاهرا دور از دسترس در سالیان اخیر میهمان ناخوانده‌ای پیدا کرده که آمده تاوان آرامش ازلی آنها را به یک‌جا ستانده و کابوس نابودی آنها را تعبیر کند و این میهمان خود خوانده شرکت ملی گاز است. دربسیاری از پروژه‌های اخیر سرزمین‌های بکر و حیاتی را برای اجرا برگزیده است. سرزمین‌هایی که در تخریب آنها فرجام تباه یک سرزمین، یک ملت و یک تمدن خود را نمایان کرده است.  طنز تلخ ماجرا اینجاست که شرکت گاز مدعی سوخت‌رسانی پاک به تمام نقاط ایران ازجمله روستاهای کشور است، درحالی‌ که عملا ما با چنین روندی جامعه هدف را درمسیر مصرف سهل‌الوصول و ارزان انرژی قرار دادیم که خودعاملی است برای افزایش مصرف افسارگسیخته، گرمایش زمین، پسرفت‌های منطقه‌ای و جهانی و این را باید منظم کرد به تغییر بافت جمعیتی مناطق از روستاییان و جمعیت‌های بومی به سمت خوش‌نشینان و ییلاق‌نشینانی که با رسیدن گاز منطقه را مساعد ویلاسازی، بورس‌بازی زمین و زمستان‌گذرانی می‌یابند و چه بسیار روستاهایی که به کمک همین شاخص‌های اصطلاحی توسعه مانند جاده‌سازی، گازرسانی و غیره از حالت اولیه و اصیل خود فاصله گرفتند.  آنچه که درفوق اشاره شد، بخش قابل تحمل‌تر ماجراست. هزینه‌های اجتماعی و محیط‌زیستی مرحله بهره‌برداری شاید به آن خاطر کمتر از آن سخن می‌رود که حداقل تخریب عریان و گستاخانه طبیعت را به نمایش نمی‌گذارند، لیکن در فاز احداث است که بسیاری از پهنه‌های نادر و ارزشمند میهن در مسیر عبور لوله‌ها با طعم ناپسند هجوم تکنولوژیک و ماشین‌آلات گنگ و طبیعت‌ستیز آشنا می‌شوند. برای بیان بخش کوچکی از پیشامدهای فاز احداث باید به سراغ چند پروژه اخیر این شرکت رفت؛ به‌طور نمونه در پروژه گازرسانی دماوند به لاریجان سینه کوهستان‌های بلندقامت البرز آنچنان از هم دریده شد که برای بیننده توهم قدرت تخریب ماورایی ایجاد می‌شود.
درهمین پروژه میلیون‌ها تن خاک باطله نفس پوشش گیاهی و همینطور چشمه‌های حیات منطقه را بسته است. درمسیر 270کیلومتری لوله‌های گاز از دامغان به کیاسر که هنوز ابعاد آن رونمایی نشده، جنگل‌های هیرکانی و طبیعت سرسبز شمال کشور و حتی آثار تاریخی ازجمله گوردخمه‌های اشکانی لگدکوب بیل‌های مکانیکی خواهند شد و درختان بی‌همتا درمقابل لوله‌های سیاه گاز قامت خم کرده و جای خود را به ناخواندگانی می‌دهد که برای همیشه درخاک حاصلخیز منطقه خواهند ماند. در پروژه دیگر این جنگل‌های ناخوش احوال بلوطند که ما ایرانیان پس از هزاره‌ها تأمین آب‌وهوا به عوض اجرت آنها را ریشه‌کن می‌کنیم که جا داشت هزینه‌های سنگین رژه این لوله‌ها صرف تیمار آنها می‌شد. درهمین پروژه درمنطقه عثمانوند کرمانشاه به استناد بازدید میدانی معاون آموزشی سازمان محیط‌زیست ده‌ها‌ هزار درخت بلوط به وسیله ماشین‌آلات شرکت گاز کنده شدند تا آخرین نبض‌های حیات جنگل زاگرسی ضرباهنگ کندتری یافته و ما روزهای پرریزگرد بیشتری برای خود و فرزندان‌مان به میراث بگذاریم. آیا تصمیم‌گیران و مجریان چنین پروژه‌هایی وخامت اوضاع میهن را از نظر شاخصه‌های مختلف محیط‌زیستی چون دما، آب، خاک را نمی‌دانند و متوجه نیستند که اولویت کشور اعاده و ترمیم زیرساخت‌های طبیعی آن است، نه اجرای پروژه‌هایی که با وجود نبود فوریت قطعا راه‌های کم‌هزینه و
بوم سازگارتری به‌عنوان جایگزین درکنار خود دارند. این خود ما ساکنان ایران‌زمین هستیم که باید شرایط وخیم طبیعت را درک کرده و به حفظ و حراست از کوه‌های زیبای سرزمین خود که تنها نقطه امید ما برای کسب بارش از آسمان هستند، را بپردازیم. باید یادمان باشد در سالیانی نه‌چندان دور ایرانیان بدون دست‌درازی به سوخت‌های فسیلی ازجمله گاز توانسته بودند بالغ بر صدهزار سکونتگاه سرسبز  مولد روستایی را درپهنه سرزمینی خود برپاکرده که هریک به نوبه خود موزه حیرت‌انگیز از سبزینگی و تمدن و تولید بوده‌اند، حال اگر قرار باشد به عوض سوخت‌رسانی نوین به آنها خاک، آب، هوا و پوشش گیاهی را از آنها بستانیم، چه سودای پرزیانی برایشان تدارک دیده‌ایم. فرصت‌های احیای سرزمین به سرعت درحال سپری‌شدن است و این عزم ملی و همدلی دولت و ملت را در ترمیم زخم‌های طبیعت را می‌طلبد و نه این‌که با چنین پروژه‌های غیرضروری و مخربی آخرین نفس‌های مادر زمین را قطع کنیم.


تعداد بازدید :  398