امیر دژاکام کارگردان
اینکه هر گروهی از فعالان هنر بتوانند با جذب بودجههای مشخص که به صورت معمول در قانون تعریف شده به سمت هنر حرکت کنند، بسیار اتفاق مثبت و خوبی است اما ما باید در بلندمدت به یک تعریف درست از اینکه چه مقدار بودجه از کجا بیاید، برسیم چون قانون این موارد را از قبل تعریف کرده، درواقع طبق قانون اگر شرکتهای صنعتی و اقتصادی بخشی از بودجه خود را صرف کارهای فرهنگی و هنری کنند، معافیت مالیاتی و بخشودگی مالی به آنان از طریق اداره دارایی تعلق میگیرد. بهنظرم بهترین کار این است که اول حقوقدانان این قوانین را به اطلاع همه صاحبان سرمایه و گروههای اقتصادی برسانند. همانطور که پیش از این دیدهایم به خاطر وجود همین قوانین در زمینه ورزش فعالیتهای خوبی انجام شده است، بنابراین چقدر خوب میشود اگر بار دیگر اسپانسر تجاری و اقتصادی را
تعریف کنیم.
به نظرم اگر اسپانسرها توقعاتی داشته باشند که با رویکرد فرهنگی ما تعارضی نداشته باشد، مشکلی برای فعالیت اسپانسرها در عرصه تئاتر نیست.
توقعاتی عرفی که هر سرمایهگذاری از طرف دیگر خود دارد چون این یک رابطه دوطرفه است و هرکدام از آن اشخاص حقیقی یا حقوقی منافعی دارند اما گاهی اوقات در اولین برخورد هم میشود فهمید که آن اسپانسر موردنظر از اتفاقات فرهنگی اطلاعات درستی ندارد و دارای حداقلهای لازم برای سرمایهگذاری در یک کار فرهنگی نیست. ما باید به این مهم دقت کنیم،چون تئاتر باید جایگاه خودش را حفظ کند و به همین دلیل است که تئاتر همیشه معنویات را به مادیات ترجیح داده، در تاریخ ماندگار شده است.
-واقعیت این است که امروز در جهان ما با وجود مدرنیته و جهتگیری که به جای «مدرنیته» میتوان از دو گزاره اصلی عقلگرایی و تجربهگرایی(علم) هم استفاده کرد و «فردیت» را بهعنوان عامل سوم در کنار اینها قرار داد و از کنارهم قرار گرفتن این سه عامل تکثر ایجاد میشود، شما ناگزیر هستید که تجربه و عقل افراد را از هم متفاوت فرض کنید. حال اگر «عقل جمعی» را به این فاکتورها اضافه کنید، متوجه میشوید که این تکثر میتواند موجب تجربه یا علمی شود که جمع بیشتری در زمانهای بیشتر و مکانهای بیشتری از آن تبعیت کردهاند، بنابراین زمانی که بخواهیم یک پدیده را تعریف کنیم، اول از همه باید مشخص کنیم این تعریف بر چه مبنا و اساسی صورت میگیرد، مثلا براساس فلسفه کلاسیک یا مدرنیته؟ چون تعاریف سیال و لغزنده هستند و ما باید در تعریف شروع پایان و حدود را مشخص کنیم. با توجه به همه فاکتورهایی که گفتم ما باید با طمأنینه تئاتر را تعریف کنیم، اما باید بگویم که در عمل ما با آشوب بسیار وحشتناکی در زمینه تئاتر روبهرو هستیم و بینظمی و بیسروسامانی که در سالنهای تئاترمان داریم باعث شده تا افراد جایگاهشان در عرصه تئاتر مشخص نباشد. امروز در یک سالن یک نمایش از یک هنرمند حرفهای تئاتر میبینیم و فردای همان روز نمایشی از فردی که فرق دست راست و چپش را نمیداند در همان سالن به روی صحنه میرود.
این موضوع هم به مخاطب ما لطمه میزند، هم به هنرمند ما و هنرمند هم دوباره به مخاطب لطمه میزند.
-به نظرم در یک فضای مجرد که در آن رقابت جریان دارد و هیچگونه رانت و ممیزی وجود ندارد، درستش همین است که قیمتگذاری بلیت برعهده هنرمندان
باشد.
در این صورت مردم به دیدن این نمایشها با قیمت بلیت تعیینشده از سوی هنرمندان میروند یا نمیروند، اما دعوایی هم وجود ندارد چون در این فضا همهچیز سر جای خودش است.
ولی زمانی که به مشکلات فعلی مخاطبان و گروههای تئاتری نگاه میاندازیم متوجه میشویم که کمی باید تحمل کنیم و صبور باشیم. تئاتر تجاریمان باید تعریف شود، در مورد قیمتگذاری تئاتر ملی باید تامل بیشتری صورت گیرد و تئاتر دانشجویی باید از قیمت خوبی برخوردار باشد تا بتواند حداقل سود را برای دانشجویان بهدست آورد. تئاتر خصوصی، به این معنا که سالنهایی تأسیس شده و گروههای نمایش برای هر شب اجرا باید 200هزار تومان پول بدهند، آن هم سالنی که سه نمایش در آن اجرا دارد چقدر باید بلیتش را بفروشد که سی روز اجرا برود، هم دستمزدی داشته باشد و هم خرج دکور، بروشور و لباس را درآورد؟ به نظرم قیمت بلیت باید براساس امکاناتی که گروه میتواند از آن برخوردار باشد، تعیین شود.