| فرانسیس بوگنیون | مترجم: علی شاکر|
سال 2015 صليبسرخ جهاني و هلالاحمر پنجاهمين سالگرد تصويب اصول بنيادين خود را جشن گرفتند. از سال 1965 اين اصول و ارزشهاي بنيادين (يعني انسانيت و بشردوستي، بيغرضي، بيطرفي، عدم وابستگي و استقلال، خدمات داوطلبانه، وحدت و يگانگي و سرآخر جهانشمولي) صليبسرخ و هلالاحمر را موقع مواجهه با موقعيتهاي سخت هدايت کردهاند. خود من بهعنوان نخستين نماينده صليبسرخ بعد از سرنگوني خمرهاي سرخ در کامبوج با موقعيتهاي حساسي مواجه بودم که بايد براي ادامه کار از همين اصول بنيادين کمک ميگرفتم.
آن زمان درحالیکه ما با دولت پنومپن (پایتخت کامبوج) برای فراهم کردن محل کمکرسانی به آسیبدیدگان مذاکره و بحث میکردیم، دهها هزارتن از پناهجویان در مزر تایلند با کامبوج گیر افتاده بودند. آنها هنوز داخل کامبوج بودند، یعنی همانجایی که در کنترل خمرهای سرخ بود. موقعیت بدی داشتند و صلیبسرخ تصمیم گرفت به کمک آنان بشتابد. دولت پنومپن این عملیات را تعرض به حاکمیت خویش میدید و تهدید میکرد که اگر کمکرسانی به کامبوجیها را از طریق مرز تایلند قطع نکنیم، ما را نیز از کامبوج اخراج میکند. حال اینجا صلیبسرخ با موقعیتی مواجه بود که اصل بیطرفی را به چالش میکشید.
این مثال اهمیت همین اصول و ارزشهای بنیادین را مشخصتر میکند. در تمام قطعنامههای کنفرانس جهانی صلیبسرخ و هلالاحمر نیز این اصول بسیار مورد توجه قرار گرفتهاند. قطعنامههایی که ربطی به این اصول داشتند بسیار مهماند و بیشترین ارجاعها به همین اصول میشود. اصولی که به هدایت کارها و حصول اطمینان از انسجام آن کمک زیادی کرده است.
البته این هم درست نیست که بگوییم این اصول بنیادین ریشه در مصوبات رسمی و اداری دارند. از همان ابتدا فعالیتهای صلیبسرخ و هلالاحمر بهطور آگاهانه از اصول بنیادینی تبعیت میکرد که در ماموریتهای پیشین در عمل بهکار گرفته شده بودند. همچنین این اصول در قعطنامههای نخستین کنفرانسی منجر به تشکیل صلیبسرخ شد، یعنی درسال ۱۸۶۳ نیز موردتأکید قرار گرفته بود. این اصول بنیادین در بند ۶ کنوانسیون اصلی برای بهبود وضع زخمیهای ارتش در آگوست ۱۸۶۴ نیز مورد تأکید قرار گرفته است. اصلی که در اعلامیه حقوق بشر نیز آورده شد.
پس از آن ارجاعهای زیادی به این اصول شد. از سال ۱۸۶۹ برای اینکه افراد بهعنوان نیروهای صلیبسرخ پذیرفته شوند باید اصولی را فرامیگرفتند. از سوی دیگر تا جنگ جهانی دوم صلیبسرخ تلاش زیادی کرد تا به این اصول شکلی بینالمللی و جهانی دهد. درحالیکه این جنبش تلاش زیادی برای برپا داشتن اصول بنیادین به خرج میداد، به نظر میرسید که تمایل چندانی از سوی اعضا برای پذیرفتن آن وجود نداشت یا اینکه این شکل از آن را نمیتوانستند بهطور کامل بپذیرند. یکی از مهمترین دلایل این اشکال ظاهرشدن خشونتها و ظلمهای زیادی بود که طی جنگ جهانی دوم شاهدش بودیم، چراکه این اصول در آن زمان نتوانست جلوی خیلی از سوءاستفادههای برخی از اعضا را بگیرد.
بعد از جنگ جهانی دوم هلالاحمر و صلیبسرخ بهگونهای این اصول را تصحیح کردند که از سوی همه کشورها پذیرفته شود. پیشرفت اصلی در این زمینه، سال ۱۹۵۵ وقتی که ژان پیته کتاب «اصول صلیبسرخ» را منتشر کرد، اتفاق افتاد. پس از آن صلیبسرخ و هلالاحمر نشستهای مشترکی را برگزار و در هفت بند اصول اساسی را تعیین کردند.
این بیانیه تبدیل به منشوری برای جنبش شد. درواقع این اصول بود که حالا پذیرفته شد و کشورها آن را قبول کردند بدون آنکه الزاما با تعاریف اولیه و پیشین آنکه طی این سالها شکل گرفته بود، آشنا باشند. حالا این اصول اصلاح شده است که وظایف گروههای امداد بینالمللی را تعیین میکرد.
هرچند دولتها هم از همان ابتدا چندان خودشان را مقید به این اصول نمیدانستند، ولی هم نیاز به سازمانهای امداد و هم حسن انجام کار صلیبسرخ و هلالاحمر آنها را مجاب میکرد به این سازمانها اعتماد کنند. با همه این احوال، آنچه مهم است اهمیت و فایده این اصول طی 5 دهه گذشته برای عملیات امدادرسانی است. مثلا اگر در کامبوج از همین اصول پیروی نمیکردیم یا سازمان وابستهای بودیم، در عمل کمک به مردمی که در سرزمینهای تحت سلطه خمرهای سرخ حضور داشتند، ناممکن مینمود. ما با همین استقلال و عدم وابستگی است که میتوانیم برخی از زورگوییها را نادیده بگیریم.