شماره ۹۴۸ | ۱۳۹۵ يکشنبه ۲۸ شهريور
صفحه را ببند
پلیس پیشگیری یا پیگیری

مریم پاپی| پارکینگ یکی از معضلات شهر تهران است، اما گاهی این معضل توسط خود شهروندان تشدید می‌شود. این روزها کمتر مکانی در این شهر یافت می‌شود که پارک کردن در آن آزاد و مستلزم پرداخت هیچ‌گونه هزینه‌ای نباشد، اما گاه در همین محل‌ها نیز مالکان ساختمان‌های مجاور برای پارک خودروها مانع ایجاد می‌کنند. این موانع می‌تواند گلدان‌های بزرگ سیمانی که در زمین کاشته می‌شود یا اعتراض و تهدیدهای کلامی باشد.
خیابان جهان‌آرای تهران چند روز پیش شاهد یکی از این صحنه‌های اعتراض و مشاجره بر سر پارک خودرو بود. سرنشینان یک خودرو، در مکانی مجاز، در مقابل یک میوه‌فروشی پارک کردند تا به مغازه‌ای در آن‌سوی خیابان بروند. پس از پیاده شدن و طی مسافتی، شاگرد میوه‌فروش آنها را صدا می‌زند و درخواست می‌کند که جای خودرو را عوض کنند. راننده به مغازه میوه‌فروشی می‌رود تا با صاحب آن گفت‌وگو کند و با برخوردی مواجه می‌شود که به گفته خود میوه‌فروش، خشن و «میدانی» است.
میوه‌فروش به راننده می‌گوید که می‌توانسته خودرو خود را مقابل مغازه‌اش پارک کند، اما این‌جا را برای مشتریانش خالی نگه داشته است. بحث بالا گرفت و مداخله پلیس ضروری ‌شد. بعد از نزدیک به ۱۵ دقیقه پلیس موتورسوار از راه رسید.
سرنشینان خودرو به پلیس گفتند که مغازه‌دار نزدیک بوده یقه آنها را بگیرد و درگیری فیزیکی ایجاد کند. او داخل مغازه رفت و میوه‌فروش گفت که می‌داند محل پارک، ملک شخصی‌اش نیست، اما نمی‌تواند اجازه دهد کسانی که از مغازه دیگری خرید می‌کنند، جلوی مغازه او پارک کنند، چون مشتریان احتمالی میوه‌فروشی، به دلیل نبود جای پارک از دست می‌روند.
دو طرف، مقابل پلیس با هم مشاجره کردند. مرد میوه‌فروش صدایش را بلند کرد و تا مقابل صورت آن دیگری جلو آمد. وقتی با اعتراض مواجه ‌شد، گفت که صدایش بلند است و رفتارش متعلق به میدان میوه و تره‌بار! در این میان، آقای پلیس گفت که دستور ندارد با چنین برخوردهایی مقابله کند، چون هنوز درگیری فیزیکی رخ نداده است. حالا پلیس با راننده خودرو بحث می‌کرد که سعی در بزرگنمایی موضوع داشت؛ بلند صحبت کردن، فریاد زدن و حالت تهاجمی گرفتن، جرم نیست. از سوی دیگر، راننده او را به طرفداری از میوه‌فروش متهم می‌کرد.
پلیس هنگام بحث‌ها بارها از فشار روانی می‌گفت که در حین انجام وظیفه تحمل می‌کند و روح خسته‌ای که باید برای زن و بچه‌اش به خانه ببرد... از این‌که باید قرص خواب بخورد تا خوابش ببرد و.... کم‌کم آقای پلیس بیش از طرفین دعوا شاکی شد، ناسزایی خطاب به خودش و پدرش به زبان ‌آورد و تقاضا ‌کرد که اگر شکایتی هست مکتوب کنند تا در دادگاه بررسی شود.
این درگیری کوچکی است که ممکن است میان شهروندان رخ دهد و برای حل آن از پلیس ۱۱۰ کمک بخواهند. اما به نظر می‌رسد پلیسی که روی لباسش کلمه «پلیس پیشگیری» حک شده، به جای خاموش کردن آتش منازعات شهروندان، آنها را شعله‌ور می‌کند.
کوچکترین انتظار از پلیس پیشگیری، این است که تلاش کند اختلاف‌ها و شکایت‌ها پیگیری نشود و در محل ختم به خیر شود. او باید شرایط متشنج دعوا را درک و بتواند در این شرایط خودش را کنترل کند.
پرسش اینجاست که نیروی انتظامی براساس چه مهارت‌ها و ویژگی‌هایی پلیس‌ها را در یکی از حساس‌ترین مشاغل، یعنی ارتباط چهره‌به‌چهره با مردم به کار می‌گیرد؟ آیا غیر از مسائل حقوقی و قانونی، اصول و تکنیک‌های ابتدایی روانشناسی مربوط به آرام کردن طرفین دعوا و پیشگیری از ادامه اختلافات هم به آنها آموزش داده می‌شود؟


تعداد بازدید :  420