فرشید غضنفرپور| بزرگترین تشکل مخالف دولت مجوز فعالیت رسمی گرفت. حالا حلقه سیاسی اطراف آیتالله مصباحیزدی بهعنوان یک حزب سیاسی رسمی خواهد توانست با خیال راحت وارد فعالیتهای انتخاباتی شود. اگرچه باید گفت پایداریها از خیلی وقت پیش هم همین کار را میکردند. درواقع جبهه پایداری تشکلی سیاسی بود که در پس اختلافات پیش از رقابتهای مجلس نهم از میان اصولگرایان سر برآورد. در آن زمان اصولگرایان تلاش میکردند با محوریت آیتالله مهدویکنی فهرستی واحد را برای سراسر کشور منتشر و کرسیهای مجلس نهم را یکپارچه از آن خود کنند. در گرماگرم تعیین فهرست واحد انتخاباتی بود که مشخص شد شماری از اصولگرایان با محوریت آیتالله مصباحیزدی مدیر موسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی(س) به دنبال فهرستی جداگانهاند، فهرستی که مشخصاً در بیشتر موارد با لیست مورد تأیید جبهه متحد اصولگرایان متفاوت است.
در برههای که سه جبهه متحد اصولگرایان، پایداری و ایستادگی برای به مجلس فرستادن نامزدهایشان تلاش میکردند، جبهه پایداری خیلی زود توانست توجه رسانهها را به خود جلب کند.یا به خاطر اعضای پر سروصدا و جنجالبرانگیزش بود یا به دلیل نزدیکیشان به محمود احمدینژاد بههر حال نتیجه انتخابات مجلس نهم نشان داد با وجود پیروزی جبهه متحد اصولگرایان، سهم جبهه پایداری هم در مجلس نهم اندک نیست. درواقع آنقدر اعتماد بهنفس داشتند که همان اول کار با جلو انداختن حدادعادل با علی لاریجانی رقابت كنند و پس از شکست باز هم با تشکیل فراکسیون اصولگرایان (اقلیت) سیادت لاریجانی و فراکسیون رهروان (اکثریت) در مجلس را زیرسوال ببرند.
تا زمانی که احمدینژاد رئیسجمهوری بود بیشتر انرژی جبهه پایداری در مجلس صرف حمایت از دولت میشد؛ هرچند باید گفت دولت احمدینژاد و جبهه پایداری در برابر یکدیگر نیز سیاست دوری و دوستی را در پیش گرفته بودند اما وجود نمایندگانی همچون رسایی و کوچکزاده در مجلس کافی بود تا خیال اعضای دولت احمدینژاد تا اندازه زیادی از پارلمان راحت باشد. با پایان دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد و پیروزی غیرقابل پیشبینی حسن روحانی اعضای جبهه پایداری در مجلس اینبار به جای حمایت از دولت به انتقاد از دولت جدید روی آوردند. پایداریها اینک در قالب فراکسیونی هدایت مخالفان دولت در مجلس را برعهده گرفتند.
همایش دلواپسان و استیضاح وزیر علوم نقاط عطف تلاشهای گروهی اعضای جبهه پایداری بود که در تابستان گذشته به ثمر نشست، اولی موجی از انتقادات مقطعی به توافقنامه همکاری مشترک ژنو میان ایران و 1+5 را به راه انداخت و دومی نخستین وزیر دولت یازدهم را از سمت خود برکنار کرد. پایداریها در ماههای اخیر هیچگاه از در صلح و سازش با دولت کنار نیامدند، در نگاهي تاريخي نيز نبايد فراموش كرد اتخاذ سیاست نوازش مخالفان در دولت اصلاحات بهویژه مدیریت مرحوم احمد بورقانی در معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد مانع از حملات رسانهای جریان مقابل نشد و اعطای یارانههای پُر و پیمان به مطبوعات مخالف گاه حتی تا دوبرابر مطبوعات هوادار دولت در نهایت چنان که انتظار میرفت کینهها را برطرف نکرد اما حالا به نظر میرسد دولت یازدهم با اعطای مجوز رسمی فعالیت حزبی به سرسختترین مخالفانش که گاه در تریبونهای رسمی رئیسجمهوری را متهم به فروش اسناد محرمانه به بیگانگان میکنند تلاش برای روشن کردن فضای تاریک نقد و انتقاد است. فضایی به اصطلاح «بزن در رویی» که قربانی اصلی آن دولت و اعضای کابینه از سویی و افکار عمومی جامعه از سوی دیگر بوده است. صالحیامیری قائممقام وزير كشور درباره درخواست تشکیل حزب از سوی جبهه پایداری گفته است: این حزب درخواست تأسیس با عنوان «جبهه پایداری» کرده بود اما با توجه به آنکه لفظ جبهه در ادبیات سیاسی به مجموعه چند حزب گفته میشود و تقاضای مربوطه، یک حزب بود لذا قرار شد متقاضیان تأسیس این حزب سیاسی به جای جبهه عنوان دیگری پیشنهاد کنند. در نخستین واکنشها صادق محصولی از اعضای شورای مرکزی جبهه پایداری و وزیر کشور دولت نهم ضمن ابراز بیاطلاعی از صدور مجوز از سوی وزارت کشور از شنیدن خبر آن ابراز خوشحالی کرده است. هرچند بعید است جبهه پایداری حالا که از سوی دولت روحانی مجوز فعالیت رسمی گرفته تغییری در سیاستهای انتقادیاش علیه دولت بدهد اما بههر حال این امید نیز وجود دارد که تبدیل شدن به حزب سیاسی به جای یک تشکل اعضای این جریان را ملزم به رعایت برخی بایستههای فعالیتهای سیاسی قانونی در کشور کند.
پایداری دیگر شناسنامه دار شده است
امیر محبیان
معنــایی که از مردمســالاری دینی میفهـمیـم ایـن است که کارکردها و رفتارهای افراد و گروههای سیاسی به صورت روشن و شفاف و تابع قانون و شرع باشد، به عبارتی آنچه باعث نگرانی میشود این نیست که حزب یا گروهی دارای عقیدهای خاص است و یا حتی مخالف ما است، نگرانی زمانی بوجود میآید که اهداف روشن نباشد و رفتارها در قالب ضوابط موجود قرار نگیرند. به عبارتی رفتارها به گونهای عقلانی نباشند که بتوان بر روی آن برنامهریزی کرد و افراد مسئولیت اعمال خود را بپذیرند. میدانیم آزادی همزمان که دارای ارزش است بدون پذیرش مسئولیت به آشفتگی منجر میشود پس برای حفظ آزادی، افراد و گروهها باید مسئولیتپذیر باشند. جبهه پایداری بهعنوان یک تشکل که عملاً کار حزبی انجام میداد مسئولیت اعمال خود را به عهده نمیگرفت و دولت و نظام سیاسی دقیقاً نمیدانست که اگر سخن آنها و رفتارشان موجب هزینههایی برای کشور شود قانوناً چه کسی مسئول است هرچند آنها از لحاظ نمایش حزبی هم کار خود را انجام میدادند. بنابراین حرکت دولت بسیار اقدام ارزشمندی بود. جبهه پایداری باید قانونپذیری و مسئولیتپذیری خود را اثبات کند و از این پس ضمن اینکه باید در چارچوب قانون عمل کند بهعنوان یک شخصیت حقوقی هم باید پاسخگوی رفتار و عملکرد خود در سطح جامعه باشد. زمانی هست که حزب و گروه برای کسب قدرت شکل نمیگیرد یعنی بدنه اجتماعی را از طریق ساماندهی هدایت و جذب نمیکند بلکه از طریق آژیتاسیون و تحریک عواطف میکوشد یک موج مخالف را علیه یک جریان مستقر ایجاد کند و صرفاً به شکل تخریبی عمل کند متاسفانه جبهه پایداری تاکنون بیشتر اینگونه عمل میکرد یعنی سعی میکرد کرسی شعارهای انقلابی را بدست بگیرد و با تحریک عواطف جریانهای موجود را مورد تهاجم قرار بدهد، بر روی امواج احساسات و علائق جریانات خاص بالا برود و دیدگاههای خود را مطرح کند. ما بهعنوان اعضای جریان اصولگرایی معتقدیم باید وضع جبهه نسبت به دیدگاههای بیان شده و مرامنامهاش مشخص باشد تا بتوان دیدگاههایش را مورد پرسش قرار داد. با حزب شدن جبهه پایداری از این به بعد کار ما فقط تحلیل رفتار جبهه پایداری نخواهد بود بلکه تطابق این رفتارها با نگرشها و تحلیل نگرشها خواهد بود و طبیعتاً از این به بعد جبهه پایداری هم خودش را موظف میداند که به پرسشها پاسخ بدهد.