| مصطفی تبریزی | روانشناس اجتماعی |
درمورد اینکه پیرامون آسیبهای اجتماعی به صورت شفاف و عریان نگاه کنیم و حرف بزنیم، سالهاست دونگاه متفاوت در کل دنیا وجود دارد. یکی این است که ما مسائل اجتماعی را نباید خیلی باز کنیم، چون ممکن است روح اجتماعی صدمه ببیند و روحیات جامعه دچار آسیب شود و در مقابل هم نگاه دیگری وجود دارد که معتقد است این مسأله موجب آموزش جامعه میشود. بنابر دیدگاه دوم حتی اگر ما معضلات و آسیبها را نشان ندهیم، از منابع دیگر هم این اطلاعات به دست افراد جامعه میرسد و انکار آن راه درستی نیست. من فکر میکنم نشاندادن اتفاقات مجرمانه تعمیمی از فرض دوم است. ما باید در ابتدا تکلیفمان را با خودمان مشخص کنیم که نگاهمان برای اداره جامعه با کدام عقیده همراهی و در جامعه ما کدام راهکار کاربرد بیشتری دارد. به طور مثال در حوزه موادمخدر سالهاست این بحث را داریم و هنوز نمیدانیم تا چه حد میخواهیم در مورد آن صریح با مردم صحبت کنیم. نقطه ضعف ما در کشور از همین جا نشأت میگیرد که مسئولان حوزه آسیبها و عموم جامعه هنوز نمیدانند که چه میخواهند و از طرفی حوصله صرف زمان زیادی برای رصد آسیبهای اجتماعی را هم ندارند، برای همین وقتی جامعه به حالت هشدار درمیآید تازه به فکر بیان طرح مسأله میافتیم که خود این موضوع حساسیتبرانگیز است. بهطور مثال الان حوزه اعتیاد و زنان سرپرست خانوار حوزههایی هستند که کمکم از حالت کنترل خارج میشوند و مجبوریم حرفهای مرتبط به آن را با صدای بلند بیان کنیم که خود این ماجرای بلندگویی معضلات طبعا حساسیتزا میشود.
باید در نظر داشت حذف نشانهها کمکی به حل موضوع نمیکند و اینطور نیست که اگر موضوعی نشان داده نشود، حساسیتها نسبت به آن از بین میرود. ما در جامعهای زندگی میکنیم که منابع کسب اطلاعات متفاوت هستند و تنها یک رسانه وظیفه آگاهی رساندن به مردم را ندارد، بنابراین در چنین شرایطی حذف معضلی از یک رسانه مانند سینما کمکی به شرایط نمیکند. موضوع نشان دادن آسیبهای اجتماعی در رسانهها بحثی است که مردم خیلی در آن دخیل نیستند و تصمیمگیری این موضوع برعهده مسئولان است که با توجه به شرایط جامعه برای آن تصمیم بگیرند.
من موافق مدیریت این ماجرا هستم و معتقدم حذف راهکار نیست ولی شدت و حد آن را میتوان بنابر شرایط اجتماعی مدیریت کرد.در سریالهای خانوادگی هم اوضاع به همین منوال است. چندسال پیش موضوع خیانت، بحث داغ رسانهها شده بود و برای آن فیلمها و سریالهای زیادی ساخته، همان موقع هم این بحثها مطرح میشد که با نشان دادن موضوع خیانت و مطرح شدن بحث متزلزل شدن ازدواجها بهطور مستقیم بنیان خانواده را مورد هدف قرار دادهایم و هرچه بیشتر به این مشکل دامن میزنیم. اما واقعیت این است که وقتی فیلمسازی فیلم اجتماعی میسازد حتما آنقدر برای آن مصداق دیده که خواسته آنها را در فیلمش نمایش دهد، بنابراین در چنین شرایطی اتفاقا ساخته شدن چنین فیلمی به سود جامعه است. اگر فیلمی مانند لانتوری ساخته میشود، از دل مشکلاتی است که برای یک جامعه اتفاق افتاده و بازتابی از اتفاقاتی است که رخ داده. مردمی که میتوانند لانتوری را در سینما ببینند، شهروندانی هستند که ممکن است هرکدامشان در اطراف خود فردی را ببینند که دچار اسیدپاشی شده یا بهطور مستقیم یا غیرمستقیم (از طریق سایر رسانهها و غیره) با این موضوع درگیر شده باشد، بنابراین از حیث مطرحکردن موضوع مشکلی نیست. حالا میماند نحوه نشان دادن این موضوع و اثری که روی مخاطب میگذارد. حقیقت آن است دیدن چنین صحنههایی برای افرادی که روحیه حساسی دارند یا به نحوی سریع از مسائل مختلف تأثیر میپذیرند، مناسب نیست و میتواند اثرات سو و مخربی بر روحیه افراد داشته باشد که راهکار این موضوع هم اهمیت دادن به ردهبندی سنی فیلمها، هم برای سازندگانش و هم برای مخاطبان فیلمهاست. اگر هر فیلمی با هر موضوعی برای عموم مخاطبان نمایش داده میشود، نشان از ضعف مدیریت است. اولا نتوانستهایم برای هر موضوعی فیلمهای مختلفی با درجههای متفاوت از خشونت بسازیم که هر فرد بنابر آستانه تحملش بتواند فیلم مناسب را انتخاب کند و نکته دوم هم این است که برای گروههای سنی مختلف نتوانستهایم فیلمهای مناسب تهیه کنیم. خیلی از وقتها مخاطب برای دیدن یک معضل در قالب نمایشی گزینههای مختلفی ندارد.
در حوزه اجتماعی بنابر مطالعات و مشاهدات، انکار و مخفیکردن آسیبها نهتنها دردی را دوا نمیکند، بلکه باعث نادیدهگرفتن آن موضوع میشود و طبعا راهکار مناسبی برای حل معضلات هم پیدا نمیشود. مردم ما روحیه لطیفی دارند و این قابلانکار نیست اما این موضوع دلیل خوبی برای نادیده گرفتن معضلات نیست. اسیدپاشها، قاتلان، سارقان و تمامی مجرمانی که آنها را به چشم کسانی میشناسیم که به جامعه آسیب میزنند، افرادی هستند که از دل همین جامعه حساس برآمده و رشد کردهاند. بنابراین نشاندادن این فیلمها با هر درجه از تلخی و خشونت هرچقدر هم که ناخوشایند باشند، درصد کمی از واقعیت جامعه است. به عقیده من شاید بتوان با نشاندادن درصدی از تلخی آنچه این آسیبها بر سر افراد میآورد، از ماجراهای بعدی و اتفاقات ناخوشایند بیشتری جلوگیری کرد.