روشنک گرامی در تئاتر، سینما و تلویزیون فعالیت دارد. او کار خود را سال 85 با تئاتر آغاز کرد اما بعدها با بازی در تلویزیون و سینما، کمی از این عرصه فاصله گرفت. البته در سهسال اخير اجراهايى در تئاتر ميرهولد (مسكو) داشته و اين همكارى ادامه دارد. در هر حال شهرت بصری او بیشتر برمیگردد به بازی در سینما؛ فیلمهایی مثل «قاعده تصادف» به کارگردانی بهنام بهزادی، «ملبورن» به کارگردانی نیما جاویدی، «هیچکجا هیچکس» به کارگردانی ابراهیم شیبانی و «آخرینبار کی سحر رو دیدی؟» به کارگردانی فرزاد مؤتمن. فیلمهای سینمایی «هلن» به کارگردانی علیاکبر ثقفی، «تابو» به کارگردانی خسرو معصومی، «بیسایه» به کارگردانی ابوالفضل صفاری و «خانه دیگری» به کارگردانی «بهنوش صادقی» با بازی این بازیگر در نوبت اکران هستند. او در این نمایش نقش «هرمیا»، معشوقه جوانی به اسم «لایسندر» را بازی میکند که به دلیل قوانین سخت آتن اجازه ازدواج به آنها داده نمیشود. آنها تصمیم به فرار میگیرند اما در ادامه اتفاقاتی میافتد که فضای کمیک و فانتزی نمایش را تشدید میکند. در روزهای اخیر البته روشنک گرامی روی صحنه آسیب دید و بعد از آزاده صمدی از ادامه همکاری در این نمایش بازماند. وقتی از او درباره دلایل بازی در این نقش و سطح آسیبدیدگی پرسیدیم گفت: «به خاطر حمایت از دوستان بازیگرم ترجیح میدهم پرحرفی نکنم و فقط به موضوعی بپردازم که شاید جواب سوال دوم شما هم باشد. من چند روز است راجع به این موضوع فکر میکنم؛ اینکه دليل اين اتفاقات كه براى من و آزاده صمدى و البته شهروز دلافكار افتاده چه چیزی میتواند باشد؟ چون مطمئنم كه سهلانگارى بازيگر و عدم شناخت او نسبت به بدنش نمىتواند باشد، چون هر سه ما بدنهاى آمادهاى داريم. اگر شهروز دلافكار براى تمرين به قسمت بالايى دكور مىرود و آن قسمت از دكور كه بايد قابليت تحمل وزن چند نفر را داشته باشد، خراب مىشود و مىريزد و دنده بازيگر مىشكند، مطمئنا سهلانگارى بازيگر نمىتواند باشد. سطح سازههاى فلزىاى كه دكور روى آنها قرار مىگيرد و كسى غير از خودمان آنها را نمىبيند، هیچ محافظى ندارد و جاى برش آنها تيز است. باعث مىشود تمام تن ما هنگام عبور از زير دكور زخم و كبود شود و پاى كسى كه از حفرهها به پايين مىپرد، اگر به يكى از آنها كه محافظى ندارد برخورد كند، دچار شكستگى مىشود. من نمىدانم مقصر اين اتفاقات كيست. نمىخواهم غر بزنم ولى بدن بازيگر يكى از ابزارهای كار اوست. بهخاطر تعهد اخلاقىاى كه دارى با رضايت كارهاى ديگرى كه آنها را هم دوست دارى قبول نكنى، قرارداد فسخ كنى و به خاطر سهلانگارى كسى غير از خودت نصف اجراها را هم از دست بدهى، دردناك است و دردناكتر است اگر دوره درمانت طولانى شود، اين اجرا تمام شود و تو اينبار هم از دست بدهى ولى نه با رضايت. من در سه اجرا با پاى شكسته روی صحنه رفتم و بعد از آن قادر به حركت نبودم وگرنه باز هم به خاطر گروه ادامه مىدادم. البته الان مدتي است كه مطلقا استراحت كردهام و از هفته ديگر به اجراهایم برمیگردم و به كارهایم مىرسم. به قول يكى از بچههاى گروه درد را بايد از رو بُرد! اين اتفاقها هم يک جور چالش است كه بفهمى چقدر قوى هستى. اميدوارم شهروز دلافكار و آزاده صمدى عزيزم زودتر بهبود پيدا كنند.»
در حالحاضر غزل شجاعی که پیش از این در نقش «سوگلی» بازی میکرد، نقش روشنک گرامی را نیز به عهده گرفته است.