نازآفرین کاظمی، کار نمایش را از سال 79 در انجمن نمایش شهر کرج آغاز کرده و از آثار شاخص او در تئاتر میتوان به «گزارش خواب» به کارگردانی محمد رضاییراد و «مجلس شبیه؛ در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رُخشید فرزین» به کارگردانی بهرام بیضایی اشاره کرد. کاظمی از سال 84 وارد تلویزیون شد و همزمان فعالیتهای نمایشی را کمرنگتر کرد تا جایی که از این بازیگر، بازی در سریال «گلهای گرمسیری» (محمدمهدی عسگرپور)، «فرات» (مازیار میری)، «آواز در باران» (قاسم جعفری) و فیلم سینمایی «گزارش یک جشن» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا را دیدیم. وقتی از او درباره پیشزمینه همکاری درنمایش «رویای یک شب نیمه تابستان» پرسیدیم، گفت: «آشنایی با کارگردان این نمایش، آقای کوشکی، درسال 90 شکل گرفت. من آن سال درفیلم «یک داستان عاشقانه» به کارگردانی ایشان بازی کردم و برای بازی در این نقش، نامزد بهترین بازیگر نخستین جشنواره فیلمهای ویدیویی هم شدم. آشنایی ما درواقع از این فیلم شروع شد تا اینکه درسال 91 گروهی تشکیل دادیم به نام «تمس» (تئاتر مردمک سفید) با محوریت مصطفی کوشکی، همسر ایشان خانم هستی حسینی، من و شهروز دلافکار. چند نفر دیگر هم البته بودند که بعدها جدا شدند. همراه این گروه، «افسوسخوار» را به کارگردانی آقای کوشکی روی صحنه بردیم و درجشنواره سال 92، «عشقلرزه» به کارگردانی هستی حسینی؛ اما ماجرای این نمایش برمیگردد به دغدغههای آقای کوشکی برای راهاندازی نمایشی کمدی براساس «رویای یک نیمه شب تابستان» اثر شکسپیر. به این ترتیب مطالعاتی انجام دادیم، اتودهای مختلفی زدیم و درنهایت اواسط اردیبهشت تمرینها را شروع کردیم. آنچه درحال حاضر روی صحنه میبینید، ماحصل همین تمرینهاست.»
اما بازی نازآفرین کاظمی به نقش «هلنا» محدود نماند و حدود 3هفته بعد از نخستین اجرا ناچار شد بازی در نقش «هیپالیتا» را هم به عهده بگیرد. ماجرا از این قرار بود که خانم آزاده صمدی بازیگر این نقش به دلیل پیچخوردگی مچ پا دیگر نتوانست اجرا را ادامه بدهد و درحال حاضر نازآفرین کاظمی در دونقش بازی میکند. او در توضیح این اتفاق گفت: «واقعیت این است که هفته گذشته خانم صمدی حین اجرا، پایشان آسیب دید. اول فکر کردیم مسأله مهمی نیست اما بعد دیدیم که متأسفانه فعلا نمیتوانند همراه ما باشند. البته فردای روز اتفاق همه آمده بودیم و آماده شده بودیم و گریم هم انجام شده بود، اما تقریبا 45دقیقه قبل از اجرا آقای کوشکی آمدند و مرا صدا کردند و گفتند که نقش «هیپالیتا» را هم باید بازی کنم، چون من در این نمایش، نقش «هلنا» را به عهده داشتم. یک مقدار در ابتدا برایم شوکآور بود. بعد خانم صمدی آمدند و دیدم که درد دارند و نمیتوانند روی صحنه بروند. تنها چیزی که در آن لحظه به ذهنم رسید، این بود که بدون هیچ نوع ترسی روی صحنه بروم. چارهای هم نبود، چون تماشاگر پشت در بود و واقعا نمیتوانستیم کاری بکنیم. فقط توانستیم چند تمهید کوچک در طراحی لباس و تغییراتی در گریم، درنظر بگیریم. چون دو کاراکتر بسیار متفاوت هستند و هیچ شباهتی به هم ندارند. یکی از دلایل هم این بود که من از ابتدا درکنار آقای کوشکی حضور داشتم و تقریبا تمام دیالوگهای کاراکترهای دیگر را هم حفظ بودم. این موضوع هم در پیشنهاد آقای کوشکی تأثیر داشت و البته محبت هم داشتند و اعتماد کردند. همین هم شد که من از آن شب شروع کردم. متأسفانه خانم صمدی به ما نرسیدند و مجبور هستند زمانی دو سه هفتهای را تحت درمان باشند و استراحت کنند. درپایان هم باید بگویم برایشان آرزوی سلامتی دارم. امیدوارم زودتر به اجراهای ما برگردند. من قطعا با تمام توانم تلاش کردم جای خالی ایشان را پر کنم و حتی لحظهای به خودم این جسارت را ندادم که فکر کنم میتوانم جای ایشان باشم. فقط تلاش کردم نمایش را پیش ببرم و منتظر بازگشتشان هستم.»