یکی از موضوعاتی که در این نمایش خیلی به چشم میآید، طراحی گریم است. اهمیت آن در این نمایش حتی تا این حد است که ممکن است با تغییراتی، محتوایی دیگر را به اثر منتقل کند. ضمن اینکه کار سنگین و چشمگیری هم انجام دادید که البته شبیه آن را در سینما دیدهایم اما خب درتئاترکمتر بوده.
بله. کار سنگینی بود. یکی از دشواریها هم این بود که نمونههای آن در آثار فانتزی جهان ساخته شده و باعث میشد ناخودآگاه کار ما نوعی کپیبرداری بهنظر برسد. همین حالا هم که من گاهی در صفحه اینستاگرامم، تصاویری از کار روی بچهها را میگذارم، یک عده کامنت میگذارند که کپی از این کار یا از آن کار است اما اگر بخواهم صادقانه صحبت کنم، من راجع به هیچکدام از این کاراکترها کپیبرداری نکردم.
فکر کنم بیشتر راجع به کاراکترهای «جن»، چنین حرف و حدیثهایی مطرح باشد.
بله. مسأله از جایی پررنگ میشود که این نوع «جن» که ما داریم آن را نمایش میدهیم، در تصور عمومی و فرهنگ بصری ایرانیها سابقه ندارد، چون در افسانههای ما «جن» را با سری تراشیده یا گوشهایی بیرونزده یا پارامترهایی از این دست میشناسند. طراحی گریم «جنگیر» آقای کوروش نریمانی هم کار من است و به خاطر همین با این باور و تصویر آشنا هستم. ولی در این نمایش همچنان این نگرانی وجود داشت که به سمتوسوی خاصی نروم، چون در فرهنگ غرب با توجه به آثار سینمایی یا نقاشیشان - مؤلفههایی وجود دارد که با فرهنگ ما همخوانی ندارد، مثل رنگ چشم، فرم گوش و حتی استفاده از شاخ. حتی در این نمایش هم از تعبیه «شاخ» برای کاراکترهای «جن» صحبتهایی داشتیم اما من از این جهت مخالف بودم که بههرحال ما با تماشاگر ایرانی مواجه هستیم. درست است که متن، غیرایرانی است اما در فرهنگ ما «شاخ»، تصویر «دیو» را برای تماشاگر تداعی میکند. برای همین من سعی کردم با توجه به هر کدام از کاراکترها، یعنی «اُبران»، «پاک» و «ملکه جنها»، در راستای طراحی لباس حرکت کنم، یعنی وقتی طراحی خانم میرحمیدی را دیدم، بر این مبنا جلو رفتم و نتیجه چیزی شد که میبینید.
در واقع نگرانی شما از این بود که مرزهای باور عمومی در فرهنگ ما با آنچه در فرهنگ غربی وجود دارد، مراعات شود.
بههرحال اگر شما بیایید از رنگ لنز غیرعادی زرد در چشم کاراکتر استفاده کنید یا گوش غیرمتعارف برای او کار کنید یا از رنگ فونی استفاده کنید که تهمایه بنفش دارد، در هر حال ناخودآگاه تماشاگر را به سمت تداعی بعضی کاراکترهای سینمایی میبرید. حتی خود من نخستین بار که کاراکتر «تاتیانا» (ملکه جنها) را کار کردم، ناگهان ناخودآگاه یاد فیلم «آواتار» افتادم. منظورم این است که بههرحال این تشابه ممکن است این تداعی را به وجود بیاورد اما صادقانه عرض کنم طراحی گریم این کار اینطور نبود که مثلا من بروم یک تصویری را نگاه کنم و بگویم حالا این لنز و این رنگ مو را میگذارم که شبیه شود. اما اگر تصادفا شباهتی میبینید، به خاطر همان مؤلفههایی است که گفتم و الا قرار نبوده مشابهتی با مثلا آثار فانتزی بهخصوص آثار فانتزی هالیوودی وجود داشته باشد. مثلا من خاطرم است راجع به کاراکتر «ابران»، آقای کوشکی بدش نمیآید که موی کوتاه داشته باشد یا «پاک» را طور دیگری میدید ولی من گفتم اجازه بدهد من طرحها را بیاورم و روی چهره پیاده کنم تا بعد راجع به آنها صحبت کنیم. البته نگرانی ایشان را درک میکردم، چون نمایش پرتحرکی داریم و بازیگر دایم درحال انجام فعالیتهای بدنی است. میخواهم بگویم تمام این نگرانیها وجود داشت اما خدا را شکر نتیجه قابل قبول است و با بازتابی که نمایش داشته، میبینم خوب بوده. ضمن اینکه باید از گروه خودم واقعا تشکر کنم؛ بهمن صنیعی که ساخت پروتز گوشهای جنها و اجرای گریم را به عهده داشتند و همینطور خانم بهاره اسدی و شبنم روزبهانه که از گریمورهای حرفهای تئاتر هستند و واقعا در این مدت با من همراه بودند و همکاری کردند. از خانمها سپیده اسلامی و آزاده کرمانشاهی هم که به گروه اضافه شدند و دستیاران گریم بودند، ممنونم. درواقع باید این تشکر ویژه را از گروه بکنم، چون اگر همکاری آنها نبود، چیزی که روی صحنه میبینید، اتفاق نمیافتاد.
حالا هم که کارتان بهخاطر ماجرایی که برای خانم آزاده صمدی پیش آمد، دوچندان شده.
بله. چون فرصت کم است و صحنهها کوتاه است، البته تدبیری که درنظر گرفتیم این بود که رنگ صورت هر دو نقش را به هم نزدیک کردیم تا تغییرات زیادی قرار نباشد موقع ورود و خروج خانم کاظمی در هر دو نقش داشته باشیم. درواقع خواستیم تغییر در پوست رنگ زیاد نباشد و ما فقط وقت داشته باشیم کلاهگیس ایشان را عوض کنیم تا تماشاگر متوجه باشد که یک نقش دیگر روی صحنه آمده. این را هم بگویم که یک مقدار تمام صحبتها این روزها بیشتر حول محور کاراکتر «جن»هاست اما من باید اضافه کنم که خانم میرحمیدی بسیار زیبا کار طراحی لباس را انجام داده. شما هم حالوهوای آتن را در طراحی لباس میبینید و هم فضای مدرن را. ما هم سعی کردیم مثل ایشان عمل کنیم و دقیق در آن زمان حرکت نکنیم. مثلا مدل موها را سعی کردیم با توجه به فرم لباسها طوری کار کنیم که هم حالوهوای آتن در آن باشد، هم مدرن باشد. در کاراکترهای دیگر انسانی هم سعی کردیم فرم موها را به فضای یونان نزدیک کنیم. در پایان باید بگویم با توجه به شرايط، امكانات و متريالي كه در ايران وجود دارد، کار فانتزی، كاری بسيار سخت و دشوار است.