محمدمهدی پورمحمدی
در یادداشت دیروز تحت عنوان: «آقای شرافت بر سر دوراهی دلواپسی» شرح کشافی از زورگیری روی یکی از پلهای عابرپیاده بزرگراه چمران و فشارهای روحی و جسمی وارده به دوست بداخلاق من و از دست رفتن وجوه نقد و موبایل وی داده شد. گفتیم آقای شرافت از روزی که یک قلتشن گلویش را فشرده، تیغ موکتبری را بالای سر و در یک سانتیمتری چشمانش گرفته و به زور و تهدید کیف پول و موبایل او را برده، علاوه بر آنکه شبها خواب راحت ندارد و مرتباً خواب پل عابرپیاده، تیغ موکتبری و غول بیشاخ و دم میبیند، سخت دچار نوع خاصی از تناقض و مشکل نیز شده است. تناقضش این است آقای دلواپس تلویزیون میکروفن به دست به همراه تصویربردار جلو اشخاصی که از وسط بزرگراه عبور کنند را میگیرد و علاوه بر یک منبر کامل شماتت و نصیحت با پخش گزارش تلویزیونی، پیش در و همسایه و سر و همسر، آبروی آنان را بهعنوان یک فرد متخلف و قانونشکن میبرد، اما آقای شرافت از حالا به بعد بیشتر دلواپس رد شدن از روی پل است تا عبور از وسط بزرگراه. مشکل او هم داشتن چند فرزند دبیرستانی و دانشگاهی است که بعضی از کلاسهای آنان تا هشت و نیم شب طول میکشد و فکر اینکه یک موجود دومتری وحشی غولپیکر، بالای پل عابرپیاده، در تاریکی شب گلوی دخترش را تا حد خفگی و مرگ بفشارد، دارد دیوانهاش میکند. در یادداشت دیروز گفتم که من ناامید نیستم، زیرا اگر نیروی انتظامی به اندازه کافی نیرو ندارد که برای هر پل عابرپیاده یک مأمور بگمارد، در آستانه باز شدن مدارس و دانشگاهها و نگرانی خانوادهها از خطراتی که عبور از وسط بزرگراه و خطر بزرگتری که عبور از روی پلهای عابرپیاده فرزندانشان را تهدید میکند، در عوض، یک لشکر چهارهزار نفره، همه غیرتمند، همه نگران نوامیس میهن اسلامی، همه جوان و پر انرژی، همه آماده خدمت و همه آماده امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد و چشم امید همه ما باید به آنها باشد. نفسم حق بود و امروز شاهد از غیب رسید و با خود گفتم:
دیدی که خون ناحق پروانه شمع را
چندان امان نداد که شب را سحر کند
بالاخره آه مظلومان دامن زورگیران نابکار را گرفت و سرنوشت سیاهی در انتظارشان است و شاهدش این که: «دبیرکل محترم انصار حزبالله، جلسهای با رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا برگزار کرد و با طرح نظرات خود پیرامون اجرای طرح امر به معروف و نهی از منکر، مقرر گردید روی طرح خود تجدیدنظر و از قالبها و ظرفیتهای رسمی و موجود نظام استفاده نمایند و هرگونه فعالیت سازمانیافته با مجوز مراجع رسمی صورت پذیرد .» این خبر را اضافه کنید به اظهارات قبلی مسئولان انصار حزبالله که گفته بودند: «معابر را از لوث وجود مظاهر فسق پیراسته میکنیم و هزینه آن را به جان میخریم.» اگر در این یادداشت بتوانیم با براهین متقن، دلایل محکم و استدلالات روشن ثابت کنیم که اولاً پل عابرپیاده جزء معابر محسوب میشود و ثانیاً زورگیری و ارعاب با اسلحه سرد و گرم نهتنها در زمره گناهان کبیره و فسوق بینه، بلکه از گناهان بزرگ و در حکم محاربه است، کار زورگیران ساخته و خیال خانوادهها در آستانه گشایش مدارس و دانشگاهها، از حیث امنیت فرزندانشان از دختر و پسر و کودک و نوجوان راحت خواهد بود.
این که پل عابرپیاده از «معابر» است، یک قضیه پیچیده و بغرنج فقهی نیست که گشودن گره آن نیاز به سالها تحقیق و تتبع داشته باشد، بلکه یک مسأله ساده ادبی است و به آسانی میتوان آن را حل کرد و شرح داد. درست است که از ترس زورگیرانی که در غیاب مأمورین انتظامی، پلهای عابرپیاده را قرق کردهاند، خصوصاً از غروب آفتاب به بعد کسی از روی آنها عبور نمیکند، اما فینفسه پل «عابر» پیاده به اعتبار نامش «معبر» محسوب میشود. درست مثل میوه، گوشت و مرغ که حتی اگر به خاطر گرانی هیچکس نتواند آنها را بخورد، صرفنظر از آنکه خورده و یا خورده نشوند، باز هم فینفسه خوراکی محسوب میشوند.
اما اینکه زورگیری و ارعاب با سلاح سرد و گرم فسق هست یا نیست، یک مسأله کاملاً فقهی و نظر فقها در این خصوص برای ما و انصار لازمالاتباع است. حتماً خوانندگان عزیز به خاطر دارند در زورگیری خشن آذرماه سال 1391، چهار زورگیر مسلح به سلاح سرد با حمله به یک فرد جوان در خیابان کریمخان پس از ضربوشتم این فرد اقدام به سرقت اموال وی کردند و تنها دو روز بعد از این حادثه فیلم مربوط به لحظه سرقت و زورگیری از این مرد جوان توسط فرد یا افرادی در شبکههای اجتماعی منتشر و باعث ترس و وحشت در بین شهروندان شد. آیتالله صادق آملیلاریجانی در روز 22 آذر تنها 11 روز بعد از وقوع این حادثه در جمع مسئولان عالی قضایی با تأکید بر ضرورت افزایش سطح امنیت در کشور و با اشاره به بروز جلوههایی از ناامنی در کشور که در رسانهها منعکس شده است، گفت: «وقوع این جنایات و انتشار فیلم آن موجب ناامنی است و هرچند در تمام دنیا این وقایع و حوادث وجود دارد، اما چنین اتفاقاتی در کشور اسلامی ما تکاندهنده است و نیروی انتظامی باید دور جدید برخورد با اشرار را آغاز کند.» رئیس قوه قضائیه افزود: «حسب موازین شرعی و قانونی مصوب، تفاوتی میان بکارگیری سلاح سرد یا گرم وجود ندارد و در حکم محاربه و مجازات آن نیز اعدام است.»
صاحب این قلم در یکی از یادداشتهای قبلی با استناد به شعر حافظ که میفرماید:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است
عرض کرده بود که ما برای توزین گناهان باید ترازوی خود را به کناری گذاشته و قضاوت فردی نکنیم. چه بسا گناهانی نزد ما بسیار کوچک جلوه کند، اما نزد خداوند تبارک و تعالی و شرع و قانون بسیار بزرگ و در برخی موارد نابخشودنی باشد و بالعکس . علیهذا اولاً پل عابرپیاده چه عابر از روی آن رد بشود، چه نشود، معبر محسوب میشود، و ثانیاً نه با استناد به نظر این حقیر که: «نه قاضیام، نه مدرس، نه محتسب، نه فقیه »، بلکه با التفات به آراء فقها منجمله حضرت آیتالله آملیلاریجانی؛ زورگیری چه با سلاح گرم و چه با سلاح سرد، محاربه و حکم آن اعدام است، درحالیکه مثلاً اگر کسی در ملأعام روزهخواری کند، اگرچه مرتکب گناه شده و حتی فاسق فاجر محسوب میشود، اما حکمش اعدام نیست و جرم او قابل مقایسه با زورگیری مسلحانه نمیباشد.
حال با عنایت به مراتب بالا، ملاقات دبیرکل محترم انصار حزبالله، با رئیس پلیس امنیت ناجا و توافق برای استفاده از ظرفیتهای رسمی و موجود نظام و قول انصار حزبالله درخصوص پیراسته کردن معابر از لوث وجود مظاهر فسق و به جان خریدن هزینه آن را برای کلیه خانوادهها در آستانه سال تحصیلی به فال نیک گرفته، و آن را برای زورگیرانی که امنیت جامعه اسلامی و نوامیس مسلمانان را در معرض خطر جدی قرار میدهند یک خطر جدی تلقی کرده و اطمینان میدهیم که بالاخره آه یکی از مظلومان و شاید آه آقای محمد شرافت آنها را گرفته و روزگار جولان ایشان به سر رسیده باشد.
خانمانسوز بود آتش آهی گاهی
نالهای میشکند پشت سپاهی گاهی
پینوشت
1-محسن حاجیلو گزارشگر تلویزیون
2-لسانالغیب، شیخ شمسالدین محمد حافظ
3-ابرنا 31/6/93
4-خبرگزاری فارس
5-یادداشت «وزن گناه»، روزنامه شهروند 21/5/93
6-نه قاضیام نه مدرس نه محتسب نه فقیه / مرا چه کار که منع شرابخواره کنم - حافظ
7-معینی کرمانشاهی