احمد نجفی| شیشه و بلور اجناسی بودند که از خارج وارد میشدند و معمولا روسیه درجه اول آن را داشت و فرانسه درجه دومش را که معروف بود، به کالای دوجنبهای. جنبه عمومی و جنبه خصوصی یا تشریفاتی که نوع دومش به نام بلور تشریفاتی پاریسی معروف بود.
بلورهای روسی عبارت بودند از: لامپ، استکان، لوله و تنگ شربت و انواع لیوانهایش، شیشه بلوری مخصوص در و پنجره از ساده گرفته تا نوع الوان، قندان، چایخوری و شیرینیخوری، آجیلخوری در رنگهای مختلف. بلورهای پاریسی نیز بیشتر شامل آینه و جار (چراغهای بلند با پایههای چند شاخه)، چلچراغ و لاله و سهپایه، تکپایه و انواع مختلف تراش و کریستال.
معروف بود که بلوریجاتهای روسی معمولا از لحاظ زینتی به بلورهای پاریسی نمیرسیدند. تیمچه حاجبالدوله، تیمچهای در انتهای بازار بزازها، نرسیده به چهارسوی کوچک، بزرگترین تیمچه تهران با درها و راههای چهارجهته و چند تیمچه ملحق به خود، مرکز اصلی دادوستد و بنکداری فروش بلورها بود که از همانجا به سایر نقاط شهر و مملکت ارسال میشد.
خردهفروشهایی نیز وجود داشتند که درهمان حوالی به کار خریدوفروش جزیی میپرداختند. در کل تمامی مردم میدانستند که برای خرید انواع بلوریجات باید به تیمچه حاجبالدوله رجوع کنند. تاجرهای بلوریجات معمولا پس از وارد کردن اجناس خود آنها را دراختیار بنکدار قرار میدادند. بنکدارها نیز بلافاصله به پخش خرد و کلان میان بیرونبرها و خردهفروشها میپرداختند و از این طریق جنس به دکانهای بلورفروشی میرسید و سپس به مردم. تیمچه حاجبالدوله علاوه بر اینکه بورس بلوریجات و معاملات اجناس چینی بود، نمایشگاهی همیشگی برای علاقهمندان به این نوع ظروف خاص و زیبا بود و معروف است عده زیادی که احتمالا عمده آنها از خانمهای خانهدار بودند، وقت زیادی را صرف تماشا و گردش در تیمچه مذکور میکردند.
دکانهای تیمچه نیز در این جذب تماشاگر نقش مهمی داشتند. اغلب دکانهایی بودند آذینبسته و نورانی و زرقوبرقدار و پر از شیشه و بلورهایی که نور آذین و لامپهای بستهشده را به اطراف منعکس میکردند و چشم هر بیننده علاقهمند به این نوع جنس را خیره. از طرفی معروف بود که زود به زود اجناس جدید، ظرفهای جدید و زیبا و شیشهها و چینیهای تازه و نوساز، وارد تیمچه و دکانها میشود و این مسأله که البته نوعی جنبه تبلیغاتی داشته، تماشاگران و بلور دوستان را حریصتر میکرد. البته نقل به این شکل است که واقعا همینطور بوده و مدام اجناس و ظروفی زیباتر از قبل وارد تیمچه میشده و مغازهها همواره در این زمینه بهروز و دست پر بودهاند. به همین دلیل بود که بسیاری از خانههای اشراف و حتی طبقات متوسط به تدریج خودشان میشدند جایی مثل دکه بلورفروشی! اگر آن زمان به یکی از این خانهها میرفتیم، تمامی طاقچهها و قفسههای کمدی داخل دیوار، گنجهها، اشکافها و گوشهگوشه اتاقها را پر از بلوریجاتهای مختلف میدیدیم و میتوانستیم همانجا گشتی بین این اجناس بزنیم. درواقع بلوریفروشها و بلورکارها بخش زیادی از رونق کارشان را علاوه بر مرغوبیت و زیبایی و چشمنوازبودن به چشم و همچشمیهای مداوم و رقابت در تجملگرایی زنان اشرافی، مدیون بودند. نقل است که اکثر این خانمهای خانهدار وقتی به تیمچه حاجالدوله میرفتند، بسیار بعید بود که دست خالی برگردند و چیزی از انواع بلوریجات جدید خریداری نکنند.
از بلورفروشان معروف تهران میتوان به پهلوان ارباب محمدصادق اشاره کرد که از واردکنندگان و بنکداران بلور تیمچه غربی سرای حاجبالدوله بود و شهرتش بیشتر به خاطر زور بازو و ورزشکاربودنش. حاج محمدصادق مراد اکثر کسبه و دکان دارهای تیمچه حاجب بود و کاسبی بسیار خوشنام و فروتن که به عناوین مختلف از فقرا و مستمندان محلش دستگیری و حمایت میکرد. منزل پهلوان صادق در کوچه میان گذری واقع در جنوب خیابان بوذرجمهری شرقی بود.