| محمدحسین غیاثی | پزشک|
طبابت ساعات فراموشی من از خودم و دنیاست. محل کار برایم، فراموشخانه است. جایی است که وقتی واردش میشوم، تازه شروع به نفسکشیدن میکنم و آرام میشوم.
به مناسبت روز پزشک، ساعت نفیسی هدیه گرفتم، بزرگوارانی که آن را هدیه دادند، اگر هم این کار را نمیکردند، توفیری در کار و وظیفه من نسبت به ایشان نداشت. من فردا همانجور بیمارانم را ویزیت میکنم که دیروز و روزهای پیشین بودم.
در واقع این بزرگداشتها و روزها و یادها و نامها و هدیهها برای مقام پزشک است. پزشک یعنی انسانی که وظیفهاش مرهم نهادن بر آلام بشریت است. به دور از رنگ و نژاد و ثروت و مکنت و فقر و فاقه. اگرچه در روزگار ما و در مملکت ما این مقام نیز چون بسیار چیزهای دیگر مخدوش و خراب گشته است.
اما بیرون و به دور از هیاهوها میشناسم همکاران بسیاری را که به سوگند خود وفادارند و درعالم و خلوت و حرفه خویش زندگی میکنند و به قول پزشک شهیر تاریخ، لویی پاستور از خودشان میپرسند من برای بشریت چه خدمتی کردهام؟