| الناز آذرنگ |
آخرینباری که سفر رفتهاید، کی بوده؟ یکماه قبل یا یکسال؟ شاید دقیقا یادتان نمیآید. اگر یادتان نمیآید شما جزو گروه سفرنکردهها، دنیا را ندیدهها و البته ایران را نگشتهها هستید. همانها که کسی باید یادآوری کند سفری لازم است و بعد شما بگویید: «با این همه کار مگر میشه؟»
درحالی که سفررفتن و اختصاص زمانی برای آن یکی از محبوبترین برنامهریزیهای زندگی در بیشتر کشورهای توسعهیافته است، در ایران همچنان سفر برای اکثریت مردم یک انتخاب لوکس نهچندان واجب است که در میان روزمرگیها و عمری که حد فاصل محل کار تا خانه میگذرد، نادیده گرفته میشود. ایرانیها، رستورانها، دورهمیها و مهمانیها، تئاترهای کمدی و تفریحاتی مانند آنها را انتخاب میکنند اما سفررفتن آخرین گزینه در سبد خانوادههای ایرانی است. فعالان حوزه گردشگری میگویند این موضوع از سویی ناشی از شرایط اقتصادی است که سفر حتی از نوع داخلی آن را برای ایرانیها دشوار کرده اما از سوی دیگر به ریشههای فرهنگی این موضوع اشاره میکنند که بسیاری حاضرند برای صرف غذا در رستورانها معادل یک سفر آخر هفته خوب هزینه کنند اما سفر نکنند. روی دیگر ماجرا این است که اگرچه فعالان گردشگری همواره بر سفر و ضرورت توجه بیشتر به آن در سبک زندگی تأکید میکنند اما بالا بودن هزینههای سفر که حتی سفرهای داخلی را بعضا برابر با یک سفر خارجی به کشورهای همسایه تمام میکند، یکی از دلایل اصلی است که اکثریت افراد جامعه را از خرید تورها و انتخاب سفر بهعنوان یک گزینه فراغتی منصرف میکند. هزینه یک سفر داخلی برای یک خانواده چهار نفره با محاسبه نرخ هتل و بلیت هواپیما به شهرهای تاریخی ایران یا همین جزیره کیش خودمان آنچنان سرسامآور میشود که اگر خیلیها قصد سفر را هم داشته باشند، ترجیح میدهند یکی از کشورهای همسایه را انتخاب کنند و از مرز بزنند بیرون. این دقیقا همان دلیلی است که پایان هفتهها یا در تعطیلات چندروزه خیل عظیم مسافران را راهی جادههای شمال میکند. سفر به شمال ایران با همین بنزین لیتری هزار تومان همچنان یکی از کمهزینهترین گزینههای سفر برای خانوادههاست.
تور سطح متوسط دو روزه رامسر برای هر نفر در یک تعطیلات سهروزه آخر هفته عموما بین ۳۵۰ تا ۵۰۰هزار تومان آب میخورد و مشخص است که خانوارهای متوسط ایرانی، مانند قشر کارمند و کارگر که از حقوق ثابت برخوردارند و نمیتوانند با تورم رقابت کنند، قید سفر را میزنند. در این میان اما سفر به سایر شهرهای توریستی و زیارتی کشور هم وضعیتی بهتر از این ندارد. مشهد، کیش و شیراز نمونههای خوبی برای سفرهای گران داخلی است که ممکن است مشتاقان زیادی داشته باشد اما بحث هزینهها که به میان میآید همان اشتیاق جایش را به «حالا نمیشود» و «باشد برای فرصتی دیگر» میدهد. همه اینها به کنار باید اضافه کرد مسافران در سفرهای داخلی مابهازای مبلغی که پرداخت میکنند، خدمات دریافت نمیکنند. درواقع کیفیت غیرقابل دفاع بستههای سفری که عموما از سوی آژانسهای مسافرتی به مردم ارایه میشود و برخورد متوقعانه آنها از مسافرانی که باید به هر شرایطی راضی باشند، انگیزههای سفرهای داخلی را کاهش میدهد. یک راه اما در این میانه برنامهریزی سفرهای شخصی و گروهی است، پیدا کردن گزینههای سفرهای ارزان از همین طریق هم ممکن میشود و به همین دلیل هم است که علاقهمندان به سفر با تشکیل گروههای کوچکی که در انتخابها اشتراکهایی دارند، سفر کردن را ادامه میدهند و اجازه نمیدهند این گزینه برای تعطیلات به انتخاب آخر تفریحات زندگیشان سقوط کند. انتخاب شما چیست؟