| حمید فروتن | رئیس انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران|
آن سالی که زلزله بم اتفاق افتاد، تا زمانی که نخستین عکسها از این واقعه تلخ در رسانهها منتشر نشد، کسی عمق فاجعه را درک نمیکرد. درواقع پس از انتشار نخستین عکسها بود که سیل کمکهای جهانی به ایران سرازیر شد و رسانههای مختلف خبری در دنیا به تلفات این رخداد بزرگ توجه کردند و واکنش نشان دادند. این اتفاق مرا به یاد جمله مشهور دکتر معتمدنژاد، پدر علوم ارتباطات ایران میانداخت که میگفتند: یک تصویر میتواند به اندازه هزاران خبر، گویا و اثرگذار باشد.
عکس در گذرگاه تاریخ هرجا که لازم بوده حادثه یا رخدادی را ثبت و جاودانه کرده است. بخش مهم و اثرگذاری از تفسیر و قضاوتی که ما درباره بسیاری از رخدادهای گذشته داریم، درواقع نشأت گرفته از زوایه دید عکاسی است که از آن رویدادها عکس گرفته است. از همین نکته میتوان اهمیت عکس و بهویژه عکس خبر را درک کرد، زیرا عکس مستندترین چیزی است که میتوان از واقعه یا واقعیت ارایه کرد. ضمن اینکه عکاس نزدیکترین کسی است که سوژه را ثبت میکند. عکسهای مربوط به جنگها، حوادث طبیعی، شورشها و ... این موضوع را تصدیق میکند.
با این همه هنوز در ایران ما بسیاری از متولیان امور رسانهها چنان که باید و شاید عکس را جدی نمیگیرند و اهمیت آن را تمام و کمال درک نمیکنند. به همین دلیل هم وضع عکاسی خبری در ایران چندان که باید و شاید نیست. در این یادداشت سعی میکنم به صورت اجمالی مهمترین ضعفهای عکاسی خبری را مرور و گوشزد کنم.
یکی از مهمترین ضعفهای ما در ایران در حوزه آموزش عکاسی خبری است. فقر منابع علمی در این حوزه به شدت احساس میشود و این درحالی است که مقالات و کتابهای متعدد و روزآمدی درباره این حرفه به صورت روزانه در جهان منتشر میشود. متاسفانه کتابهای عکاسی خبری به ندرت ترجمه شدهاند و در دانشگاهها و مراکز آموزشی هم به ندرت میتوان از اطلاعات روزآمد عکاسی خبری در جهان سراغی گرفت. همین نقیصه باعث شده با وجود بسیاری از عکاسان چیرهدست و برجسته جهان در ایران که بسیاری از جوایز معتبر سینمایی جهان را دریافت کردهاند، وضعیت کلی عکاسی خبری نامناسب باشد و چنگی به دل نزند. سطح کلی تخصص در عکاسی خبری در ایران متاسفانه بالا نیست و این موضوع با گذر زمان شرایط را برای توسعه این حرفه در آینده دشوارتر میکند. آموزش روزآمد در حرفه عکاسی مطبوعاتی و خبری قطعا مهمترین حلقهای است که امکان یا امتناع توسعه آن را تعیین میکند. از این نظر بیراه نیست اگر ضعف آموزشی را مهمترین مشکل حرفهمان بدانیم. بسیاری از متولیان رسانهها از مدیران مسئول تا سردبیران و دبیران آنها شناخت کاملی از اهمیت و اثرگذاری عکسهای خبری ندارند. من فکر میکنم ضمن اینکه عکاسان حتما باید دانش روزنامهنگاری و اطلاعات عمومی حوزههای مختلف خبری را بیاموزند، مسئولان اداره روزنامهها نیز باید سعی کنند دانش پایهای عکاسی را فرابگیرند و توجه جدیتری به این حرفه نشان بدهند. به نظر میرسد با توجه به اینکه مدیران ارشد رسانهها عمدتا یا روزنامهنگار بودهاند یا چهرههای سیاسی و فرهنگی هستند، چنان که لازم است درک دقیقی از مکانیسم و فضای عکاسی و عکاسی مطبوعاتی یا عکاسی خبری ندارند. این نقیصه هم محدودیتها و دشواریهای خاصی را بر سر راه فعالیت رسانهای عکاسان ایجاد کرده است.
مساله حق مولف از یک سو و حقالتصویر از سوی دیگر در ایران واقعا یک بحران جدی است. در حوزه حق مولف یا کپیرایت البته وضع ما به نسبت سالهای گذشته بهتر شده است اما متاسفانه هنوز هم بسیاری از رسانهها بدون ذکر منبع و پرداخت حقوق معنوی و مادی اثر، از عکس استفاده میکنند. در مورد دستمزدها اما هنوز مشکل ما اساسی است. دستمزد عکاسان خبری اگرچه در خبرگزاریها و رسانههای مختلف، متفاوت است اما بهطورکلی متناسب با زحمت و مسئولیتی که دارند نیست. ضمن اینکه برخی از خبرگزاریها به عکاسانی که با دوربین خود برای آن رسانهها عکس میگیرند، دستمزد بسیار ناچیزی تحتعنوان حق التصویر در نظر گرفتهاند که به هیچ وجه انگیزهبخش نیست و درواقع با توجه به کمبود کار و افزایش روزانه تعداد عکاسان فارغالتحصیل دانشگاهی، تجربی و ... به نوعی بهرهکشی به حساب میآید. این دسته از عکاسان بیمه هم نمیشوند.
به هر حال ذکر مصیبت در حوزه عکاسی خبری کم نیست و مجال و مقال بیشتری میطلبد، با این وجود چنان که گفته شد نکته مهم این است که متاسفانه هنوز در ایران ارزش و اهمیت تصویر درک نشده است. علیالحساب مهمترین چالش در میان جامعه عکاسان مطبوعاتی این است که ارزش کار آنها چه در محل کار و چه در محافل رسمی و ... دیده نمیشود و عمدتا به چشم زینتالمجالس به یک عکاس نگاه میکنند که صدالبته نگاه درستی نیست. امیدوارم سال آینده در روز عکاس از برطرف شدن این مشکلها حرف بزنیم، نه از تکرار همیشگیشان. انشاءالله.