شایان ربیعی| آکو سالمی عکاس شناخته شده و مطرح ایرانی در دنیای عکاسی است. او در دو، سهسال اخیر دوربین حرفهای عکاسیاش را زمین گذاشت و موبایلش را برداشت تا نخستین عکاس حرفهای ایرانی باشد که عکاسی با موبایل را بهعنوان یک وجه جدی از عکاسی مستند و خبری انتخاب کرده است. سالمی با عکسهای موبایلیاش نمایشگاههای متعددی در ایران و خارج از کشور برگزار کرد. او همچنین جوایز متعدد و معتبری گرفت و عکسها و گزارشهای تصویریاش را در رسانههای اثرگذاری همچون، نیویورکتایمز، تایم، اماسانبیسی و ... به انتشار رساند.
آکو سالمی متولد ۱۳۶۰ در بوکان و دانشآموخته مقطع کارشناسی رشته تئاتر از دانشگاه آزاد تهران مرکز است. او عكاسي را از سال ١٣٧٩ به صورت آنالوگ شروع كرد و بعدها به مدت 10سال با روزنامههاي كشور همكاري داشت. او هماینک به صورت آزاد به كار عكاسي مستند مشغول است. سالمی گروه عكاسي هيكاری كريتيو را كه شامل پنج عكاس از پنج كشور مختلف است، راهاندازي كرده است.
آقای سالمی تحولات زیادی در حوزه تکنولوژی برای عکاسی اتفاق افتاده که هم عکس را دستخوش تغییر کرده و هم عکاسان را. اگر عکس را بهعنوان یک رسانه در نظر بگیریم، از نظر شما این تحولات چه تغییراتی را در بنیان رسانهای این حرفه ایجاد کرده است؟ منظورم ورود موبایل به دنیای عکاسی و انتشار عکسهای موبایلی و ... است.
به موضوع مهمی اشاره میکنید، البته برای مواجه شدن با عکس بهعنوان یک رسانه باید موضوعات متعدد و متنوعی را مطرح کرد. در چهار، پنجسال اخیر با ورود گسترده موبایلهای هوشمند به چرخه زندگی روزمره، دوربین عکاسی موبایلها پیشرفتهای بسیار زیادی کرده است. ارتقای سطح کیفی عکسهای موبایلی چنان بوده که حتی خیلی از عکاسان برجسته جهان را هم راضی به استفاده از موبایل برای عکاسی کرده و این کار تا جایی پیش رفته که امروزه دیگر دوربین موبایل جزوی از ابزارهای ضروری عکاسان خبری شده است. این از یکسو اما از سوی دیگر همزمان با توسعه موبایلهای هوشمند، شبکههای اجتماعی مبتنی بر گوشیهای هوشمند تلفن همراه نیز رشد و توسعه گستردهای را تجربه کردند. شبکههایی همچون Instagram، EyeEm و ... در چندسال اخیر به محبوبترین و پربازدیدترین شبکههای اجتماعی دنیا تبدیل شدهاند. البته در این میان اینستاگرام به دلیل سادگی در شیوه استفاده از امکاناتش، بیشتر و بهتر توانست در دل کاربران شبکههای اجتماعی جا باز کند. بههرحال این را میخواهم بگویم که لحظه همزمانی این دو اتفاق، یعنی روزآمدی مداوم گوشیهای تلفن همراه و توسعه دوربینهای آنها و همچنین توسعه شبکههای اجتماعی موبایلی و گسترش استفاده از آنها، یکباره جهان عکاسی را با یک نقطه عطف بزرگ مواجه کرد. نخستین شاخص که دراینباره باید به آن اشاره کنم، سرعت عمل بالا در استفاده از موبایل بود. یک عکاس در لحظه مواجه با سوژه، موبایل را از جیبش بیرون میآورد و بدون نیاز به تنظیمات معمول برای عکاسی با موبایل از سوژهاش عکس میگیرد. شاخص دوم که اهمیت بالایی دارد، کاهش جلب توجه مردم به عکاس بود. پیش از این بدنه بزرگ دوربینهای عکاسی توجه سوژه و دیگران را به عکاس بسیار جلب میکرد و این اتفاق خوشایند عکاسان نیست. ضمن اینکه کاهش جلب توجه کمک میکند عکس طبیعیتر جلوه کند و این یک امتیاز مهم برای عکاسی با موبایل است. اما شاخص سوم که تحول گستردهای در عکس بهعنوان یک رسانه ایجاد کرد، امکان ادیت و انتشار سریع عکس بود. درواقع موبایلهای هوشمند باعث شدند فرآیند و پروسه خلق یک عکس که از دیدن سوژه تا انتشار عکس را شامل میشود در فاصله زمانی کمتر از دو، سه دقیقه خلاصه شود. این درحالی است که پیش از این زمان بسیار طولانیتری باید صرف این پروسه میشد. زمانی که بن لووی، عکاس gettyimagesبا دوربین موبایلش از طوفان کاترینا عکسی گرفت که روی جلد مجله تایم رفت. سال 2012 هم عکاس دیگری به اسم مایکل کریستوفر براون با یک گوشی آیفون 4 به عکاسی جنگ در افغانستان و لیبی رفت. او عکسهایش با همین موبایل را در کتابش چاپ کرد، با همین عکسها عضو آژانس عکس مگنوم شد و بسیاری جوایز را هم درو کرد. درواقع پس از این اتفاقها و از حدود سه، چهارسال پیش نگاه عمومی به عکاسی با موبایل تغییر کرد و هم مردم و هم رسانهها اعتبار عکاسی با گوشیهای موبایل را دریافتند. خلاصه اینکه در دوران ما زیباییشناسی عکس هم تغییر کرده است. اگر عکسهای اوایل قرن بیستم را بتوانید مرور کنید در خواهید یافت عکسها که سابق بر این عمدتا سکون داشت، حرکت را چنان که باید و شاید بازنمایی نمیکرد، سوژه و فرمت کادربندی عمدتا ایستا و مبتنی بر چند الگوی خاص و مشابه بود اما امروز همه این موارد تغییر کرده است.
اتفاقا جذابیت بحث هم همین است؛ واکاوی این تفاوتها در زیباییشناسی عکس بهویژه عکس خبری و تغییراتی که در نگاه به جهان از دریچه عکس شکل میگیرد.
تفاوت این دو مورد را باید براساس تفاوت دو گونه عکاسی آنالوگ و دیجیتال بررسی کرد. همانطور که میدانید عکاسی دیجیتال در ابتدا یعنی در سال 2000 که وارد بازار شد، چندان مورد توجه قرار نمیگرفت. این درحالی بود که دوربینهای آنالوگ نهتنها قدرت و کیفیت دوربینهای دیجیتال را نداشتند، بلکه بسیار پرهزینه هم بودند. امروزه با گذشت 16سال از آن روزها دیگر کمتر کسی با دوربین آنالوگ عکاسی میکند و این نوع عکاسی به سبب هزینههای بسیار زیادش، لاکچری و اشرافی شده است و کمتر به درد عکاسان خبری و مستند و ... میخورد.
دوربینهای دیجیتال اصولا در عکاسی انقلابی به پا کردند، دیجیتال امکان ثبت لحظهها را بسیار دقیقتر کرد. همین الان که شما عکسهای المپیک را نگاه کنید میبینید که یک عکس از یک شناگر یا دونده یا وزنهبردار در لحظهای بسیار کوتاه ثبت شده و زیبایی خارقالعادهای ایجاد کرده است. دوربینهای جدید قابلیت ثبت ۱۵ فریم عکس را در یک ثانیه دارند. انواع و اقسام حساسیتها را در عکس میتوان کنترل کرد و سرعت کار به نحو بسیار عجیب و غریبی بالا رفته است.
حالا همه این تغییرات و اصلاحاتی که در دوربینهای دیجیتال اتفاق افتاده، کمکم در دوربین موبایلها هم تجربه میشود. حالا فکر کنید چه اتفاقهایی خواهد افتاد؟ غیر از این است که لحظههای کوچک و به چشم نیامدنی زندگی بیشتر اهمیت مییابند؟ پیش از این ما سالها و روزهای عمرمان را میشمردیم، اما توسعه تکنولوژی این واحد زمانی را مرتبا کاهش داده است. دنیای عکاسی در کاهش این واحد زمانی اثرگذاری زیادی دارد. شما میتوانید کوچکترین لحظههای عمرتان را ثبت و ماندگار کنید. انگار دوربینها و عکسها وارد جهان درونی انسانها میشود و تغییرات بسیار جزیی در حس صورتها را در یک زمان بسیار کوتاه ثبت و ضبط میکند.
کدام یک از انواع مختلف دوربینها در زمان حاضر بیشتر به درد رسانهها میخورد. امروز همانطور که میدانید محتوای اصلی رسانهها دیگر مثل سابق متن نیست، بلکه عکسها و فیلمهای کمحجم هستند که در بسیاری از موارد محتوای اصلی و جذاب رسانهها را تشکیل میدهد.
من هم با دوربینهای آنالوگ عکاسی کردهام، هم با دوربینهای دیجیتال و هم با موبایل. در مورد عکاسی با موبایل اگر بخواهیم حرف بزنیم همواره باید حواسمان به اینستاگرام هم باشد، چون این دو از هم جدا نیستند. عکاسی با موبایل با توجه به قواعدی که شبکه اجتماعی اینستاگرام برای انتشار عکس در نظر گرفته بود، یک جهانبینی و نگرش وجودی به جهان را بازتولید میکرد. همانطور که میدانید پیش از این تنها عکس با کادر مربعی میتوانست در اینستاگرام منتشر شود. اگرچه امروز این محدودیت برداشته شده اما همچنان بسیاری از کاربران این شبکه اجتماعی از همان کادر مربعی استفاده میکنند. کادر مربع، زیباییشناسی و چیدمان متفاوتی با کادر مستطیل دارد. در کادر مربع کانونیت سوژه اهمیت بیشتری دارد. سوژه در مرکز قرار میگیرد و اهمیت سایر عناصر موجود در عکس کاهش مییابد. قاب مربعی اینستاگرام در عکاسی با موبایل، سوژه را به کانون عکس برگرداند، گویی سوژه عصر اینستاگرام که انسان است دوباره به کانون توجه و مرکز فوکوس برگردانده شده باشد. عکاسی موبایلی اینستاگرامی، انسان را به عهد پیش از گالیله برمیگرداند، آنجا که مبنای تعریف واقعیت، فهم بشر است نه الزاما آنچه درواقع وجود دارد. درباره اثری که تغییرات تکنولوژیکی در رسانهها و بهویژه عکس در زندگی و فهم بشر از جهان ایجاد میکند، میتواند به تفصیل بحث کرد و سخن گفت اما جدا از این مباحث عکاسی با موبایل در ایران ژانر عکس خیابانی را متداول کرد، چون شما به راحتی بدون اینکه کسی متوجه بشود میتوانید با موبایلتان عکس بگیرید. از همین رو عکاسی مستند یا عکاسی خبری یک خصیصه شهروند خبرنگارانه به خود گرفت و رشد بسیاری پیدا کرد. بسیاری از افراد معمولی یعنی کسانی که عکاس حرفهای نیستند، با هزینه کردن یکی، دومیلیون تومان میتوانستند گوشیهای باکیفیت بخرند که دوربینهای عکاسی خوبی دارند و همیشه در جیبشان نگه دارند تا هر موقع لازم شد عکس بگیرند. این موضوع به نظرم باعث شده موج خبرهای رسانهای بیشتر به مباحثی مانند مدیریت شهری و تضاد طبقاتی توجه نشان دهد. ضمن اینکه اولویت ارزشهای خبری نیز تا حدودی تغییر کرده و رویکرد رسانهها به رویدادهای دنیای پیرامون به رویکرد و نگاه عامه مردم نزدیکتر شده است. رسانههای رسمی به یک گونه دنبالهرو رسانههای غیررسمی یا همان شبکههای اجتماعی شدهاند. این موضوع قطعا با «عکاس موبایلی» شدن شهروندان ارتباط مستقیم دارد.
در مقام قضاوت ارزشی این اتفاق هم خوب است، هم بد. یعنی هم کمک میکند تا رسانهها به تعداد گوشیهای موبایل در دنیا پراکنده شوند و از هر اتفاقی در دوردستترین نقاط دنیا هم سند داشته باشند، از یک سو هم باعث شده تا آسیبهایی نظیر باب و عامیانه شدن رویکرد رسانههای رسمی، ورود به حریم خصوصی و تکرار در سوژهها، اغراق و بزرگنمایی و ... هم بیشتر شود. البته اینها را میپرسم تا درنهایت به این پرسش برسم که خود شما چرا عکاسی با موبایل را رها کردید.
بله، البته دراینباره آنچه لازم باشد را عرض میکنم اما به قول شما آسیبهایی هم با ورود دوربین به بدنه جامعه پدیدار شد. این آسیبها را من بهعنوان عکاس از منظر حرفه عکاسی میتوانم ببینم. برخی آسیبهای دیگر همچون ورود به حریم خصوصی و حقوقی است و در دانش من نیست که بخواهم دربارهاش چیزی بگویم. با این وجود درحالیکه بسیاری از جشنوارههای جهانی عکاسی، توجه و اعتبار بسیاری به عکسهای موبایلی نشان میدهند و جوایزی هم ویژه این بخش طراحی شده اما به نظر میرسد فضای عکاسی با گوشیهای موبایل از نظر فرم به اشباع رسیده است. درواقع تکرار یکسری متدها، عکس موبایلی را از حالت خلاقانه خارج کرده و باعث شده تقریبا همه عکسها شبیه به هم بشوند. یکسری بازیهای گرافیکی، رفله در شیشه، برخی سوژههای پرمصرف و تکراری با حضور انسان و دیوار، عکسهای سیاهو ژسفید پرکنتراست و ... چنان به اشباع رسیده که دیگر عکسهای موبایلی را از معنا تهی کرده است. انگار عکاسی با موبایل در یک فرآیند حسابشده مشغول معنازدایی از عکس بهعنوان یک رسانه یا بهعنوان یک اثر هنری است. کوچی هرناندز یکی از مطرحترین عکاسان موبایلی بود که عکسهای ویژه و منحصربهفردی در خیابانهای شهری میگرفت. عکسهای او بدون امضا هم قابل شناسایی بودند. چیدمان عناصر در عکس و برجستهسازی سوژه در عکسهایش حامل معنا و فضا بود اما عکسهای موبایلی که امروز میبینم واقعا چیزی غیراز یک تقلید پرتکرار و خستهکننده نیست. به همین دلیل سعی کردم به جای عکاسی با موبایل که عمدتا با محوریت اینستاگرام و انتشار سریع عکسها تعریف میشود، عکاسی با دوربینهای کوچک را شروع کنم، چون کار کردن در فضای هنری نیازمند بروز زمینههایی است که خلاقیت آدم را تقویت کند، برای این کار فضای پرتکرار عکاسی با موبایل مناسب نیست.