| علی شریعتی|
میلیونها نفر از مردم جهان که در جنگ جهل، انحطاط اجتماعی و فقر مادی و معنوی اسیرند و مشکلات زندگیشان، مجهولات فلسفی، علمی و مسائل وجود، عرض، ماده و انرژی نیست بلکه میخواهند بدانند که زنگارها، بیماریها و فسیلهای اجتماعیشان را چگونه نابود کنند. به کالبد ماده و سنگ شده ملتشان، چگونه روح بدمند و حیات و حرکت بخشند؟ زندگیشان را چگونه بسازند، از عقبماندگیها چگونه رها شوند، چه هدفهایی را تعیین کنند، چه راههایی را تعقیب کنند. حیله و استثمار، استعمار و بردهسازیها و سفلهپروریهای زمان را چگونه بشناسند و با آنها چگونه درافتد؟....
بههرحال بشریت به رفاه مادی، آزادی، رشد فرهنگ و معنویت، نیازمند است و تودههای وسیع دنیای دوم و طبقه دوم هر دو دنیا، بدان نیاز فوری و حیاتی دارند و اگر علم بخواهد در چنین وضعی، که حیات دوسوم بشریت و سرنوشت انسان و فردای انسان، بدان بسته است دامن فراچیند و «بیطرف» و «بینظر» بماند و از راهیابی، پیشبینی و ارزیابی مسائل، خودداری کند پس به چه کار میآید؟ این تقوی، تقوی شوم است. هیچ موجودی در این عالم به اندازه «علم»
مسئول نیست.
برشی از کتاب بازگشت به خویشتن