شماره ۳۸۶ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۳۱ شهريور
صفحه را ببند
جنگ در خانواده جانبازان همچنان ادامه دارد

مصطفی اقلیما عضو انجمن مددکاری

جنگ مساله‌ای کاملا اجتماعی است؛ از زمانی که آتش جنگ برافروخته می‌شود تا زمانی که به اتمام می‌رسد، این مردم هستند که به‌طور مستقیم با جنگ و تبعات آن درگیر و گروهی از آنها در خط‌مقدم جبهه‌ها حاضر می‌شوند. اگر قرار بر تقسیم‌بندی باشد، به‌طور معمول افراد به 3 دلیل به جبهه می‌روند. نخست، به دلیل دفاع از کشورشان دوم، به دلیل دفاع از دین‌شان و نهایتا (در دیگر کشورها به دلیل استخدام سربازان حرفه‌ای) به دلیل حقوق و مزایایی که به آنها داده می‌شود. اما آسیب‌های موجود برای هر سه‌گروه یکسان است. عده‌ای از سربازان در جنگ کشته می‌شوند، عده‌ای دچار نقص‌عضو می‌شوند و عده‌ای هم در دست دشمن اسیر می‌شوند.
زمانی که این دو گروه آخر (در تقسیم‌بندی) به کشورشان برمی‌گردند، مشکلاتشان تبدیل به مساله‌ای اجتماعی می‌‌شود. در همه دنیا برای سربازانی که به جنگ فرستاده می‌شوند، تمهیداتی اندیشیده می‌شود تا بتواند آثار روانی مسأله جنگ را برای آنها کمتر کند. مثلا در جنگ عراق، همان اولین روزی که سربازان آمریکایی مستقر شدند تا برای حمله آماده شوند، 400مددکار اجتماعی متخصص همراه آنها فرستاده شد تا در کنار آنها حضور داشته باشند. حتی سربازان در جنگ جهانی دوم که سال‌ها از آن می‌گذرد، تا همین امروز در هفته سه‌بار با یک مددکار اجتماعی درباره مشکلات و خاطراتشان از جنگ صحبت می‌کنند زیرا بعد از سال‌ها هنوز خاطرات جنگ را در ذهن دارند و از یادآوری آن، شکنجه می‌شوند؛ این مساله‌ای نیست که با داروهای آرام‌بخش حل شود.
سربازانی که از جنگ بازگشته‌اند نیاز دارند تا سال‌ها تحت نظر مددکاران مخصوص خود باشند. بیشتر آنها کسانی هستند که برای پول جنگیده‌اند و دولت هم آنها را تأمین می‌کند و به آنها برچسب روانی نمی‌زند بلکه گاهی تا 10‌سال 2 روز در هفته برایشان جلسه‌های مددکاری در نظر می‌گیرد که مشکل‌شان حل شود اما این فرآیند درمورد جنگ ایران و عراق آن‌طور که باید اتفاق نیفتاد. بسیاری از جانبازان و کسانی که از جبهه‌ها برگشتند، بیشتر در خانه ماندند و همین خانه‌نشینی به آنها آسیب بیشتری وارد کرد. همین‌ خانه‌نشینی و مشکلات روحی پس از جنگ کم‌کم به خانواده‌هایشان نیز تسری پیدا کرد. این درحالی بود که سربازانی که به جنگ رفتند هرکدام به دلیل آرمان‌های خود و برای دفاع از کشور اقدام کرده بودند و حتی با خوشحالی نقص‌عضو را برای هدف‌شان پذیرفتند اما همین افراد وقتی به جامعه برگشتند و وقتی در خانه تنها ماندند، عصبی شدند. به این دلیل که با آنها مثل آدم‌های بدون استفاده برخورد شد و جامعه به جای این‌که برایشان کاری فراهم کند، به آنها کمک‌های ناچیز مالی ارایه شد. درحالی‌که در دنیا مرسوم است برای کسانی که از جنگ برمی‌گردند، در بهترین نقطه شهرشان، اشتغال متناسب با ویژگی‌ها و تخصص‌شان ایجاد می‌کنند تا احساس کنند که محتاج کسی نیستند. ارزش و احترام اجتماعی، کار و مشاوره‌های مددکاری رایگان نزد متخصصان، می‌تواند چنین آسیب‌هایی را تا حدی حل کند. متاسفانه در کشور ما، چنین اتفاقی نیفتاد و آنچه که این سربازان را ناراحت کرد، شرایطی بود که در جبهه و بعد از آن در جامعه داشتند. همه این موارد باعث می‌شود آنها دچار بیماری‌های روحی شوند و با خانواده‌شان در خانه یا با مردم در اجتماع دعوا کنند و این مهم‌ترین تأثیر روانی جنگ ایران و عراق است.
جنگ حتی روی خانواده‌های آنها هم تأثیر گذاشت چون در خانه‌ماندنشان روحیه خانواده را هم خراب می‌کند و باعث می‌شود زندگی توأم با تلاطم داشته باشند. درحالی‌که اگر به آنها در جامعه کار بدهیم و مثلا در مغازه یا اداره‌ای متناسب با تخصص‌شان شرایط کار را آماده کنیم، این افراد احساس زنده‌بودن می‌کنند و خانواده هم سالم می‌شود. اما با نادیده‌گرفتن باعث می‌شویم که آنها شکاک و عصبی شوند و کل خانواده از هم بپاشد. حتی بیشتر مددکارهایی هم که در اختیارشان گذاشته‌ایم، افراد غیرمتخصص هستند که نمی‌توانند کمکی به آنها بکنند.  
متاسفانه مشکلاتی که از آنها نام بردیم باعث شد تا پس از گذشت 26‌سال از جنگ، آثار آن هم روی جانبازان و هم خانواده‌های آنها، به صورت جدی وجود داشته باشد و جنگ درون خانواده‌های جانبازان همچنان پا برجا باشد.

 


تعداد بازدید :  147